بازگشت

بدرفتاري به زيردستان


سفارشي كه فرهنگ پاك اسلام نسبت به زيردستان اعم از فرزندان و كارگران مراكز كار و منازل دارد، در تاريخ مكاتب اعتقادي و سياسي و اجتماعي سابقه ندارد. قرآن مجيد به مطلق نيكوكاري و بخصوص نيكي به زيردستان اصرار و امر واجب دارد.

وَ أحْسِنُوا إنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ:(3)



و نيكي كنيد كه به حقيقت، خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

إنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإْحْسانِ وَ إيْتاءِ ذِي الْقُرْبي:(4)



خداوند امر به عدالت و نيكوكاري و رعايت نزديكان دارد.



از امام صادق((عليه السلام)) روايت شده:

وَدينُهُمُ الْوَرَعُ وَالْعِفَّةُ ـ إلي أن قال ـ وَ حُسْنُ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنُ الْجَوارِ:(5)



فرهنگ و آين ائمّه((عليهم السلام)) ورع و عفّت...و نيكو معاشرت كردن با همه و نيكو همسايه داري است.



از حضرت باقر((عليه السلام)) وارد شده:

أرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فيهِ بَنَي اللهُ لَهُ بِيْتاً فِي الْجَنَّةِ: مَنْ آوَي الْيَتيمَ، وَ رَحِمَ الضَّعيفَ، وَ أشْفَقَ عَلي والِدَيْهِ، وَ رَفِقَ بِمَمْلُوكِهِ:(6)



چهار خصلت است كه در هر كس باشد خداوند خانه اي در بهشت براي او بنا مي كند: پناه دادن به يتيم، ترحّم به ضعيف و ناتوان و آن كه زير دست است، مهرباني به پدر و مادر، و نرمي با آن كه در اختيار انسان است.



امام صادق((عليه السلام)) مي فرمايد:



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. قصص، 81.



2. تاريخ انبياء، ص217.



3. بقره، 195.



4. نحل، 90.



5. «بحار» ج74، ص158.



6. «بحار» ج74، ص140.

مَنْ أرادَ أنْ يُدْخِلَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ في رَحْمَتِهِ وَ يُسْكِنَهُ جُنَّتَهُ، فَلْيُحْسِنْ خُلْقَهُ وَلْيُعْطِي النَّصَفَةَ مِنْ نَفْسِهِ، وَلْيَرْحَمِ الْيَتيمَ، وَلْيُعِنِ الضَّعيفَ، وَلْيَتَواضَعْ للهِ الَّذي خَلَقَهُ:(1)



كسي كه علاقه دارد خداوند او در رحمتش جاي دهد و وارد بهشتش كند، بايد كه اخلاقش نيكو بماند، از جانب خود به همگان انصاف دهد، به يتيم رحمت آورد، به ضعيف و زيردست كمك كند و براي خداوندي كه وي را آفريده تواضع نمايد.



روايات و حكايات زيادي در باب اخلاق انبياء و ائمه((عليهم السلام)) با زيردستانشان وارد شده كه در ضمن تفسير دعاهاي بعد به خواست خدا خواهد آمد.

داستاي عجيب از ثروتمند و فقير


امام صادق عليه السلام مي فرمايد: مردي ثروتمند، پاكيزه لباس، كنار پيامبر قرار گرفت، در آن حال انساني تهيدست، و چرك لباس به محضر آن حضرت آمد، ثروتمند لباس خود را جمع كرد، و از خود مواظبت نمود!



پيامبر فرمود: ترسيدي از فقر او چيزي بتو برسد؟ عرضه داشت نه، فرمود: ترسيدي از ثروتت به او منتقل شود؟ گفت نه، فرمود: ترسيدي لباست آلوده گردد؟ عرضه داشت نه، فرمود پس اين چه كاري بود از تو سر زد؟ عرض كرد يا رسول اللّه نفس اماره اي كه هنوز حاكم بر من است بديد را نزدم خوبي، و خوبي را بدي جلوه مي دهد، من نصف ثروتم را به اين فقير بخشيدم.



