بازگشت

راه علاج حرص


1 ـ علاج علمي: خوبي و شرافت و عزّت نفس و فضيلت آزادگي را كه در قناعت نهفته است به ياد داشته باشد، و بدي و پستي و تحمل



خواري و ذلّت و پيروي از شهوت و هواي نفس را متذكّر باشد، و بداند كه هر كه عزّت نفس را بر شهوت و شكم برنگزيند كم عقل و ناقص الايمان است.



سپس توجه كند كه جمع كردن مال و ثروت چه آفات دنيوي و عقوبتهاي اخروي در پي دارد و بينديشد كه بزرگان از انسانها و شريفترين و عزيزترين آدميان يعني پيامبران و اوصياي ايشان و پيروان پارساي آنان چگونه به اندكي از دنيا قناعت و شكيبايي كردند. و در شيوه كافران از يهود و نصارا و مردمان فرومايه و مال اندوز و پول پرست بنگرد كه چگونه در خوشگذراني و تن پروري و جمع ثروت بسر مي برند.



بعد از اين تأمل گمان نمي رود كه در پيروي و اقتدا به بهترين آدميان ترديد نمايد و راه و رسم مردم پست و فرومايه دنيا را برگزيند، بلكه انسان انديشمند مي داند كه حريص سگ صفت كه همّتش لذّات دنياست از مرتبه انسانيت بيرون است و در زمره چارپايان به شمار مي رود. زيرا حرص بر شهوتهاي شكم و فرج از لوازم بهيميّت است، و حريص ترين مردم بر شهوات در اين صفت به درجه چارپايان نمي رسد. هيچ حريص شكم پرستي نيست مگر اينكه خر از او بيشتر مي خورد، و هيچ حريص شهوت پرستي نيست مگراينكه خوك از او بيشتر مي آميزد، و آشكار است كه حريص در مرتبه خوكان و خران و يهوديان است، و قانع در مرتبت جز با انبياء و اولياء انباز و همانند نيست و سنجيده نمي شود. و بعد از تأمّل در آنچه گفته شد معالجه علمي تمام مي شود و بدان وسيله برطرف كردن آزمندي و اكتساب قناعت آسان مي گردد.



2 ـ علاج علمي اين است كه در امر معيشت ميانه روي پيش گيرد و تا آنجا كه ممكن است درهاي مخارج را ببندد و به اندازه لازم اكتفا كند، زيرا كسي كه پرخرج باشد قناعت براي او ممكن نيست.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «جامع السعادات» ج2، ص78 ـ 79.



2. «جامع السعادات» ج2، ص78 ـ 79.



3. «جامع السعادات» ج2، ص79.



درآمد ممكن است از جانب حضرت حق فراوان باشد، ولي درآمد فراوان نبايد انسان را به پرخرجي بيندازد، بايد براي خود به اندازه خرج كرد و مازادش را در راه خدا براي ديگران خرج كرد.



رسول خدا فرمود:

ما عالَ مَنِ اقْتَصَدَ:(1)



هر كه ميانه روي پيشه كند محتاج نگردد.

قالَ رَسُولُ اللهِ((صلي الله عليه وآله)): ثَلاثٌ مُنْجِياتٌ: خَشْيَةُ اللهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلانِيَّةِ، وَ الْقَصْدُ فِي الْغَناءِ وَ الْفَقْرِ، وَالعَدْلُ فِي الرِّضا وَ الْغَضَبِ:



رسول خدا((صلي الله عليه وآله)) فرمود: سه چيز نجات دهنده است: ترس از خدا در نهان و آشكار، و ميانه روي در توانگري و فقر، و عدالت در حال خشنودي و خشم.



و نيز آنحضرت فرمود:

اَلتَّدْبيرُ نِصْفُ الْمَعيشَةِ:



تدبير نيمي از زندگي است.

عَنْ أميرِالْمُؤْمِنين((عليه السلام)): اَلْقُصْدُ مَثْراةٌ، وَ السَّرَفُ مَتْواةٌ:



اميرالمؤمنين((عليه السلام)) فرمود: ميانه روي ثروت خيز، و زياده روي هلاك انگيز است.

