بازگشت

ياري ستمگران و خوار كردن ستمديدگان


عقل شرع و حكم مي كنند كه هرگونه كمكي به ستمگران كه آنان را در ظلم و ستمشان تشجيع كند و باعث ذلّت و خواري ستمديده گردد و ضعيف را زير بار ظلم آنان به انواع سختيها دچار نمايد، به سختي حرام و به شدّت ممنوع است.



آنان كه از ستمگران متابعت مي كنند و در هر كاري از آنان فرمان مي برند و دستورات ظالمانه آنان را اجرا مي نمايند، اگر از اين ظالمان ستم پيشه و خائنان به انسان و انسانيت دست بردارند، البته آتش ظلم و ستم خاموش و مظلومين از اسارت و مشقّت نجات پيدا مي كنند و به حقوق فردي و خانوادگي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي و فرهنگي خود مي رسند و جهان تبديل به بوستان عشق و محبّت و صفا و صيميميت مي شود.



در زمينه حرمت ياري دادن به ستمگران و خوارشمردن ستمديده ها، آيات و روايات بسياري وارد شده كه به نمونه اي از آنها اشاره مي شود:

فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْري مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ:(1)



بعد از آنكه به وسيله قرآن، با حقايق الهيّه آشنا شدي، ديگر با ستمگران مجالست و معاشرت منما.

وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أمْرَ كُلِّ جَبّار عَنيد. وَاُتْبِعُوا في هذِهِ الدُّنيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ:(2)



و همينند قوم عاد كه آيات خدا را انكار كرده و از دستورات انبياء سرپيچي كردند و تابع دستور هر متكبّر جبّار شدند. اينان در دنيا و آخرت به لعنت و دوري از رحمت حق دچار شدند.



آري متابعت از ستمگران كه محصولش ظلم به مردم و ستمديدگان و خوارنمودن آنان است، مورث عذاب دنيا و آخرت است.

وَ لا تَرْكَنُوا إلَي الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ أوْلياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ:(3)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. انعام، 68.



2. هود، 59 ـ 60.



3. هود، 113.



و شما مردم مؤمن نبايد با ستمگران همدست و دوست شويد و به آنان و كردار و عملشان ميل پيدا نماييد، وگرنه آتش كيفري كه براي آنان است شما را نيز خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هيچ دوستي نخواهيد يافت و هرگز كسي شما را ياري نخواهند كرد.



به دانشمندي گفتند: فلان شخص، نويسنده و دفتردار فلان ستمگر شده و تنها كاري كه مي كند نوشتن خرج و دخل است، و از اين بابت مزد و اجرت دريافت مي نمايد، و تأمين زندگي مي كند وگرنه خود و خانواده اش دچار مشكل مي شوند. در پاسخ گفت:



آيا گفتار حضرت موسي آن مرد صالح را در سوره قصص نخوانده ايد؟

قالَ رَبِّ بِما أنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أكُونَ ظَهيراً لِلْمُجْرِمينَ:(1)



موسي عرضه داشت: به شكرانه اين نعمت كه بر من عنايت كردي، من هم هرگز ياري بدكاران نخواهم كرد و معاون ظلم و ستم نخواهم شد.



رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) فرمود:

مَنْ دَلَّ جائِراً عَلي جَوْر كانَ قَرينَ هامانَ في جَهَنَّمَ. وَ قالَ مَنْ تَوَلّي خُصُومَةَ ظالِم أوْ أعانَ عَلَيْها ثُمَّ نَزَلَ بِهِ مَلَكَ الْمَوْتِ قالَ لَهُ: أبْشِرْ بِلَعْنَةِ اللهِ وَ نارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ. وَ قالَ: ألا وَ مَنْ عَلَّقَ سَوْطاً بَيْنَ يَدَيْ سُلْطان جائِر جَعَلَ اللهُ ذلِكَ السَّوْطَ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُعْباناً مِن النّارِ طُولُهُ سَبْعُونَ ذِاعاً يُسَلَّطُ عَلَيْهِ في نارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ. وَ نَهي((صلي الله عليه وآله)) عَنْ إجابَةِ الْفاسِقينَ إلي طَعامِهِمْ:(2)



كسي كه ستمگري را بر ستمي دلالت كند، در جهنّم همنشين هامان خواهد بود. و هر كس مدافع ستمگري باشد يا وي را بر ظلم و ستمش ياري دهد، چون ملك الموت بر او نازل گردد گويد: تو را به لعنت خدا و آتش جهنّم كه بدمكاني است بشارت باد. و هر كس تازيانه دار ظالمان و ستم پيشگان باشد، خداوند آن تازيانه را قيامت تبديل به اژدهايي از آتش با هفتاد ذرع طول كند تا در جهنّم بر وي مسلّط باشد و جهنم بد بازگشتگاهي است و رسول خدا از اجابت دعوت فاسق حتي براي يك وعده غذا نهي فرمود.