حضرت به آن تهيديست فرمود: مي پذيري؟ عرضه داشت نه، فرمود چرا؟ گفت: مي ترسم منهم به آنچه او مبتلاست مبتلا شوم.(1)

اي دل ارخواهي كه جا در بزم آن سلطان كني *** بايد اول كاخ حرص و آز را ويران كني

پشت پا زن بر جهان و كار او مردانه وار *** مشكلات عشق اگر خواهي به خود آسان كني

زير زين آور براق عشق كثرت سوز را *** در فضاي لامكان خواهي اگر جولان كني

نفس شيطانست از شيطان نفس ايمن مباش *** قرب حق جوئي چو خود را دور از اين شيطان كني

آفتاب اسا منورّ ساز شرق و غرب را *** چون فلك خود را چرا سرگشته و حيران كني

بي من و ما در مناي عشق چون محرم شوي *** بايد اول نفس كافر كيش را قربان كني

بايد اول كام و لب شوئي ز آب سلسبيل *** گر هما خواهي كه مدح شاه جم دربان كني

آفتاب آسمان دين امير المؤمنين *** آن كه عالم را به مدح او بهرستان كني

مهر او جو تا منور آسمان جان شود *** مدح او گو تا معطر گلشن ايمان كني

شعله نيران گلستان بر تو گردد چون خليل *** باولايش جا اگر در شعله نيران كني.

عَنْ اَبِي الْحنِ الْاَوَّلِ عَنْ اَبائِهِ عليهم السلام قالَ:قالَ:رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: لاتَسْتَخِفُّوا بِفُقَراءِ شَيْعَةِ عَلِيَّ وَ عِتْرَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَاِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيَشْفَعُ في مِثْلِ رَبيعَةَ وَ مُضَرَ.(2)



از حضرت موسي بن جعفر از پدرانش عليهم السلام از رسول خدا صلي اللّه عليه و آله روايت شده: فقراء شيعه علي و امامان بعد از او را سبك مشماريد7 كه يكي از آنها به اندازه جمعيت دو قبيله ربيعه و مضر را در قيامت شفاعت مي نمايد.

في مَناهِي النَّبِيَّق قالَ صلّي اللّه عليه و آله: اَلا وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِفَقير مُسْلِم فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحَقَّ اللّهِ، وَ اللّهُ يَسْتَخِفُّ بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ اِلّا اَنْ يَتُوبَ.



وَ قالَ صلّي اللّه عليه و آله:مَنْ اَكْرَمَ فَقيراً مُسْلِماً لَقِيَ اللّهَ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ هُوَ عَنْهُ راض.(3)



در آنچه كه رسول خدا از آن نهي فرموده آمده است: بدانيد هر كس فقير مسلماني را سبك شمار، بحقيقت كه حق خدا را سبك شمرده، و خداوند او را در قيامت سبك انگارد مگر توبه كند.



و نيز حضرت فرمود: هر كس تهيدست مسلماني را گرامي بدارد، خدا را در قيامت ملاقات مي كند در حالي كه از او خوشنود است.

عَنِ الرَّضا عَلَيْهِ السَّلام قالَ:مَنْ لَقِيَ فَقيراً مُسْلِماً فلَّمَ عَلَيْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَي الْغَنِيَّ لَقِيَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ.(4)



حضرت رضا عليه السلام فرمود: هر كس فقير مسلماني را ببيند و به او سلام كند ولي سلامش به فقير مانند سلام به غير فقير نباشد خدا را در قيامت در حال غضب برخود ملاقات مي كند.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «كافي» ج 2، ص 262.



2- «بحار» ص 72، ص 35.



3- «بحار» ص 72، ص 307.



4- «امالي صدوق» ص 265.

فيما اَوْصي بِهِ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام عِنْدَ وَفاتِهِ: اُوصيكَ بِحُبَّ الْمَساكينِ وَ مُجالتِهِمْ.(1)



امير المؤمنين به وقت وفات بحضرت مجتبي عليه السلام فرمود: حسن جان تو را وصيت مي كنم به عشق به از كار افتادگان و محتاجان و معاشرت و نشستن با آنان.

و قالَ عليه السلام: لاتُحَقَّرُوا ضُعَفاءَ اِخْوانِكُمْ، فَاِنَّهُ مَنِ احْتَرَمُؤْمِناً لَمْ يَجْمَعِ اللّهُ عَزَّوَجلَّ بَيْنَهُما فِي الجَنَّةِ اِلّا اَنْ يَتُوبَ.(2)



و نيز آنحضرت فرمود: برادران ديني خود را كه از نظر مالي ضعيف هستند كوچك مشماريد، بحقيقت كه هر كس مؤمني را كوچك بشمارد، خداوند در بهشت بين او و مؤمن كوچك شمرده فاصله اندازد مگر اين كه توبه كند.