قالَ السَّجّادُ((عليه السلام)): لِيُنفِقِ الرَّجُلُ بِالْقَصْدِ وَ بُلْغَةِ الْكَفافِ، وَ يُقَدِّمْ مِنْهُ الْفَضْلَ لآِخِرَتِهِ، فَإنَّ ذلِكَ أبْقي لِلنِّعْمَةِ، وَ أقْرَبُ إلَي الْمَزيدِ مِنَ اللهِ تَعالي، وَ أنْفَعُ فِي الْعافِيَةِ:



امام سجّاد((عليه السلام)) فرمود: مرد بايد به اندازه كفاف و به اقتصاد خرج كند، و زيادي مال را براي آخرت فرستد، كه اين روش نعمت را پاياتر مي سازد و به افزوده شدن از جانب خداي تعالي نزديكتر و به عافيت نافعتر است.

قالَ الصادِقُ((عليه السلام)): إنَّ الْقَصْدَ أمْرٌ يُحِبُّهُ اللهُ، وَ إنَّ السَّرَفَ أمْرٌ يُبْعِضُهُ اللهُ، حَتّي طَرْحَكَ النَّواةَ فَإنَّها تَصْلَحُ لِشَيء، وَ حَتّي صَبَّكَ فَضْلَ شَرابِكَ:



امام صادق((عليه السلام)) فرمود: خداوند ميانه روي را دوست و اسراف را دشمن دارد، حتي دورانداختن هسته خرما را كه آن هم بكار مي آيد، و حتي دور ريختن زيادتي آب آشاميدني را.



و نيز آن حضرت فرمود:

إنَّ السَّرَفَ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَ إنَّ الْقَصْدَ يُورِثُ الْغَناءَ:



اسراف فقر مي آورد، و ميانه روي بي نيازي و توانگري.



انسان در مسأله معيشت و مال دنيا نبايد به بالاتر از خود نگاه كند بلكه به پست تر از خود بنگرد، كه شيطان نظر هر كسي را در امر دنيا به بالاتر از خود متوجه مي سازد و به او مي گويد در طلب دنيا كوتاهي و سستي مكن كه مالداران تنعّم و خوشگذراني مي كنند و خوراكهاي لذيذ مي خورند و جامه هاي نيكو مي پوشند و در كار دين چشم آدمي را به پست تر از خود مي گشايد و مي گويد: چرا بر خود تنگ و سخت مي گيري و اين قدر از خدا مي ترسي و حال آنكه فلان از تو عالمتر است و از خدا نمي ترسد.(2)



ابوذر فرمود: خليل من، رسول الله مرا سفارش كرد كه در امر دنيا به پايين تر از خود بنگرم نه به بالاتر از خود.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «سفينة البحار»ج2، ص431.



2. «علم اخلاق اسلامي»ج2، ص137 ـ 146 با تخليص.

قالَ رَسُولُ اللهِ((صلي الله عليه وآله)): إذا نَظَرَ أحَدُكُمْ إلي مَنْ فَضَّلَهُ اللهُ عَلَيْهِ فِي الْمالِ وَ الْخَلْقِ، فَلَيَنْظُرْ إلي مَنْ هُوَ أسْفَلَ مِنْهُ:(1)



وقتي يكي از شما به كسي مي نگرد كه خداوند در مال و جمال وي را برتري داده، بايد به پست تر از خود نيز نگاه كند.



در هر صورت حرص ورزي به مال، شهوت، مقام، نتيجه اي جز هلاكت دنيا و آخرت ندارد و اين حقيقتي است كه علم و تجربه و تاريخ ثابت كرده است.



خداوندا، حرص و طوفانش خطري بسيار سنگين است، اگر كسي در پناهت نباشد از اين خطر در امان نخواهد بود. الهي، ما را در پناه لطف و رحمتت بپذير، و از تمام خطرات بخصوص خطر حرص و هيجانِ اين صفت ناپسند، حفظ فرما.

الهي به پاس خراباتيان *** الهي به عجز مناجاتيان

به فعلي كه ناجي از آن گشت نوح *** به قولي كه مقبول شد ز آن نَصوح

به مستان از خويشتن شسته دست *** سر از پاندانانِ روز اَلَست

به ميزان بلندان انصاف سنج *** به اندك معاشان بسيار رنج

به كم دستگاهان پر آرزو *** به پُر آبرويان كم آب جو

به شوريده خوابان شبگيرها *** به زور اعترافان تقصيرها

به پشمينه پوشان راه حجاز *** به يكتا قبايان جاي نماز

به اجر سحور و به فيض صبوح *** به سامان جسم و به تجريد روح

به خلوت گرايان طاعت گزين *** به انديشه مندان روز پسين

به كامل مريدان ردّ و قبول *** به پاك اعتقادان دين رسول

كه لب تشنه در وادي محشرم *** رساني به سرچشمه كوثرم

مگر ساقي بزم پر شور و شين *** دهد جام لطفم به ياد حسين



از اميرالمؤمنين((عليه السلام)) در باب حرص و حريص، حكمتهاي پرمغزي روايت شده كه لازم است به قسمتي از آنها اشاره شود:

اَلْحَريصُ تَعِبٌ:(2)



آدم حريص به رنج اندر است.