عيسي((عليه السلام)) به بني اسرائيل فرمود:

لا تُعينُوا الظّالِمَ عَلي ظُلْمِهِ فَيَبْطُلَ فَضْلُكُمْ:(3)



به ستمكاران ياري ندهيد كه خوبيهاي شما نزد خداوند باطل مي شود.



امام صادق((عليه السلام)) از پدرانش، از رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) روايت مي فرمايد:

إذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ نادي مُنادً: أيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أعْوانُهُم؟ مَنْ لاقَ لَهُمْ دَواةً، أوْرَبَطَ لَهُمْ كيساً أوْمَدَّ لَهُمْ مُدَّةَ قَلَم فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ:(4)



چون روز قيامت شود منادي ندا كند، ستمكاران و كمك دهندگانشان كجايند؟ هر كس براي آنان ليقه دوات آماده كرده، يا جيبي دوخته، يا قلمي را براي آنان به دوات زده، آنان را با ستمكاران يكجا قرار دهيد.



امام صادق((عليه السلام)) فرمود:

مَنْ أعانَ ظالِماً عَلي مَظْلُوم لَمْ يَزَلِ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ ساخِطاً حَتّي يَنْزِع عَنْ مَعُونَتِهِ:(5)



حضرت صادق((عليه السلام)) فرمود: كسي كه ستمكاري را در ستم بر مظلومي ياري دهد، دائم در غضب خداست تا از ان عمل زشت دست بردارد.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. قصص، 17.



2. «بحار»ج75، ص369.



3. «بحار» ج75، ص370.



4. «بحار»ج75، ص372 و 373.



5. «بحار»ج75، ص372 و 373.



رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) فرمود:

مَنْ مَشي مَعَ ظالِم لِيُعينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أنَّهُ ظالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الإْسْلامِ:(1)



كسي كه با ظالمي براي كمك به او حركت كند در حالي كه بداند او مردي ستمگر و ظالم است، از اسلام خارج شده است.



رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) فرمود:

شَرُّ النّاسِ الْمُثَلِّثُ. قيلَ: يا رَسُولَ اللهِ وَ ما الْمُثَلِّثُ؟ قالَ: الَّذي يَسْعي بِأخِيه إلَي السُّلطانِ فَيُهْلِكُ نَفْسَهُ، وَ يُهْلِكُ أخاهُ، وَ يُمْلِكُ السُّلْطانَ:(2)



بدترين مردم مثلِّث است. عرضه داشتند: مثلِّث چيست؟ فرمود: كسي كه عليه برادر مسلمانش نزد ستمگر سعايت و سخن سخن چيني مي كند و بدين سبب خودش و برادرش و ستمگر را به هلاكت مي اندازد (برادرش را به دست سلطان و خود و سلطان را با عذاب جهنّم).



اعانت مظلوم در برابر ظالم و ياري او جهت نجات از ستم ستمكار از اوجب واجبات در اسلام است، تا جايي كه رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) فرمود:

مَنْ أصْبَحَ لايَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم:(3)



كسي كه صبح كند و اهتمام به امور مسلمانان نورزد، مسلمان نيست.



ابواب زيادي در روايات در مسأله به فرياد رسيدن مظلوم، و رعايت حق ستمديده، و احترام و تعظيم به مردم مؤمن، و قضاي حاجت ايشان و طرز معاشرت با آنان وارد شده، كه مي توانيد در اين زمينه به كتاب شريف «كافي» جلد دوم و «بحارالانوار» جلدهاي مربوط به باب زندگي از جمله جلد 71 و 74 و 75 مراجعه نماييد.

