بازگشت

ترك سپاس و شكر نسبت به كسي كه نيكويي و احسان نموده


ادب انساني و اسلامي اقتضا مي كند كه انسان در برابر خوبي و احسان ديگران به شكر و سپاس برخيزد. آنان كه نيكيهاي ديگران را توجهي نمي كنند و خوبيهاي مردم را نسبت به خود به نظر نمي آورند و در برابر احسان ديگران به سپاس و شكر برنمي خيزند، انسانهايي دور از واقعيت و جداي از حقايق فضائل اخلاقيه اند.



اسلام از انسان مي خواهد خوبي ديگران را به عملي بهتر از عمل آنان يا مثل آن پاسخ گويد:

وَ إذا حُيّيتُمْ بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِأحْسَنَ مَنْها أوْرُدَّوها إنَّ اللهَ كانَ عَلي كُلِّ شَيْء حَسيباً:(2)



هرگاه كسي شما را تحيّت گويد بايد به تحيّتي مثل آن يا بهتر پاسخ دهيد، كه خدا به حساب هر نيك و بد كاملا خواهد رسيد.



در روايات بسيار مهم آمده، سپاس در برابر نيكي ديگران در حقيقت سپاس خدا است:

عَنِ الرِّضا((عليه السلام)) قالَ: مَنْ لَمْ يَشْكُرَ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقينَ لَمْ يُشكُرَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ:(3)



امام هشتم حضرت رضا((عليه السلام)) مي فرمايد: هر كس احسان و انعام و محبّت ديگران را سپاس نگويد، خداوند عز و جل را شكر نگفته است.



در روايت آمده: خداوند به بنده اي از بندگانش در روز قيامت مي فرمايد: آيا فلاني را سپاس گفتي؟ عرضه مي دارد: الهي تو را شكر كردم. حطاب مي رسد: چون او را شكر نكردي مرا شكر ننمودي.(4)



قرآن مجيد تشكر از خوبي ديگران را در ضمن يك آيه امر مي فرمايد و سفارش مي كند:

وَ وَصَّيْنَاالإْنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلي وَهْن وَ فِصالُهُ فيب عامَيْنِ أنِ اشْكُرْلي وَ لِوالِدَيْكَ إلَيَّ الْمَصيرُ:(5)



و ما به هر انساني سفارش كرديم كه در حق پدر و مادر نيكي كن، خصوصاً مادر كه چون بار حمل فرزند برداشته تا مدت دو سال كه طفل را از شير بازگيرد، هر روز رنج و ناتوانيش افزوده شده است. نخست شكر مرا بجاي آور و سپس پدر و مادر را در برابر آن همه زحمت و رنجي كه براي تو متحمل شدند بازگشت همه به سوي من خواهد بود.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «بحار»ج69، ص370 و كلمه «وَلْيُعْطِي»«وَلْيُعْطِ» صحيح است.



2. نساء، 86.



3. «بحار»ج71، ص44.



4. «ميزان الحكمة» ج5، ص153.



5. لقمان، 14.

جواني سر از رأي مادر بتافت *** دل دردمندش به آذر بتافت

چو بيچاره شد پيشش آورد مهد *** كه اي سست مهر فراموش عهد

نه گريان و درمانده بوديّ و خُرد *** كه شبها ز دست تو خوابم نبرد

نه در مهد نيروي و حالت نبود *** مگس راندن از خود مجالت نبود

تو آني كه از يك مگس رنجه اي *** كه امروز سالار و سرپنجه اي

به حالي شوي باز در قعر گور *** كه نتواني از خويشتن دفع مور

دگر ديده كي بر فروزد چراغ *** چو كرم لحد خورد پير دماغ

چو پوشيده چشمي ببيني كه راه *** نبيند همي وقت رفتن به چاه

تو گر شكر كردي كه با ديده اي *** وگرنه تو هم چشم پوشيده اي

معلّم نياموختت علم و راي *** سرشت اين صفت در وجودت خداي

گرت حق ندادي دل حق نيوش *** حقت عين باطل نمودي به گوش

غناي نفس


اَللَّهُمَّ وَ لِي إِلَيْكَ حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِي وَ تَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِيَلِي وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي رَفْعَهَا إِلَي مَنْ يَرْفَعُ حَوَائِجَهُ إِلَيْكَ وَ لاَ يَسْتَغْنِي فِي طَلِبَاتِهِ عَنْكَ



وَ هِيَ زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئِينَ وَ عَثْرَةٌ مِنْ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ



«مولاي من، آقاي من، پروردگار من، مرا بسوي پيشگاه لطف و عنايتت حاجتي و نيازي است، كه طاقت و قدرت خودم براي برآوردن آن كاري صورت نمي دهد، و زرنگي و چاره جوئيم در برابر آن حاجت به جائي نرسيده، من مانده ام و تهيدستم، عجب اين كه نفس دون پايه، اين مسئل را نزدم آراسته كه حاجتم را نزد كسي ببرم كه او هم مانند خود من تهيدست است و حاجت هايش را نزد تو مي آورد، و در تمام خواسته هايش از حضرت حق تو بي نياز نيست!!



آنچه نفس رد برابر من جلوه داده لغزشي است از لغزشهاي خطا كاران، و افتادني است از افتادن گناهكاران».



فقر و تهيدستي امتحاني است از امتحانات الهي، در چنين موضعي هشياري و آگاهي كافي لازم است، كه فشار نفس انسان را به آنجائي كه حضرت حق راضي نيست نكشاند، و براي رفع حاجت و نياز، آدمي را به دامن طاغوت و طاغوتيان نيندازد، كه صبر و حوصله بر فقر و نياز، تا رفع آن به لطف و كرم حضرت ربّ الارباب ثوابي عظيمي در نزد حق دارد.



