بازگشت

تعليمات آسماني اسلام از زبان ائمه معصومين((عليهم السلام))


امامان شيعه كه منابع علوم مُلكي و ملكوتي، سرّي و ظاهري، نهان و آشكار، مادّي و معنوي و دنيايي و آخرتي هستند، و قرآن مجيد و روايات به صراحت آنان را راسخون در علم معرفي كرده و دانش و بصيرت آنان را مافوق دانش و بصيرت تمام جهانيان تا روز قيامت مي داند در دعاهاي حكيمانه خود كه از آنها به زبان عرفان تعبير به قرآن صاعد شده، به ما تعليم مي دهند كه حضرت حق جلّ شأنه به قدرت و به رحمت و به رأفت خود مشكلات و سختيها و دشواريها را آسان مي نمايد به شرطي كه انسان در بروز مشكلات حوصله و صبر به خرج دهد، و روي دعا و نياز و انكسار و ذلّت و خشوع و خضوع از حضرت او برنگرداند و به آن نحوي كه دستور داده شده از مشكلات و حوادث و پيشامدها بهره صحيح گرفته شود. در دعاي سجده بعد از نماز حضرت زهرا((عليهما السلام)) آمده:

يا مَنْ لَيْسَ غط يْرُهُ رَبٌّ يُدْعي. يا مَنْ لَيْسَ فَوقَهُ إلهٌ يُخْشي. يا منْ لَيْسَ دُونَهُ مَلِكٌ يُتَّقي. يا منْ لَيْسَ لَهُ وَزِيرٌ يُؤْتي. يا منْ لَيْسَ لَهُ حَاجِبٌ يُرْشي. يا منْ لَيْسَ لَهُ بَوّابٌ يُغْشي. يا منْ لا يَزدادُ عَلَي كَثْرَةِ السُّؤالِ إلاّ كَرَماً وَ جُوداً، وَ عَلي كَثْرَةِ الذُّنُوبِ إلاّ عَفْواً وَ صَفْحاً، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَافْعَلْ بي كَذا وَ كَذا:



اي آن كه جز او صاحب و مالكي نيست كه بخوانندش. اي آن كه فوق او معبودي نيست كه عارفانه ترسندش. اي آن كه غير او فرماندهي نيست كه پرهيزندش. اي آن كه او را وزيري نيست كه آيندش. اي آن كه حريم حضرتش را پرده داري نيست كه رشوه دهندش. اي آن كه وي را درباني نيست كه به نزد او روند. اي آن كه حاجت خواهي از او جز به كرم وَ جودش نيفزايد، و كثرت گناه جز عفو و چشمپوشي نياوردش، بر محمّد و آل محمّد درود فرست و مشكلات و دشواريهاي مرا اعم از مادّي و معنوي آسان گردان.



در دعاي بعد از نماز حضرت زين العابدين، نور چشم عارفين و اميد و ن عاشقين آمده:

يا مَنْ أظْهَرَ الْجَميلَ، وَ سَتَرَ الْقَبيحَ، يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ، يا عَظيمَ الْعَفْوِ، يا حنَ التَّجاوُزِ، يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ، يا صاحِبَ كُلِّ نَجْوي، يا مُنْتَهي كُلِّ شَكْوي، يا كَريمَ الصَّفْحِ يا عَظيمَ الرَّجاءِ، يا مُبْتَدِءاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها، يا رَبَّنا وَ سَيِّدَنا وَ مَوْلانا، يا غايَةَ رَغْبَتِنا، أسْألُكَ اللّهُمَّ أنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد:



اي آن كه اعمال و كارها و برنامه هاي زيبا را ظاهر ساخت، و كار زشت و نازيبا را جهت حفظ آبروي انسان پنهان داشت. اي آن كه به سرعت، بر گناه و عصيان توبيخ و مؤاخذه نكرد و پرده حرمت عاصي را ندريد. اي بزرگ گذشت، اي نيكو درگذرنده، اي فراخ آمرزش، اي دو دست گشاده به رحمت، اي داناي هر سخن نهان، اي مرجع نهايي هر شكايت، اي گرامي چشمپوش، اي بس بزرگ مايه اميد، اي آغاز كننده به نعمتها پيش از لياقت موجودات به آنها، اي مالك ما و آقاي ما و مولاي ما، اي نهايت ميل و عشق و علاقه ما، از تو مي خواهم كه بر محمد و آل محمد درود فرستي.