بردن نيازها به خداوند


ثُمَّ انْتَبَهْتُ بِتَذْكِيرِكَ لِي مِنْ غَفْلَتِي وَ نَهَضْتُ بِتَوْفِيقِكَ مِنْ زَلَّتِي وَ رَجَعْتُ وَ نَكَصْتُ بِتَسْدِيدِكَ عَنْ عَثْرَتِي



وَ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّي كَيْفَ يَسْأَلُ مُحْتَاجٌ مُحْتَاجاً وَ أَنَّي يَرْغَبُ مُعْدِمٌ إِلَي مُعْدِم



«سپس با توفيق تو در تمام جهات مسئله انديشه كردم، و از آيات قرآن و سنت رسول الهي كمك گرفتم تا به غفلتم از حقيقت آگاه شدم، و با ياري تو از لغزشم نجات يافتم و با هدايت و راهنمائيت از لغزيدن در گناه در امان ماندم، و با تمام وجود فرياد زدم، منزه وپاكست خداي من از تمام عيوب، شگفتا چگونه محتاجي طلب رفع حاجت مي كند و فقير و تهيدستي به فقيري مانند خود رو مي آورد»؟



حضرت شيخ بهائي مي فرمايد:

از هوس بگذر رها كن كشّ و فش *** پا ز دامان قناعت ور مكش

گر نباشد جامه اطلس تو را *** كهنه دلقي ساتر تن بس تو را

ور مزعفر نبودت با قند مشك *** خوش بود دوغ و پياز و نان خشك

ور نباشد مشربت از زرّناب *** با كف خود مي تواني خورد آب

ور نباشد مركب زرين لجام *** مي توان هم زد بپاي خويش گام

ور نباشد دور باش از پيش و پس *** دور باش نفرت خلق از تو بس

ورنباشد خانه هاي زرنگار *** مي تواند بردن به سر در كنج غار

ور نباشد فرش ابريشم طراز *** با حصير كهنه مسجد بساز

ور نباشد شانه اي از بهر ريش *** شانه بتوان كرد با انگشت خويش

فَقَصَدْتُكَ يَا إِلَهِي بِالرَّغْبَةِ وَ أَوْفَدْتُ عَلَيْكَ رَجَائِي بِالثِّقَةِ بِكَ



وَ عَلِمْتُ أَنَّ كَثِيرَ مَا أَسْاَلُكَ يَسِيرٌ فِي وُجْدِكَ وَ أَنَّ خَطِيرَ مَا أَسْتَوْهِبُكَ حَقِيرٌ فِي وُسْعِكَ

وَ أَنَّ كَرَمَكَ لاَ يَضِيقُ عَنْ سُؤَالِ أَحَد وَ أَنَّ يَدَكَ بِالْعَطَايَا أَعْلَي مِنْ كُلِّ يَد



«پس در اين موقعيت كه نقطه هوشياري و آگاهي است، از روي رغبت و شوق و عشق و محبت رو به تو آوردم، و با اعتماد به حضرتت اميدم را بسويت سوق دادم، و دانستم در برابر توانگري تو، خواسته بسيار من ناچيز و اندك است7 و بزرگ آنچه از تو بخواهم در مقابل رحمت بي نهايت در بي نهايتت كوچك است.



درياي جود و بخشش و عنايت و لطف تو از درخواست كسي تنگ نمي شود، و دست قدرت تو در بخشش ها از هر دستي بالاتر و برتر است».



در دعاي شب مبعث در مفاتيح محدث قمي آمده:

اَللّهُمْ اِنَّكَ تَري وَلاتُري وَ اَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْاَعْلي وَ اِنَّ اِلَيْكَ الرُّجْعي وَ الْمُنْتَهي،وَ اِنَّ لَكَ الْمَعاتَ وَ الْمَحْيا، َ إنَّ لَكَ الْآخِرَةَ وَ الْاُولي.



الي تو مي بيني ولي ديده نمي شوي، و تو بر ديدگان فرازتري و بازگشت وس ير نهائي به سوي توست، و چگونه زيستن و مردن از توست، و آخرت و دنيا براي تو و در تصرف توست.



در دعاي اُمّ داود آمده:

وَاَسْئَلُكَ بِاَنَّكَ مَليكٌ، وَ اَنَّكَ ما تَشاءُ مِنْ اَمْر يَكُونُ، وَ اَنَّكَ عَلي ما تَشاءُ قَديرٌ.



و از تو درخواست مي كنم بحق اينكه توئي از زمامدار ملك و ملكوت هستي، و به اينك تو هر كاري را خواهي بشود مي شود، و به اينكه تو بر هر چيز كه خواهي توانائي.



