بازگشت

يازده مسأله خطرناك


الهي، به تو پناه مي برم از اينكه مرا دچار آرزوهاي طولاني گرداني، آرزوهايي كه جز حايل شدن بين من و حق، و به فراموشي دادن آخرت سودي ندارد.



خداوندا، به تو پناه مي آورم از بدي نهفته در درون، كه عبارت از سوء نيّت نسبت به مردم، يا خيال گناه، يا سيّئات اخلاقي باشد.



خدايا، پناه به تو از كوچك شمردن گناه صغيره، و از دست يافتن شيطان بر امورم، يا روزگاري كه عامل بدبختي است، و از ستم سلطان ستمكار و از اقدام بر اسراف، و از نيافتن رزق و روزي به اندازه كفاف.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «بحار» ج72، ص315.



2. «بحار» ج72، ص315.



3. «بحار» ج72، ص316.



الهي، به تو پناه مي برم از شماتت دشمنان به وقتي كه رنج و مصيبتي از باب آزمايش به من برسد، و از نيازمندي به كسي كه مانند خودم مي باشد، و از زندگي در سختي.

تمام مردم روي زمين از ستم نهي شده اند


ظلم و ستم با بعبارت تجاوز به حق خود، يا به حق ديگران، يا به حقوق حضرت حق، عملي بسيار زشت، و برنامه اي ناباب، و كاري پليد، و حركتي زيان آور است.



وجود مقدس حضرت حق در كتب آسماني، بخصوص قرآن مجيد، انسان را از هر عمل زشتي، و سوء خلقي، و نيت آلوده اي، بخصوص ظلم نهي فرموده، و به ظالم در صورتي كه توبه نكند و دست از ستم برندارد وعده عذاب دردناك داده است.



آيات و روايات در اين زمينه به اندازه اي است، كه جمع آن كتاب مفصّلي خواهد شد.



من به خواست حضرت حق، و توجه معنوي حضرت سجاد، كه همواره در همه امور، بخصوص شرح صحيفه يار و ياورم بوده در ضمن سطور آينده، بطور مفصّل به مسئله ظلم اشاره كرده و مجموعه اي عظيم از آيات قرآن و روايات را به نظر شما عزيزان خواهم رساند.

5.ظلم نتيجه طغيان و سركشي در نعمت است



اين معنا معلوم است كه اولا نعمت هاي حضرت چه مادي و چه معنوي قابل شماره نيست، و ثانياً خداوند مهربان به هر كسي به اندازه لياقت و سعي و كوشش نعمت عنايت فرموده، و ثالثاً راه مصرف نعمت را به توسط كتب آسماني و تعليمات انبياء و امامان به انسان آموخته.



اگر نعمت زيبايي و نعمت جسم، و نعمت حالات قلب، و نعمت غرائز و شهوات، و نعمت مال و ثروت، و نعمت علم و فهم، و نعمت قدرت و قوت، و سطوت و مكنت در راه آبادي دنيا و سلامت زندگي، و خوشبختي حقيقي خانواده و جامعه، و طاعت و عبادت، و رشد و كمال، و خير و سعادت، و حل مشكلات بندگان خدا خرج شود، عين عدالت، و مورث رضا و خوشنودي حق، و رسيدن انسان به اجر كريم و ثواب عظيم است.



و اگر آن نعمت ها خرج عذر و خيانت و غلّ و خدعه، و شهوات حرام، و قمار و شراب، و گناه و معصيت، و حبس حقوق از ديگران، و فروپاشي نظام خانه و اجتماع، و تكاثر و ثروت، و كبر و فخر فروشي و... شود باعث نفرت حق و شعله ور شدن آتش غضب حضرت جبار، و لعنت خدا و ملائكه و لعنت كنندگان و عذاب مقيم و آتش ابد در قيامت خواهد شد، و ظلم و ستم جز اين معنايي ندارد، ظلم يعني طغيان و سركشي در نعمت و يا بعبارت ديگر، نعمت را در غير جاي خودش بردن.