راستي در اين فرازهاي بلند و ملكوتي، و جملات حكيمانه و عاشقانه دقت كنيم تا آن طور كه بايد خداي خود و اسماء و صفاتش را بيشتر بشناسيم و از اين طريق به سعادت و سلامت خود بيفزاييم و به كسب خير دنيا و آخرت نايل آييم.

نقش رخ تو دايره نقطه دل است *** بيرون شدن ز دايره بر نقطه مشكل است

هر جا كه مي كنم نظر از شرق تا به غرب *** نقش خيال روي توأم در مقابل است

چندان كه گِرد خرمن هستي برآمدم *** كاهي نيافتم كه ز ذكر تو غافل است

نقش تو صورتي است كه در پرده ضمير *** مِهر تو مهره اي است كه در حقّه دل است

گر بي تو تشنه جان بدهم ننگرم در آب *** كآب حيات بي تو مرا زهر قاتل است

مقبول نيست هر كه باده ننوشيد به كوي تو *** وان كس كه برگذار تو افتاد مقبل است

هر صوفيي كه باده ننوشيد با صفا *** هر عارفي كه عشق نورزيد جاهل است

اينجا كه من نشسته ام از آب ديده ام *** تا منزلي كه سيل به سالي رَوَد گِل است

روزي اگر به كوي مرادي رسي عماد *** آنجا مقام نيست گذر كن كه منزل است



در دعاي بعد از نماز حضرت صادق((عليه السلام)) آمده:

يا صانِعَ كُلِّ مَصْنُوع، يا جابِرَ كُلِّ كَسير، و يا حاضِرَ كُلِّ مَلاَء، وَ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوي، وَ يا عالِمَ كُلِّ خُفْيَة، و يا شاهِدُ غَيْرَ غائِب، وَ غالِبُ غَيْرَ مَغْلُوب، وَ يا قَريبُ غَيْرَ بَعيد، وَ يا مُونِسَ كُلِّ وَحيد، وَ يا حَيُّ مُحْيِيَ الْمَوْتي، وَ مُميتَ الأْحْياءِ، الْقائمُ عَلي كُلِّ نَفْس بِما كبَتْ، وَ يا حَيّاً حينَ لا حَيَّ، لا إلهَ إلاّ اَنْتَ، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد:



اي سازنده هر ساخته شده، اي مرمّت كننده هر شكسته، اي حاضر در ميان هر جمع، اي گواه هر سخن نهاني، اي داناي هر پنهان، اي حاضر بي غيب، و غالب بدون مغلوبيت، اي نزديك غير دور، اي همدم هر تنها، اي زنده زنده كننده مردگان، و ميراننده زندگان، و ميراننده زندگان، ايستنده بر سر هر جاني به موجب آنچه كسب كرده است، و اي زنده به هنگامي كه زنده اي نبود، جز تو معبودي نيست، بر محمّد و آل محمّد درود فرست.



در دعاي بعد از نماز حضرت موسي بن جعفر((عليه السلام)) است:

إلهي خَشَعَتِ الأْصْواتُ لَكَ، وَ ضَلَّتِ الأْحْلامُ فيكَ، وَ جِلَ كُلُّ شَيْء مِنْكَ، وَ هَرَبَ كُلُّ إلَيْكَ، وَ ضاقَتِ الأْشْياءُ دُونَكَ، وَ مَلأََ كُلَّ شَيْء نُورُكَ، فَأنْتَ الرَّفيعُ في جَلالِكَ، وَ أَنْتَ الْبَهِيُّ في جَمالِكَ، وَ أَنْتَ الْعَظيمُ في قُدْرَتِكَ، وَ أَنْتَ الَّذي لا يَؤُودُكَ شَيْءٌ، يا مُنْزِلَ نِعْمَتي، يا مُفَرِّجَ كُرْبَتي، وَ يا قاضِيَ حَاجَتي، أعْطِني مَسْألَتي بِلا ألهَ إلاّ أنْتَ...:



