تن تبدار من


لاله سرخ شهادت تن تبدار من است



چشمه فيض خدا چشم گهر بار من است



حافظ خون پيام شهداي ره دين



لب گوياي من و ديده خونبار من است



داغ يكدشت شهيد و غم يك دشت اسير



اين همه بار گران بر تن بيمار من است



پاي در سلسله ودست به دامان وصال



دشمن از بي خردي در پي آزار من است



دشمنم بسته به زنجير ولي غافل از آن



كه بر انداختن ريشه او كار من است



تا بر انداز يبنياد ستم مي جنگم



اشك من منطق من حربه پيكار من است



پرچم نهضت خونين شهيدان خدا



گرچه بر دوش من و عمه افكار من است



صبر را بين كه در اين مرحله از وادي عشق



سخت بيمارم و او باز پرستار من است



آنكه در كرببلا بود انيس پدرم



درره شام بلا مونس و غمخوار من است



در كنار شهدا جان مرا باز خريد



عمه ام بعد خداوند نگهدار من است



خواهر كوچك من همچو گلي پرپر شد



اشك طفلان زغمش شمع شب تار من است



از غم اصغر و اكبر جگرم مي سوزد



آه از اين غم كه خداوندخبر دار من است



در ره آل عيل عمر مؤيد طي شد



شاهد زنده من دفتر اشعار من است

شاعر
سيد رضامؤيد