بازگشت

امام سجاد در شب عاشورا


از حضرت زين العابدين عليه السلام نقل شده است كه من با پدرم بودم، در شبي كه در صبح آن به شهادت رسيد، پس حضرت به اصحابش فرمود: اين شب است، شما آن را به عنوان محمل براي خود برگزينيد و از سياهي آن براي رفتن استفاده كنيد، چرا كه اين قوم فقط من را اراده كرده اند و اگر من را بكشند با شما كاري ندارند. و شما از نظر من در وسعت و حليّت مي باشيد (و من بيعت خود را از شما برداشتم.) آنان گفتند: نه قسم به خدا، اين هرگز رخ نخواهد داد.



حضرت فرمود: هر آينه شما فردا همگي كشته خواهيد شد و هيچكس از شما باقي نمي ماند. آنان گفتند: حمد خداي را، كه مارا به كشته شدن با شما شرافت بخشيد.



سپس حضرت دعا كرد و به آنان فرمود: سرهايتان را بلند كنيد و نظاره كنيد.



آنان نيز مشغول نظاره مواضع و منازل خود در بهشت شدند و حضرت به آنان مي فرمود: اين منزل توست اي فلاني، اين قصر توست يا فلان، و اين درجه توست اي فلان.



پس مردان از اصحاب با سينه خود به استقبال نيزه و شمشير مي رفتند، چرا كه مي خواستند در بهشت برسند.



اين حديث مبارك حاكي از حضور حضرت سجاد عليه السلام در جمع اصحاب و شنيدن كلام پدر و ديدن مقام ملكوتي اصحاب در بهشت است، با نقلهاي مختلف ديگري نيز آمده است. (براي تحقيق بيشتر مراجعه كنيد: موسوعه كلمات الحسين عليه السلام، اعداد معهد تحقيقات باقر العلوم، صفحه 395 الي 397 و صفحه 401.) تنها قضيه ديگري كه از حضرت علي بن الحسين عليه السلام امام سجاد، در ارتباط با شب عاشورا نقل شده، مسئله شنيدن اشعاري است كه پدرشان قرائت مي كردند و باعث ناراحتي شديد ايشان مي شود خود را كنترل كردند و اين در حالي بوده است كه حضرت مريض بوده و عمه شان حضرت زينب _ سلام الله عليها _ از ايشان پرستاري مي كرده است.



منابع:



بحارالانوار،ج 42، ص 298، حديث 3 و جلد 45، ص 1