معبودا، صداها در برابرت رام و آرام گشته، خردهاي انديشمند در درك وجودت گم گشته، از مهابتت هر موجودي احساس ترس كرده، و هر چيزي به سويت گريخته، بدون تو تمام برنامه ها تنگ آمده، همه چيز را نورت پر كرده، در جلال و برجستگي ات بلند پايه اي، و در زيبايي و جمالت با رونقي، و در قدرتت بس بزرگي، و هيچ چيزِ سنگيني تو را خسته نكند، اي فرود آورنده نعمتم، اي گشاينده غمزدگيم، اي برآرنده حاجتم، درخواستم را عطا كن به حقّ خودت كه جز تو كسي نيست....



در دعاي حضرت جواد((عليه السلام)) است:

اَللّهُمَّ رَبَّ الأْرْواحِ الْفانِيَةِ وَ الأْجْسادِ الْبالِيَةِ، أسْألُكَ بِطاعَةِ الأْرْواحِ الرّاجِعَةِ إلي أجْسادِها، وَ بِطاعَةِ الأْجْسادِ الْمُلْتَئِمَةَ بِعُرُوقِها، وَ بِكَلِمَتِكَ النّافِذَةِ بَيْنَهُمْ، وَ أخَذِكَ الْحَقَّ مِنْهُمْ، وَ الْخَلايِقُ بَيْنَ يَدَيْكَ يَنْتَظِرُونَ فَصْلَ قَضائِكَ، وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَكَ، وَ يَخافُونَ عِقابَكَ، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلِ النُّورَ في بَصَري، وَ الْيَقينَ في قَلْبي، وَ ذِكْرَكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ عَلي لِساني، وَ عَمَلا صالِحاً فَارْزُقْني:



اي پروردگار روانهاي فاني، و پيكرهاي پوسيده، به حقّ فرمانبري آن روانهاي بازگردنده به اجساد، و به حقّ فرمانبري آن پيكرهاي جوش خورده به رگهايشان، و به حقّ فرمانرواييت در ميان آنها،و به حقّ حق ستانيت از آنها، در حالي كه خلايق در پيشاپيشت نگران صدور حكم نهايي تواند و اميدوار به رحمتت و در ترس از مجازاتت، از تو درخواست مي كنم. بر محمّد و آل محمّد درود فرست و قرار ده نور را در چشمم، و يقين را در قلبم، و يادت را در شب و روز بر زبانم، و عملي شايسته را روزي من گردان.



دردعاي حضرت هادي((عليه السلام)) آمده:

يا بارُّ، يا وَصولُ، يا شاهِدَ كُلِّ غائِب، وَ يا قَريبُ غَيْرَ بَعيد، وَ يا غالِبُ غَيْرَ مَغْلُوب، وَ يا مَنْ لا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ إلاّ هُوَ، يا مَنْ لا تُبْلَغُ قُدْرَتُهُ، أسْألُكَ اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الْمَحْزُونَ الْمَكْتومِ عَمَّنْ شِئْتَ، الطّاهِرِ الْمُطَهَّرِ الْمُقَدَّسِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبيرِ الْمُتَعالِ الْعَظيمِ، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد:



اي بسيار نيكوكار، اي پيوند دهنده، اي گواه هر غائب، اي نزديك غير بعيد، اي غالب بي مغلوبيّت، اي آن كه كسي نداند كه او چگونه است مگر خود او، اي آن كه به قدرتش نرسند، خدايا از تو مي خواهم به حقّ نام مستور مخزون پنهانت از هر كه خواستي، آن نام پاك بسيار پاك مقدّس نوراني كامل زنده قائم به ذاتِ بس بزرگ، نور آسمانها و زمين ها، داناي غيب و شهود، بزرگ فرازمند، بس بزرگ، درود فرست بر محمّد و خاندان او.