اَلْحِرصُ مَطِيَّةُ التَّعَبِ:(3)



حرص مركب رنج و مشقّت است.

اَلْحِرصُ عَلامَةُ الْفَقْرِ:(4)



حرص نشانه فقرِ ]عقلي و قلبي و روحي[ است.

اَلْحَريصُ لا يَكْتَفي:(5)



حريص به هيچ قناعت نمي كند.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. اين چند روايت را در «جامع السعادات» ج2، ص 81 ـ 82 ببينيد.



2. «غررالحكم»13، 14، 16، 24.



3. «غررالحكم»13، 14، 16، 24.



4. «غررالحكم»13، 14، 16، 24.



5. «غررالحكم»13، 14، 16، 24.

اَلْحَريصُ عَبْدُ الْمَطامِعِ:(1)



حريص برده طمع كاريهاست.

اَلْحِرصُ عَلامَةُ الأْشْقِياءِ:(2)



حرص نشانه تيره بختان است.

اَلْحِرصُ يُفْسِدُ الإْيقانَ:(3)



حرص تباه كننده يقين است.

اَلْحِرصُ يُذِلُّ وَ يُشْقي:(4)



حرث ذليل و بدبخت مي كند.

اَلْحِرصُ يَنْقُصُ قَدْرَ الرَّجُلِ، وَ لايَزيدُ في رِزْقِهِ:(5)



حرص جاه مرد را كم مي كند، و چيزي به رزقش نيفزايد.

اَلْحَريصُ فَقيرٌ وَ إنْ مَلَكَ الدُّنْيا بِحَذا فيرِها:(6)



حريص تهيدست است گرچه تمام دنيا را مالك شود.

لا حَياءَ لِحَريص:(7)



براي حريص حيا نيست.

اَلْحِرْصُ مُوقِعٌ في كَثيرِ الْعُيُوبِ:(8)



حرص آدمي را در بسياري از عيوب مي افكند.

قَتَلَ الْحِرصُ راكِبَهُ:(9)



حرص قاتل حريص است.

سُئِلَ أميرُالْمُؤْمِنينَ((عليه السلام)): أيُّ ذُلٍّ أذَلُّ؟ قالَ: الْحِرْصُ عَلَي الدُّنْيا:(10)



از اميرالمؤمنين((عليه السلام)) پرسيدند: كدام پَستي پست تر است؟ فرمود: حرص بر دنيا.

اَلْحَريصُ أسيرُ مَهانَة لايُفَكُّ أسْرُهُ:(11)



حريص اسير نوعي از پستي است كه رهايي از آن ندارد.

عَنْ أبي بَصير قالَ: قالَ لي أبُوعَبْدِاللهِ((عليه السلام)): أما تَحْزَنُ؟ أماتَهْتَمُّ؟ أما تَأْلَمُ؟ قُلْتُ: بَلي وَاللهِ، قالَ: فَإذا كانَ ذلِكَ مِنْكَ فَاذْكُرِ الْمَوْتَ وَ وَحْدَتَكَ في قَبْرِكَ، وَ سَيَلانَ عَيْنِكَ عَلي خَدَّيْكَ، وَ تَقَطَّعَ أوْصالِكَ، وَ أكْلَ الدُّودِ لَحْمَكَ، وَ بَلاكَ، وَانْقِطاعَكَ عَنِ الدُّنْيا، فَإنَّ ذلِكَ يَحُثُّكَ عَلَي الْعَمَلِ، وَ يِرْدَعُكَ عَنْ كَثير مِنَ الْحِرصِ عَلَي الدُّنْيا:(12)



ابوبصير مي گويد: حضرت صادق((عليه السلام)) به من فرمود: آيا محزون و مهموم و غصه دار نمي شوي؟ عرضه



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «غررالحكم»13، 14، 16، 24.



2. «غررالحكم»13، 14، 16، 24.



3. «غررالحكم»24، 26، 30، 59، 69.



4. «غررالحكم»24، 26، 30، 59، 69.