و نيز در همان دعا آمده:

يا مَنْ اِلَيْهِ التَّدْبيرُ وَ لَهُ الْمَقاديرُ، وَ يا مَنِ الْعَسيرُ عَلَيْهِ سَهْلٌ يَسيرٌ، يا مَنْ هُوَ عَلي ما يَشاءُ قَديرٌ، يا مُرْسِلَ الرِّياحِ، يا فالِقَ الْاِصْباحِ، يا باعِثَ الْاَرْواحِ، و ياذَالْجُودِ وَ السَّماحِ، يا رادَّ ما قَدْ فاتَ، يا ناشِرَ الْاَمْواتِ، يا جامِعَ الشَّتاتِ، يا رازِقَ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب، وَيا فاعِلَ ما يَشاءُ كَيْفَ يَشاءُ.



اي آنكه تدبير و نقشه كشي با اوست، و اندازه ها دريد قدرت او قرار دارد. و اي آن كه هر دشواري بر او هموار و آسان است، اي آن كه بر هر چه بخواهد تواناست، اي روان كننده بادها، اي شكافنده صبح روشني بخش، اي برانگيزنده روآنها اي داراي جود و بخشش سهل، اي بازگرداننده آنچه در رفته، اي زنده كننده مردگان، اي گردآورنده پراكندگي، اي بي حساب روزي هنده به هر كس كه خواهد، اي انجام دهنده هر چه خواهد به هر گونه كه خواهد.

اي مونس و غمگسار عاشق *** وي چشم و چراغ و يار عاشق

اي داروي فربهي و صحت *** از بهر تن نزار عاشق

اي رحمت و پادشاهي تو *** بر بوده دل و قرار عاشق

اي كرده خيال را رسولي *** در واسطه يادگار عاشق

آن را كه به خويش بار ندهي *** كي بيند كار و بار عاشق

از جذب و كشيدن تو باشد *** آن ناله زارزار عاشق

تعليم و اشارت تو باشد *** آن حيله گري و كار عاشق

از راه نمودن تو باشد *** آن رفتن راهوار عاشق

اي بند تو دلگشاي عاشق *** وي پند تو گوشواره عاشق

ديريست كه خواب شب نماندست *** در ديده شرمسار عاشق

ديريست كه اشتها برفتست *** از معده لقمه خوار عاشق

ديريست كه زعفران برستست *** از چهره لاله زار عاشق

ديريست كز آبهاي ديده *** دريا كردي كنار عاشق

زينها چه زيانش چون تو باشي *** چاره گر و غمگسار عاشق

اي لاف ابيت عند ربّي *** آرايش و افتخار عاشق

لَولاك لَما خَلَقْتُ الْاَفلاك *** نُه چرخ به اختيار عاشق

اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ احْمِلْنِي بِكَرَمِكَ عَلَي التَّفَضُّلِ وَ لاَ تَحْمِلْنِي بِعَدْلِكَ عَلَي الاِسْتِحْقَاقِ ححح



فَمَا أَنَا بِأَوَّلِ رَاغِب رَغِبَ إِلَيْكَ فَأَعْطَيْتَهُ وَ هُوَ يَسْتَحِقُّ الْمَنْعَ وَ لاَ بِأَوَّلِ سَائِل سَأَلَكَ فَأَفْضَلْتَ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَسْتَوْجِبُ الْحِرْمَانَ

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ كُنْ لِدُعَائِي مُجِيباً وَ مِنْ نِدَائِي قَرِيباً وَ لِتَضَرُّعِي رَاحِماً وَ لِصَوْتِي سَامِعاً



وَ لاَ تَقْطَعْ رَجَائِي عَنْكَ وَ لاَ تَبُتَّ سَبَبِي مِنْكَ وَ لاَ تُوَجِّهْنِي فِي حَاجَتِي هَذِهِ وَ غَيْرِهَا إِلَي سِوَاكَ

وَ تَوَلَّنِي بِنُجْحِ طَلِبَتِي وَ قَضَاءِ حَاجَتِي وَ نَيْلِ سُؤْلِي قَبْلَ زَوَالِي عَنْ مَوْقِفِي هَذَا بِتَيْسِيرِكَ لِيَ الْعَسِيرَ وَ حُسْنِ تَقْدِيرِكَ لِي فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ



«پروردگار من، پس بر محمد و آل او كه از هر جهت جهت حق عظيمي بر تمام انسانها داردند درود فرست، و با كرم و آقائي و لطف و بزرگواري وجود و احسان خود با من با تفضلت برخورد كن،كه اگر پاي تفضّل در كار باشد، گناهم با آب غفران شسته شود، و نداريم جبران گردد، و طاعتم قبول درگاه افتد.