دعاهاي پس از نماز رسول خدا و امير مؤمنان و حضرت مجتبي و حضرت سيّد الشهداء و حضرت عسگري و امام عصر((عليهم السلام)) مفصّل و مضامين قسمتي از جملاتش همانند دعاهايي است كه در سطور قبل ملاحظه كرديد.



اين واقعيات را وقتي از نظر مي گذرانيم به اين حقيقت بيشتر واقف مي شويم كه آسان شدن مشكلات به دست قدرت حق امري بسيار بسيار سهل، و برنامه اي فوق العاده خفيف و سبك است، به خصوص وقتي كه انسان در پيشگاه مقدّس او تواضع و خشوع و زاري و انابه نشان دهد، وگرنه اگر اراده حضرت او نباشد هيچ قدرتي نمي تواند گره از كار انسان بگشايد و مشكل و دشواري او را آسان نمايد.

وَ إنْ يَمْْكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إلاّ هُوَ وَ اِنْ يُرِدْكَ بِخَيْر فَلا رادً لِفَضْلِه يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُوزُ الرَّحيمُ:(1)



و اگر خداوند به تو ضرري رساند هيچ كس دفع آن نتواند كرد، و اگر خير و رحمتي خواهد باز احدي ردّ آن را نتواند كه فضل و رحمت خود را به هر كس از بندگانش بخواهد مي رساند، و اوست آمرزنده و مهربان.

در جهان هيچ دلي كاشف اسرار نشد *** تا ز روي تو در آن تابش انوار نشد

ديده اي كان نشد از نور جمالت روشن *** هرگز آن ديده تو را لايق ديدار نشد

آفتابي تو و عالم همه فَيْء است و ظِلال *** بي شُر وقت به جهان هيچ نمودار نشد

هيچ ديّار در اين دار نباشد جز تو *** هيچ كردار به غير از تو در ادوار نشد

هر دلي را كه غم عشق تو ويران ننمود *** جلوه گاه تو و گنجينه اسرار نشد

هر كه ز نرگس مخمور تو نوشيد شراب *** طالب نَشئه دگر از مي خمّار نشد

نشد از دام غم و محنت عالم آزاد *** آن كه اندر خم زلف تو گرفتار نشد

تا كه بيگانه از اغيار نگردد هرگز *** هيچ كس مَحرم خلوتگه آن يار نشد

لامعا گشت مكرر به جهان هر سخني *** سخن عشق بُد آن نكته كه تكرار نشد



در قسمتي از دعاي بسيار بسيار علمي و عرفاني و مهم سِمات مي خوانيم:

اَللَّهُمَّ إنّي أسْألُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الأْعْظَمِ الأْعَزِّ الأْجَلِّ الأْكْرَمِ الَّذي إذا دُعيتَ بِهِ عَلي مَغالِقِ أبْوابِ السَّماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ، وَ إذا دُعيتَ بِهِ عَلي مَضائِقِ أبْوابِ الأْرْضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ، وَ إذا دُعيتَ بِهِ عَلَي الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ، وَ إذا دُعيتَ بِهِ عَلَي الأْمْواتِ لِلنُّسُورِ انْتَشَرَتْ، وَ إذا دُعيتَ بِهِ عَلي كَشْفِ الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ انْكَشَفَتْ...:



الهي، از تو مي خواهم به حقّ نام بزرگ و بس بزرگتر و عزيزتر و برجسته تر و گراميترت كه چو خوانده شوي با آن براي باز شدن درهاي سخت بسته آسمان، به رحمتت باز شود و چون خوانده شوي با آن براي گشايش درهاي تنگ زمين، گشوده شود و چون خوانده شوي با آن براي آساني سختي ها، آسان شود و چون خوانده شوي با آن براي از نوزنده شدن مردگان، زنده شوند و چون خوانده شوي با آن براي برداشتن تنگدستي و پريشان حالي، برداشته شود.