آري تبديل كردن نعمت به معصيت ظلمي سنگين، عملي زشت، و حركتي فوق العاده قبيح است. به مفهوم ايه زير كه روشن تر از آفتاب اين معنا را ذكر نموده عميقاً توجه نمائيد.

اَلَمْ تَرَ اِلَي الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللّهِ كُفْراً وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَالْبَوارِ. جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ.(1)



آيا نديدي وضع مردمي كه نعمت خدا را تبديل به كفر كردند(در حاليكه بايد از نعمت در راه ايمان و صلاح و سداد و طاعت و عبادت و خدمت به خلق استفاده مي كردند، و آن را در راه خيانت و كفر و ظلم و ستم، و جنايت و بيدادگري مصرف كردند) و خود و جامعه خود را به ديار هلاكت و شقاوت و بدبختي رهسپار كردند، و به دوزخ كه بدترين جايگه است درافتادند، و آتش خشم خداوند تمام وجود آنان را براي ابد فرا گرفت.



اي كاش آنان كه نعمت هاي الهي را در گناه و كوبيدن بندگان حق، و ظلم و ستم خرج مي كنند، از وضع ستمگران قبل از خود عبرت مي گرفتند، و افتادن آنان را به بند انتقام، و ماليده شدن دماغشان را به خاك مذلت با چشم دل مشاهده مي نمودند، تا از ظلم دست برداشته، و قدم به راه پاكي و درستي و صدق و صفا مي نهادند.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- ابراهيم، 28 - 29.



صفحه 111

اي دل اساس خانه عمر استوار نيست *** سرمايه خوش است ولي پايدار نيست

نقشي كه ايمن است زباران حادثه *** در طلاق لاجوردي نيلي حصار نيست

طاقست زير گنبد يلوفري كسي *** كز خون ديده عارض او لاله زار نيست

در چار سوي حيّز امكان نيامدست *** شش پنجه اي كه در سر اين هفت و چار نيست

عاقل مقرر است كه دارالقرار دل *** انجا بنا كند كه فلك را مدار نيست

نشكفت بر نهال گلستان روزگار *** يك گل كه رنگ عارض او مستعار نيست

با شادي زمانه غم بي شمار هست *** در جام روزگار مي بي خمار نيست

صورت مبند راحت بي رنج در جهان *** كين نقش بر صحايف ليل و نهار نيست

در جستجوي يار مكن نقد عمر صرف *** اي يار فكر يار رها كن كه يار نيست

دردا كه دردمندي دلها شد آشكار *** ورهست عيسوي نفسي آشكار نيست

درمانده شد حكيم ز درمان درد ما *** كآب حيات مي دهد و سازگار نيست

هر شبت زلال كه نبود زدست جود *** گر خود زجوي خلد بود خوشگوار نيست

درويش اگر عزيز نباشد بچشم خلق *** خوارش مخوان كه در نظر شرع خوار نيست

چون فخر بهترين خلايق به فقر بود *** گرما گدا و بي سروپائيم عار نيست

آن كس كه سر قدم نكند در بساط فقر *** بر مركب ادب بحقيقت سوار نيست

گو دم مزن از آتش اندوه و دود دل *** آن كس كه سوز سينهئ او شمع وار نيست

در بزم اهل معرفت از باده الست *** هر كس كه بي خبر نبود هوشيار نيست

بي عيب نيست آن كه هنرمند عالم است *** باغي نديده ام كه گلشن هست و خار نيست

بگذشت عمر و موي سياهم سپيد كرد *** آري ز عمر رفته جز اين يادگار نيست

بحر محيط را به مثل گر كناره هست *** درياي آز را بحقيقت كنار نيست

اكنون كه از سرم بگذشت معصيت *** در دست چاره اي به جز از اعتذار نيست

اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ خُذْ ظَالِمِي وَ عَدُوِّي عَنْ ظُلْمِي بِقُوَّتِكَ



وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّي بِقُدْرَتِكَ وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلاً فِيمَا يَلِيهِ وَ عَجْزاً عَمَّا يُنَاوِيهِ

اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ لاَ تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِي وَ أَحْسِنْ عَلَيْهِ عَوْنِي وَ اعْصِمْنِي مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ وَ لاَ تَجْعَلْنِي فِي مِثْلِ حَالِهِ



اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ أَعْدِنِي عَلَيْهِ عَدْوَي حَاضِرَةً تَكُونُ مِنْ غَيْظِي بِهِ شِفَاءً وَ مِنْ حَنَقِي عَلَيْهِ وَفَاءً

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ عَوِّضْنِي مِنْ ظُلْمِهِ لِي عَفْوَكَ



وَ أَبْدِلْنِي بِسُوءِ صَنِيعِهِ بِي رَحْمَتَكَ فَكُلُّ مَكْرُوه جَلَلٌ دُونَ سَخَطِكَ وَ كُلُّ مَرْزِئَة سَوَاءٌ مَعَ مَوْجِدَتِكَ



«بار پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست، و ستم كننده بر من و دشمنم را بقدرت خود از ستم بر من باز دار، و با توانائي خود برندگي او را از من بشكن، و براي او كاري كه در خور اوست قرار ده، تا با مشغول شدنش از من چشم بپوشد، و او را در برابر كسيكه با او دشمني مي نمايد ناتوان و ضعيف گردان.



بارخدايابر محمد و آل محمد درود فرست، و دشمن مرا به ستم كردن بر من راه و رخصت مده، و مرا در تسلّط بر او نيكو كمك فرما، و اين بنده ات را از بجاي آوردن كارهاي مانند او حفظ فرما، و حالم را مانند حال او قرار مده.



الهي بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا در برابر دشمنم ياري نما، ياري نمودن آماده اي كه خشم به او بهبودي من باشد، و كينه ام را بسر رساند.



خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، و در عوض ستمي كه او به من كرده مرا مشمول عفو و بخشش خود گردان، و بجاي بدرفتاري او رحمتت را نصيب من گردان، زيرا هر ناپسندي در برابر خشم تو اندك، و هر اندوهي با پيش آمد غضب تو هموار است.»

اَللَّهُمَّ فَكَمَا كَرَّهْتَ إِلَيَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِي مِنْ أَنْ أَظْلِمَ



اَللَّهُمَّ لاَ أَشْكُو إِلَي أَحَد سِوَاكَ وَ لاَ أَسْتَعِينُ بِحَاكِم غَيْرِكَ حَاشَاكَ

فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ صِلْ دُعَائِي بِالْإِجَابَةِ وَ اقْرِنْ شِكَايَتِي بِالتَّغْيِيرِ



اَللَّهُمَّ لاَ تَفْتِنِّي بِالْقُنُوطِ مِنْ إِنْصَافِكَ وَ لاَ تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ إِنْكَارِكَ فَيُصِرَّ عَلَي ظُلْمِي وَ يُحَاضِرَنِي بِحَقِّي

وَ عَرِّفْهُ عَمَّا قَلِيل مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِينَ وَ عَرِّفْنِي مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَةِ الْمُضْطَرِّينَ



اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ وَفِّقْنِي لِقَبُولِ مَا قَضَيْتَ لِي وَ عَلَيَّ وَ رَضِّنِي بِمَا أَخَذْتَ لِي وَ مِنِّي

وَ اهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَسْلَمُ



«الهي آنچنانكه ستم كشيدن را ناپسند من نمودي و ظلم ديگري را بر من در برابر ذائقه جانم تلخ كردي، از جان بمن ستم بديگري را نيز مورد نفرت قرار بده، و از اين كه بر بنده اي از بندگانت ستم روا دارم مرا حفظ فرما.