از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه حكيمي گفته:

غِنَي النَّفْسِ اَغْني مِنَ الْبَحْرِ(1)



بي نيازيي نفس از آنكه بايد از او بي نياز بود، حالتي گسترده تر از درياست.



جبرئيل در جملاتي به رسول خدا عرضه داشت:

اِنَّ شَرَفَ الرَّجُلِ قِيامُهُ بِاللَّيْلِ، وَ عِزُّهُ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النّاسِ.(2)



بحقيقت كه شرافت مرد به عبادت در دل شب، و عزت و بزرگواريش در بي نيازي از مردم است.



حضرت صادق عليه السلام از رسول خدا روايت مي كند:

خَيْرُ الْغِني غِنَي النَّفْسِ.(3)



بهترين بي نيازي، بي نيازي نفس است.



از حضرت صادق شنيده شد كه مي فرمود:

ثَلاثَةٌ هُنَّ فَخْرُ الْمُؤْمِنِ وَ زْيْنُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ: اَلصَّلاةُ في آخِرِ اللَّيْلِ، وَ يَأْسُهُ مِمّا في اَيْدِي النّاسِ، وَ وِلايَةُ الْاِمامِ مِنْ آلِ مُحَمَّد صلّي اللّه عليه و آله.(4)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «بحار» ص 72، ص 105 - 107.



2- «بحار» ص 72، ص 105 - 107.



3- «بحار» ص 72، ص 105 - 107.



4- «بحار» ص 72، ص 105 - 107.



سه برنامه افتخار مؤمن و آراستيگ او در دنيا و آخرت است: نماز شب، نداشتن چشم داشت به مال مردم، و قبول رهبري و ولايت امامان معصوم.



علامه مجلسي در باب بي نيازي از مردم در توضيح روايات مربوطه مي فرمايد:



مراد به بي نيازي قطع طمع از مردم، و قناعت به مقدار كفايت، و تكيه بر خدا، و متوسل نشدن به مردم، و قطع سئوال و درخواست و اظهار حاجت درغير ضرورت است، ورنه دنيا خانه حاجت و نياز است و انسان موجودي اجتماعي، و همه در امور زندگي و معيشت محتاج به يكديگر، اما هر چه حاجات و درخواست ها و نيازها كمتر باشد عزت آدمي نزد مردم بيشتر است، و به هر مقدار كه قلب خالي از طمع از مال مردم باشد، كمك حق به رفع نياز انسان و آسان شدن كار بيشتر است.(1)



آري صبر بر نياز و حاجت و استقامت ورزي بر مشكلات تا حل آن به عنايت خدا، و بوسيله علل و امور شرعي عبادتي بس بزرگ و مورث عزت در دنيا و جنّت در آخرت است.



حضرت صادق عليه السلام از رسول خدا روايت مي فرمايد:

طُوبي لِلْمَساكينِ برالصَّبْرِ، وَ هُمْ الَّذينَ يَرَوْنَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ.(2)



خوشا به حال مردم مسكين بخاطر صبري كه در برابر مشكل دارند، و اجازه نمي دهند، نفس و شهوت و غريزه و ميل، آنان را به گناه و معصيت براي حلّ مشكل وادار كند، اينان مردمي هستند كه لياقت تماشاي ملكوت سماوات و زمين در آنان شكفته شده و مي بينند از حقايق آنچه را كه ديگران نمي بينند.

عَنْ جَعْفَر عليه السلام قال:اِذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ اَمَرَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي مُنادِياً يُنادي بَيْنَ يَدَيْهِ:اَيْنَ الْفُقَراءُ؟ فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ كَثيرٌ فَيَقُولُ:عِبادي!فَيَقُولُونَ لَبَّيْكَ رَبَّنا، فَيَقُولُ:اِنّي لَمْ اُفْقِرْكُمْ لِهَوان بِكُمْ عَلَيَّ وَلكِنْ اِنَّمَا اخْتَرْتُكُمْ لِمِثْلِ هذا الْيَوْمِ،تَصَفَّحُوا وُجُوهَ النّاسِ فَمَنْ صَنَعَ اِلَيْكُمْ مَعْرُوفاً لَمْ يَصْنَعْهُ اِلاّ فِيَّ فَكافُوُهُ عَنّيِ بِالْجَنَّةِ.(3)



از حضرت باقر عليه السلام روايت شده، بوقت قيامت، خداوند امر مي كند منادي از طرف او ندا در دهد فقرا كجايند؟ بسياري از مردم بر مي خيزند، خطاب مي رسد بندگانم. پاسخ مي دهند، لبيك اي خداي ما، خطاب مي كند، من نه بخاطر سبك انگاشتن شما به فقر و نداي مبتلايتان كردم، بلكه شما را براي مثل امروزي انتخاب نمودم، در بين مردم جتسجو كنيد هر كس بخاطر من با شما خوبي كرد، از جانب من بهشت را بعنوان جزاي خوبيش در اختيارش بگذاريد.



راوي مي گويد حضرت صادق عليه السلام به من فرمود: وارد بازار شدي، ميوه را و آنچه ميل داشتي نمي خواستي بخري؟ عرضه داشتم چرا فرمود: براي تو به هر چيزي كه مي خواستي ولي قدرت خريد آن را نداشتي حسنه ايست.(4)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «بحار» ص 75، ص 109.



2- «بحار» ص 72، ص 15.



3- «كافي»، ج 2، ص 263.



4- «بحار» ص 72، ص 25.