وَ بِكَلِمَتِكَ الَّتي خَلَقْتَ بِهَا السَّمواتِ وَ الأْرْضَ، وَ بِحِكْمَتِكَ الَّتي صَنَعْتَ بِهَا الْعَجائِبَ، وَ خَلَقْتَ بِهَا الظُّلْمَةَ وَ جَعَلْتَها لَيلا وَ جَعَلْتَ اللَّيْلَ سَكَنَاً، وَ خَلَقْتَ بِهَا النُّورَ وَ جَعَلْتَهُ نَهاراً وَ جَعَلْتَ النَّهارَ نُشُوراً مُبْصِراً، وَ خَلَقْتَ بِهَا الشَّمْسَ وَ جَعَلْتَ الشَّمْسَ ضَياءً، وَ خَلَقْتَ بِهَا الْقَمَرَ وَ جَعَلْتَ الْقَمَرَ نُوراً، وَ خَلَقْتَ بِهَا الْكَواكِبَ وَ جَعَلْتَها نُجُوماً وَ بُرُوجاً وَ مَصابيحَ وَ زينَةً و رُجُوماً، وَ جَعَلْتَ لَها مَشارِقَ وَ مَغارِبَ، وَ جَعَلْتَ لَها مَطالِعَ وَ مَجاِيَ وَ جَعَلْتَ لَها فَلَكاً وَ مَسابِحَ، وَ قَدَّرْتَها فِي السَّماءِ مَنازِلَ، فَأحْسَنْتَ تَقْديرَها، وَ صَوَّرْتَها فَأحْسَنْتَ تَصْويرَها...:



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. يونس، 107.



و به آن كلمه ات كه اراده و فرمان تكويني توست كه به آن آسمانها و زمين را آفريدي، و به حكمت آنچنانيت كه با آن پديده هاي شگفت آور ساختي، و آفريدي با آن تاريكي را و قراردادي آن را شب و قراردادي شب را سكون و آرامش، و آفريدي با آن روشنايي را و قراردادي آن را روز و قراردادي روز را جهت فعّاليت و كار و رستاخيز عمل و فعاليت براي موجودات و روشن براي آنها، و قراردادي از عجايب حكمتت خورشيد را جهت تابش، و آفريدي به آن ماه را و قراردادي آن را نور، و آفريدي با آن اختران را و قراردادي آنها را ستارگاني و چراغها و آرايش و سنگ پران، و قراردادي براي آنها مشرقها و مغربها، و قراردادي براي آنها برآمدنگاهها و راهها و مدار و شناگاهها، و اندازه گرفتي براي آنها در آسمان جايگاههايي را، پس زيبا نمودي اندازه گيري آنها را، و اندام بخشيدي به آنها پس زيبا نمودي اندامسازي آنها را.

وَ جَبَرُوتِكَ الَّتي لَمْ تَسْتَقِلَّهَا الأْرْضُ، وَانْخَفَضَتْ لَهَا السَّماواتُ، وَانْزَجَرَلَهَا الْعُمْقُ الأْكْبِرُ، وَ رَكَدَتْ لَهَا الْبِحارُ وَ الأْنْهارُ، وَ خَضَعَتْ لَهَا الْجِبالُ، وَ سَكَنَتْ لَهَا الأْرْضُ بِمَناكِبِها، وَاسْتَسْلَمَتْ لَهَا الْخَلائِقُ كُلُّها، وَ خَفَقَتْ لَهَا الرِّياحُ في جَرَيانِها، وَ خَمَدَتْ لَهَا النّيرانُ في أوْطانِها:



و به جبروتت كه زمين اندك تابي در برابر آن ندارد و آسمانها در برابرش به زانو درآمده، و قعر زمين در مقابلش رانده و فشرده شده به قعر بزرگترش، و درياها در برابرش ايستاده و چشمه ها از جوش و خروش افتاده، و كوهها فروتن گشته، و زمين با شانه هايش باز ايستاده، و همگي مخلوقات در برابرش مطيع شده، و وزيدن گرفت در برابر آن بادها صداكنان در روان شدنشان، و فرو نشست آتشها در آتشكده ها.