5. «غررالحكم»24، 26، 30، 59، 69.



6. «غررالحكم»24، 26، 30، 59، 69.



7. «ميزان الحكمة»ج2، ص356 ـ 357.



8. «ميزان الحكمة»ج2، ص356 ـ 357.



9. «ميزان الحكمة»ج2، ص356 ـ 357.



10. «ميزان الحكمة»ج2، ص356 ـ 357.



11. «ميزان الحكمة»ج2، ص356 ـ 357.



12. «بحار» ج76، ص322.



داشتم: چرا، به خدا قسم، فرمود: چون چنين شدي مرگ و تنهايي ات را در قبر به يادآور، و زماني كه دو چشمت بر صورتت مي ريزد، و روابط بدنت از هم مي گسلد، و كرم گوششت را مي خورد، و بدنت مي پوسد، و از دنيا جدامي شوي، كه چنين توجّهي تو را ترغيب به عمل براي خدا مي كند، و از بسياري از حرص بر دنيا بازت مي دارد.

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ((عليه السلام)) قالَ: حُرِمَ الْحَريصُ خَصْلَتَيْنِ، وَلَزِمَتُهُ خَصْلَتانِ: حُرِمَ الْقَناعَةَ فَافْتَقَدَ الرّاحَةَ، وَ حُرِمَ الرِّضا فَافْتَقَدَ الْيَقين:(1)



امام صادق((عليه السلام)) فرمود: حريص دو خصلت را از دست مي دهد، و دچار دو خصلت مي شود: قناعت را از دست مي دهد و دچار ناراحتي مي گردد، و از رضا به داده حق محروم مي شود و گرفتار شك و ترديد و اضطراب خواهد شد.

عَنِ الصّادِقِ((عليه السلام))، عَنْ آبائِهِ((عليهم السلام)) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ((صلي الله عليه وآله)): مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَيْنِ، وَ قَسْوَةَ الْقَلْبِ، وَ شِدَّةُ الْحِرْصِ في طَلَبِ الرِّزْقِ، وَالاِْصْرارُ عَلَي الذَّنْبِ:(2)



امام ششم از پدرانش از رسول خدا روايت مي فرمايد: چهار چيز از نشانه هاي بدبختي است: خشكي چشم، سنگدلي، شدّت حرص در طلب رزق، و پافشاري بر گناه.

از اين وحشت آباد آشوب خيز *** بيا در جهان تجرّد گريز

نهان باش چون سايه در آفتاب *** تو نيز آفتابي ز خود رخ متاب

به همّت ز كاشانه خاكيان *** گذر كن به دربار افلاكيان

چو بر خاكدان دامن افشان شوي *** به افلاك دست و گريبان شوي

برآيي از اين ابلق رنگ رنگ *** بر اورنگ بيرنگ دل بيدرنگ

ز اوج علا مي زنندت صفير *** كه در اسفل السافلين جا مگير

تويي عرش پيماي عالي گهر *** از اين خاكدان زودتر درگذر

مزن خيمه بر طَرْف اين كهنه فرش *** سراپرده توست بالاي عرش

از اين پايه پست بالا خرام *** ز خود گان بردار و بردار گام

سماواتِ دل مطلع انجم است *** كه در عرض آن آسمانها گُم است

چو از معبر دل نمايي عبور *** درآيي به صحراي الله نور

ببيني در آن دشت و صحرا همه *** نگارنده لاوَإلاّ همه

ببندي درِ كعبه دل زغير *** شوي عرشِ پرواز لاهوت سير

ندارد رهي جز سكون و ثبوت *** به دربار حَيّ الَّذي لا يَمُوت

در اين عرصه آسمان و زمين *** ز حق مگذر و حق گزاري ببين

كتاب صنايع كه بس توبه توست *** ورق بر ورق دفتر حسن اوست



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. «بحار»ج73، ص161.



2. «بحار»ج73، ص161.



امامصادق((عليه السلام)) مي فرمايد: چون نوح از كشتي پياده شد ابليس به نزد او آمد و گفت: مردي در روي زمين بزرگتر از تو به من منّت ندارد، از خدا خواستي اين جمعيّت فاسق نابود شود، بنابراين من از دنبال كردن مردم راحت شدم، آيا دو برنامه به تو نياموزم؟: از حسد بپرهيز كه با من آن كرد كه مي بيني و از حرص دوري جو كه به آدم ابوالبشر آن كرد كه ديدي.(1)