سرور اوتاد


تا كه روح القدسم از پي ارشاد آمد

خاطر غم زاده ام از قدمش شاد آمد

گفت بر خيز و بگو مدحت چهارم معصوم

آنكه از عزّ و شرف سرور اوتاد آمد

حضرت سيد سجاد علي بن الحسين

كه وجودش سبب و علت ايجاد آمد

آيت رحمت حق سر خداوند احد

آنكه ويرانه ي دل از غمش آباد آمد

كار پرداز قضا سرّ قدر آنكه ز لطف

شافع خلق خدا موقف ميعاد آمد

جلوه ي ايزدي از نور جمالش پيداست

در جهان حامي دين رهبر عبّاد آمد

مرشد و هادي عُبّاد كه از راه كرم

رهروان را سوي حق محور ارشاد آمد

به لقب سيد سجاد و علي ثاني

بر ملايك زعبادت همه استاد آمد

سجده اش ديد چو شيطان به عبوديت حق

آن سيه دل ز ره كينه به فرياد آمد

عيسي آل محمد كه همايون ذاتش

از جلالت به جهان مفخر اجداد آمد

و الضحي صورت و الشمس جمال آنكه ز مهر

هر شبانگه فقرا را پي امداد آمد

فقرا و ضعفا از كرمش برخوردار

بسته ي بند غم از لطف وي آزاد آمد

داد فرمان پي قتلش پسر مرجانه

عمه اش سخت بر آشفت و به فرياد آمد

در دلش لاله صفت داغ عزيزان بس بود

بهر قتلش زچه رو گفت كه جلاد آمد

آه زاندم كه به دروازه ي ساعات رسيد

وه چه ها در نظرش از ره بيداد آمد

شاميان گرم تماشاهمگي با دل شاد

ليك آن شاه از اين واقعه ناشاد آمد

ساعدي سهل چو ديد آن خلف پاك رسول

بسته ي بند و غل كينه ي شداد آمد

طايران حرم قدس شكسته پروبال

سنگها بر سرشان باز ز صياد آمد

كرد ايراد چو آن خطبه ي غرّا در شام

خرمن دوده ي سفيان همه بر باد آمد

آب مي ديد اگر با دل سوزان و غمين

كام عطشان پدر در نظرش ياد آمد

گفتم از عشق »صفا« مدح امام سجاد

تا كه روح القدسم از پي ارشاد آمد