الهي در برابر حادثه ظلم به كسي جز تو شكايت نكنم، و از حاكمي بين ظالم و مظلوم جز تو ياري نمي طلبم، آراسته و پاك مي دانم تو را، پس بر محمد و آلش درود فرست و دعايم را به اجابت متصل كن، و گله و شكايتم را با نابود كردن دشمن همراه ساز.



الهي مرا به نااميدي از عدلت آزمايش مكن، و ستمگر بر من را به آسودگي از جهل به كيفر به معرض امتحان نياور، تا ستم به مرا ادامه دهد، و بر حق من دست يابد، و به زودي كيفر و عذابي كه به ظالمان وعده داده اي به او بنما، و اجابت دعائي كه بيه بيچارگان نويد داده اي بر من آشكار كن.



الهي بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا بپذيرفتن آنچه بر سود و زيانم مقدّر نموده اي توفيق ده، و به آنچه براي من از ديگري و از من براي ديگري گرفته اي خوشنودم گردان، و به راست ترين راه كه صراط مستقيم و همان راه قرآن است راهنمائيم كن، و به انچه از آفات و بليّات دورتر است مرا بگمار.»

اَللَّهُمَّ وَ إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَةُ لِي عِنْدَكَ فِي تَأْخِيرِ الْأَخْذِ لِي وَ تَرْكِ الاِنْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِي إِلَي يَوْمِ الْفَصْلِ وَ مَجْمَعِ الْخَصْمِ



فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ أَيِّدْنِي مِنْكَ بِنِيَّة صَادِقَة وَ صَبْر دَآئِم وَ أَعِذْنِي مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ وَ صَوِّرْ فِي قَلْبِي مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِي مِنْ ثَوَابِكَ

وَ أَعْدَدْتَ لِخَصْمِي مِنْ جَزَائِكَ وَ عِقَابِكَ وَ اجْعَلْ ذَلِكَ سَبَباً لِقَنَاعَتِي بِمَا قَضَيْتَ وَ ثِقَتِي بِمَا تَخَيَّرْتَ



آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ وَ أَنْتَ عَلَي كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ



«الهي چنانكه خير من در به تأخير انداختن گرفتن حق من از ستمگر و به كيفر نرساندن او تا روز قيامت و محل گردآمدن دشمنان است، پس بر محمد و آلش درود فرست و مرا به تصميم نيكو و شكيبائي دائم كمك فرما، و از خواسته سوء و حرص آزمندان پناهم ده، و در قلبم نمونه پاداشي كه برايم در آخرت اندوخته اي و كيفري كه براي دشمنم اماده نموده اي مصّور كن، و آن را وسيله خوشنودي در رضايت من به آنچه مقدر فرموده و اطمينانم به آنچه برايم انتخاب كرده اي قرار ده.



الهي دعايم را مستجاب كن، زيرا داراي احسان عظيمي و بر هر چيزي قادر و توانائي».

دلي كه مست شد از جام دوست روز الست *** براه دوست به يك سو نهادهر چه كه هست

در سراي به بيگانگان فرو بندند *** چو آشنا بدرآيد دگر نشايد بست

چه نغمه بود ندانم كه خاست از دل چنگ *** كه از نشاط به وجد است جان اهل نشست

چه پرده بود كه صوفي به وجد پرده دريد *** چه نغمه بود كه زاهد به رقص توبه شكست

به يمن عشق تو در چشم عالمي امروز *** چو آفتاب بلند و چو خاك را هم پست

حديث درد من آن صيد ناتوان داند *** كه دركند تو افتاد و از نگاه تو خست

زخستگي مكن افغان زبستگي مخروش *** كه كار بسته گشايد زمهر آنكه ببست

مرا به چاه رنخدان مردمان مفريب *** كه حسن روي تو بازار يوسفان بشكست

كنون نه عشق تو دارد هما كه روز ازل *** ز عشق، آب و گل او به يكديگر پيوست