عَنِ الرِّضا، عَنْ آبائِهِ عليهم السلام: قالَ: قالَ: رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله:مَنِ اسْتَذَلَّ مُؤْمِناً اَوْ مُؤْمِنَةَ اَوْ حَقَّرَهُ لِفَقْرِهِ اَوْ قِلَّةِ ذاتِ يَدِهِ شَهَرَهُ اللّهُ تَعالي يَوْمَ الْقِامَةِ ثُمَّ يَفْضَحُهُ.(3)



حضرت رضا از پدرانش عليهم السلام از رسول خدا صلي اللّه عليه و آله روايت مي كند: هر كس مرد مؤمن يا زن با ايماني را خوار كند، يا بخاطر فقر و نداريش او را كوچك بشمارد، خواند متعال وي را در قيامت شهره مردم نموده و او را رسوا كند.

قالَ صلّي اللّه عليه و آله: اَبْوابُ الْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ عَلَي الْفُقَراءِ، وَ الرَّحْمَةُ نازِلَةٌ عَلَي الرُّحَماءِ، وَ اللّهُ راض عِنَ الْاَسْخِياءِ.(4)



پيامبر خدا فرمود: درهاي بهشت به روي محتاجان باز است، و رحمت خدا متوجه اهل مهر و محبت است، و خداوند از مردم باسخاوت راضي و خشنود است.

قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ: يا بُنَيَّ لاتَحْقِرَنَّ اَحَداً بِخُلْقانِ ثِيابِهِ، فَاِنَّ رَبَّكَ وَرَبِّهُ واحِدٌ.(5)



لقمان به فرزندش گفت: اي پسرم احدي را به كهنه بودن لباسش كوچك و حقير مشمار، بحقيقت كه خداي تو و او يكي است.



ابراهيم عليه السلام از حضرت حق پرسيد:

يا رَبِّ مَنْ اَطْعَمَ جايِعاً فَما جَزاؤُهُ؟ قال: جَزاؤُهُ الْغُفْرانُ وَ اِنْ كانَ ذُنُوبُهُ يَمْلأُ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ.(6)



اي پروردگار من، جزاي كسي كه گرسنه اي را سير كند چيست؟ فرمود: آمرزش گناه گرچه گناهش بين آسمان و زمين را پر كند.

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: سائِلُوا الْعُلَماءَ،وَ خاطِبُوا الْحُكَماءَ، وَ جالِسُوا الْفُقَراءَ.



رسول خدا صلي اللّه عليه و آله فرمود: دانشمندان را مورد پرسش قرار دهيد، با حكيمان گفتگو كنيد، و با تهيدستان مالست نمائيد.



در روايت بسيار مهمي آمده: خداود به حضرت داوود خطاب كرد، بنده اي از بندگانم در قيامت يك حسنه بر من وارد مي شود، و من بخاطر آن حسنه، حكم مي كنم او را وارد بهشت كنند. داوود عرضه داشت: خدايا آن حسنه چيست؟ خطاب رسيد: به قدر يك خرما يا نصف خرما رنجي را از مؤمني برطرف كردن، داوود عرضه داشت: الهي آن كس كه تو را شناخت، حق است كه از حضرتت قطع اميد نكند!(7)

گرچه رويت نديده ايم اي دوست *** وصف حسنت شنيده ايم اي دوست

گفته بود يكه ما از آن توايم *** اثري زان نديده ايم اي دوست

سالها بر اميد صافي وصل *** درد هجران چشيده ايم اي دوست

آخري كرده ايم كار جهان *** كاول از سر بريده ايم اي دوست

ما چون مرغان به بال همت و جهد *** در هوايت پريده ايم اي دوست

هر كس دربلا گرفتار است *** ما به نعمت رسيده ايم اي دوست

به زرت چون عماد نفروشيم *** كه به جانت خريدهايم اي دوست



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «امالي طوسي» ج 1، ص 6.



2- «بحار» ص 72، ص 42.



3- «بحار» ج 72، ص 44.



4- «بحار» ص 72، ص 46.



5- «بحار» ص 72، ص 47 و 56.



6- «بحار» ص 72، ص 47 و 56.



7- «بحار» ص 75، ص 19.



فكر مي كنم بخواست حضرت حق آنچنان كه بايد جملات مورد تفسير روشن شد، و اين معنا آشكار گشت كه رجوع تهديست به مؤمن كريم هيچ گونه مانع شرعي ندارد، و قضاي حاجت او بوسيله مؤمن امري است واجب و لازم و مورث ثواب و جزاي الهي و طرد كردن او و حقير شمردنش گناهي بزرگ و علّت عذاب الهي است.



رجوعي كه باعث حرمان از رحمت و احسان حضرت حق است، رجوع به طاغوت و رجوع به مشرك و كافر است، آن رجوعي كه باعث ذلّت اسلام و مسلمين، و موجب رشد و تقويت مخالفان خدا است.