بازگشت

مسأله با عظمت بردباري


حديث شناس بزرگ علامه مجلسي در توضيح لغت حلم و بردباري مي فرمايد: «حلم خودداري از اين است كه در برابر ناملايمات از جا بدر رود و كار ناهنجار كند، يا گفتار ناستوده از او سرزند». در اين باب روايات بسيار مهمّي در كتب معتبره حديث آمده كه به گوشه اي از آن اشاره مي شود:



از حضرت رضا((عليه السلام)) روايت شده:

لا يَكُونُ الرَّجُلُ عابِداً حَتّي يَكُونَ حَليماً، وَ إنَّ الرَّجُلَ كانَ إذا تَعَبَّدَ في بَني إسْرائيلَ لَمْ يُعَدَّ عابِداً حَتّي يَصْمُتَ قَبْلَ ذلِكَ عَشْرَ سِنينَ:(3)



مرد عابد نباشد تا بردبار نباشد، و براستي مرد در بني اسرائيل خود را به عبادت وامي داشت، و او را عابد نمي گفتند تا آنكه ده سال پيش از آن خموشي گزيند.



از امام باقر((عليه السلام)) است:

كانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ((عليه السلام)) يَقُولُ: اِنَّهُ لَيُعْجِبُنِي الرَّجُلُ اَنْ يُدْرِكَهُ حِلْمُهُ عِنْدَ غَضَبِهِ:(4)



امام چهارم((عليه السلام)) مي فرمود: راست مطلب اين است كه من خوشم مي آيد از مردي كه هنگام خشم بردباريش او را دريابد.

عَنْ أبي جَعْفَر((عليه السلام)) قالَ: إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الْحَيِيَّ الْحَليمَ:(5)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «محجة البيضاء» ج5، ص310.



2. «كافي»ج3، ص175.



3. «كافي»ج3، ص175.



4. «كافي»ج3، ص175.



5. «كافي»ج3، ص175.



از امام باقر((عليه السلام)) است كه فرمود: براستي خداي عزّ و جلّ با حياي بردبار را دوست دارد.

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ((عليه السلام)) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهُ((صلي الله عليه وآله)): ما أعَزَّ اللهُ بِجَهْل قَطُّ وَ لا أذَلَّ بِحِلْم قَطُّ:(1)



امام صادق((عليه السلام)) از رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) روايت مي كند: خداوند هرگز به ناداني كسي را عزيز نكرده، و به سبب بردباري احدي را خوار ننموده است.



از امام صادق((عليه السلام)) نقل شده:

كَفي بِالْحِلْمِ ناصِراً. وَ قالَ: إذا لَمْ تَكُنْ حَليماً فَتَحَلَّمْ:(2)



بردباري ياوري بسنده است. و فرمود: اگر بردبار نيستي خود را به بردباري وادار.



حضرت صادق((عليه السلام)) خدمتكار خود را دنبال كاري فرستاد و او دير كرد، امام((عليه السلام)) به دنبالش رفت، وي را در حال خواب ديد، بالاي سرش نشست و بادش زد تا بيدار شد، چون بيدار شد حضرت به او فرمود: اي فلاني به خدا حق نداري هم شب بخوابي و هم روز، شب از آنِ توست و روز از آنِ ما.(3)

كانَ مِنْ دُعاءِ رَسُولِ اللهِ((صلي الله عليه وآله)): اَللّهُمَّ أغْنِني بِالْعِلْمِ، وَ زَيِّنّي بِالْحِلْمِ، وَ أكْرِمْني بِالتَّقْوي، وَ جَمِّلْني بِالْعافِيَةِ:(4)



از دعاي رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) بود: خداوند مرا به دانش بي نياز كن، و به بردباري زينت بده، و به تقوا گراميم دار، و به تندرستي نيكويم گردان.



از رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) روايت شده:

اِبْتَغُوا الرِّفْعَةَ عِنْدَاللهِ، قالُوا: وَ ما هِيَ يا رَسُولَ اللهِ؟ قالَ: تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ، وَ تُعْطي مَنْ حَرَمَكَ، وَ تَحْلُمُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ أوْ جَهِلَ عَلَيْكَ:(5)



از پيشگاه مبارك حضرت حق طلب برتري و رفعت وبلندي مقام كنيد، گفتند: رفعت چيست؟ فرمود: صله كن با كسي كه با تو قطع كرده، عطا كن به كسي كه از تو دريغ داشته، و بردباري به خرج ده در برابر كسي كه به تو ستم كرده يا بر تو بيخردي نموده است.



و نيز از رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) روايت شده:

خَمْسٌ سُنَنِ الْمُرْسَلينَ: الْحَياءُ، وَ الْحِلْمُ، وَالْحِجامَةُ، وَ السِّواكُ، وَ التَّعَطُّرُ:(6)



پنج چيز از روش انبياست: حيا، بردباري، خون گرفتن، مسواك، عطر زدن.



از اميرالمؤمنين((عليه السلام)) روايت شده:

لَيْسَ الْخَيْرُ أنْ يَكثُرَ مالُكَ وَ وَلَدُكَ، وَ لكِنَّ الْخَيْرَ أنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ، وَ يَعْظُمَ حِلْمُكَ، وَ اَنْ لاتَباهِيَ النّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّكَ، فَإذا أحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللهَ، وَ إذا أسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللهَ:(7)



خير و خوبي اضافه كردن مال و اولاد نيست، بلكه خير، افزايش علم و عظمت پيدا كردن بردباري است، و اينكه عبادتت را به رخ مردم نكشي، پس چون خوبي كردي، خدا را سپاس گويي، و به هنگامي كه بدي كردي از خداوند طلب مغفرت نمايي.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «كافي»ج5، ص175 ـ 176.



2. «كافي»ج5، ص175 ـ 176.



3. «كافي»ج5، ص176.



4. «محجة البيضاء»ج5، ص311 و 313.



5. «محجة البيضاء»ج5، ص311 و 313.



6. «محجة البيضاء»ج5، ص311 و 313.



7. «محجة البيضاء»ج5، ص311 و 313.



رسولخدا((صلي الله عليه وآله)) فرمود: چون خداوند خلايق را در قيامت جمع كند، فرياد كننده اي فرياد برمي دارد: اهل فضل كجايند؟ گروهي برمي خيزند و به سرعت به سوي بهشت حركت مي كنند، ملائكه با آنان روبرو شده و مي گويند، شما را در حركت سريع به سوي بهشت مي بينيم! پاسخ مي دهند: اهل فضليم، سؤال مي كنند: فضل شما چيست؟ جواب مي دهند: بر ستم ديگران صبر كرديم، بدي مردم را بخشيديم، جهل جاهلان را بردباري نموديم. ملائكه گويند: وارد بهشت شويد كه اجر عاملين اجر خوبي است.(1)

هر نخل مصيبت عَلَم راهنمايي است *** هر نوحه از اين قافله آواز درائي است

دست تو اگر نيست نگارين ز علايق *** اين عقده هستي گره بند قبائي است

تا در پي دنياي خسيس است دل تو *** دل نيست در آغوش تو را كاهر بائي است

هر چيز ز دنياي دني رو به تو آرد *** مغرور مشو كز پي تنبيه قفائي است

رزق تو ز خوان فلك ارشد غم روزي *** غافل مشو از شكر كه آن نيز غذائي است

در هر چه به رغبت نگري راهزن توست *** بر هر چه كني پشت تو را راهنمائي است

خازي كه در اين مرحله بيكار نمايد *** از آبله پاي طلب عقده گشائي است

در مشرب جمعي كه مهيّاي رحيل اند *** هر رنجش بيجاي فلك لطف بجائي است

هر ناله و آهي كه ز خود پيش فرستند *** از خويش برون آمده را خانه خدائي است

ما حوصله درد نداريم وگرنه *** هر درد كه قسمت شود از غيب دوائي است

از فقر مكن شكوه كه آزاد روان را *** بي برگي ايّام عجب برگ و نوائي است

صائب چه كند سينه خود را نكند چاك *** با حوصله تنگ غم عشق بلائي است