و با عدل و عدالت و دادگريت با من هر چند سزاوار و مستحق عدالتم رفتار مكن، كه اگر پاي عدل در كار آيد، جرم و گناهم را عذاب جهنّم حتمي است، و طاعت و عبادتم لايق قبولي تو نيست.



من اول روآورنده اي نيستم كه بسوي تو روي آورده و در عين اينكه سزاوار منع است به او عطا فرمودي، و نه اول خواستار ي كه از تو درخواست كرده و با آنكه سزاوار نوميد است، به او احسان فرموده اي!!



بارخدايا بر محمد و آل محمد درود فرست، بر دعايم اجابت كننده، به صدايم نزديك و زاريم مهربان و به گفتاريم شنوا باش. اميدم را از خود قطع مفرما و دعايم را از پيشگاه لطفت بر مگردان، و مرا در اين درخواستي كه فعلا از تو دارم و ديگر درخواستهايم بجز خود روآور مكن.به برآمدن خواسته، ورواشدن حاجت، و رسيدن به مطلبم پيش از رفتن از اينجا، با آسان نمودن دشواري و نيكي تقدير تو در برنامه هايم در همه امور، مرا كمك كن».

وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَ آلِهِ صَلاَةً دَائِمَةً نَامِيَةً لاَ انْقِطَاعَ لِأَبَدِهَا وَ لاَ مُنْتَهَي لِأَمَدِهَا



وَ اجْعَلْ ذَلِكَ عَوْناً لِي وَ سَبَباً لِنَجَاحِ طَلِبَتِي إِنَّكَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ

وَ مِنْ حَاجَتِي يَا رَبِّ كَذَا وَ كَذَا وَ تَذْكُرُ حَاجَتَكَ ثُمَّ تَسْجُدُ وَ تَقُولُ فِي سُجُودِكَ



فَضْلُكَ آننِي وَ إِحْسَانُكَ دَلَّنِي فَأَسْأَلُكَ بِكَ وَ بِمُحَمَّد وَ آلِهِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمْ أَن لاَ تَرُدَّنِي خَائِباً



«و بر محمد و آل محمد درود فرست، درود هميشگي كه رو به فزوني است، و براي روزگار آن درود سر رسيد و براي مدّتش پايان نباشد.



و آن را كمك من و براي برآمدن حاجتم وسيله قرار ده زيرا تو داراي رحمت واسعه و بخشش فراواني، و از جمله حاجت و خواسته من اي مولاي من چنين و چنان است.



و حاجت خود را مورد توجه قرار مي دهي، سپس به سجده رفته پيشاني بر زمين مي نهي و مي گوئي.



فضل و بخشش تو مرا آرام نموده، و احسانت مرا هدايت كرده، پس از تو درخواست مي كنم بحق خودت و بحق محمد و آل محمد درودهايت برايشان باد،مرا از درگاهت نوميد برمگرداين».

هر چه جوئي غير او بي حاصل است *** زانكه جز او جمله اشيا باطل است

غير عشقش نيست حاصل عمر را *** زندگي بي عشق وي بي حاصل است

علم نبود غير علم عاشق يار *** هر كه اين علمش نباشد جاهل است

هر كه را عشقش نشد مجنون بود *** هر كه باشد عاشق وي عاقل است

هر دلي در وي نباشد عشق دوست *** دل نباشد بلكه مشتي از گل است

گر بقا خواهي بجو عشق رخش *** هر چه بيني غير عشقش زائل است

هست كثرت همچو درياي فنا *** عشق چون كشتي و وحدت ساحل است

ياد وي طاعت بود غفلت گناه *** واي بر آن كس كه از وي غافل است

دل زجان برداشتن آسان بود *** ليكن از عشق جمالش مشكل است

كي كند ياد از بهشت وحورعين *** هر كه را وصل نگار مقبل است

در صف محشر كجا خواهد قصاص *** كشته عشقي كه يارش قاتل است

نكته هاي نغز نظمت لامعا *** آن كسي فهمد كه از اهل دل است