اگر در زمينه برنامه هاي حق به دعاي مشلول مراجعه كنيد، در آنجا به مسائل و مطالب بهت انگيزي برمي خوريد كه شما را در معرفت نسبت به حضرت او رشد مي دهد، و اين معنا را در قلب شما يقيني مي نمايد كه كسي در اين پهنه گاه هستي جز وجود مقدس او شأني ندارد، و تمام چرخها در اين بزم آفرينش به اراده او مي چرخد و يك چرخ به فرمان كسي نيست و كليد حلّ تمام مشكلات فقط و فقط به دست حضرت اوست و احدي را در اين مسائل سهمي نيست، كه بقيه اسباب و ابزار اراده اويند و جز به خواست وي كاري از دستشان برنمي آيد.



در قسمتي از آن دعا مي خوانيم:

يا رازِقَ الْبَشَرِ، يا مُقَدِّرَ كُلِّ قَدَر، يا عالِيَ الْمَكانِ، يا شَديدَ الأْرْكانِ، يا مُبَدِّلَ الزَّمانِ، يا قابِلَ الْقُرْبانِ، يا ذَالمَنِّ وَ الإْحْسانِ، ياذالْعِزَّةِ وَ السُّلْطانِ، يا رَحيمُ يا رَحْمنُ، يا مَنْ هُوَ يَوْم في شَأْن، يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْن، يا عَظيمَ الشَّأْنِ، يا مَنْ هُوَ بِكُلِّ مَكان، يا سامِعَ الأْصْواتِ، يا مُجيبَ الدَّعَواتِ، يا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ، يا قاضِيَ الْحاجاتِ، يا مُنْزِلَ الْبَرَكاتِ، يا راحِمَ الْعَبَراتِ، يا مُقيلَ الْعَثَراتِ، يا كاشِفَ الْكُرُباتِ، يا وَلِيَّ الْحناتِ، يا مُطَّلِعاً عَلَي النَّيّاتِ، يا رادَّ ما قَدفاتَ، يا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَيْهِ الأْصْواتُ، يا مَنْ لا تُضْجِرُهُ الْمَسْأَلاتُ، وَ لا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ، يا نُورَ الأْرْضِ وَ السَّماواتِ، يا سابِغَ النِّعَمِ، يادافِعَ النِّقَمِ...



اين است آن وجود مقدس و منبع فيضي كه تمام كارها به دست قدرت اوست، و تمام موجودات از رحمت واسعه حضرتش بهره مندند، و دشواري و مشكلي نيست مگر آنكه با قدرت قاهره اش آسان و سهل مي گردد.



چه بيچاره اند آنان كه او را نمي شناسند و پناهي جز او براي خود گرفته اند و ياري غير او انتخاب نموده اند.



به طور مكرّر در قرآن مجيد، در مقام پرسش برآمده كه اين همه عجايب خلقت و شگفتيهاي آفرينش و موجودات گوناگون و مخلوقات بيشمار و گره گشايي ها به وسيله كيست؟ آيا اين همه از به وجود آورنده هستي است يا قدرت و معبودي غير او؟! اوست كه به تنهايي با اراده و قدرت مطلقه اش اين مسائل را در مجاري خقت به جريان مي اندازد، يا شريكي با اوست؟ اگر غير اوست آن غير كيست؟ اگر او را در برنامه هايش شريكي هست آن شريك كيست؟

أمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأْرْضَ وَ أنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأنْبَتْنابِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَة ما كانَ لَكُمْ أنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها ءَإلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ. أمَّنْ جَعَلَ الأْرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً ءَإلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ أكْثَرُهُمْ لايَعْلَمُونَ.



أمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الأْرْضِ ءَإلهٌ مَعَ اللهِ قَليلا ما تَذَكَّرُونَ.

أمَّنْ يَهديكُمْ في ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسَلُ الرّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ءَإلهٌ مَعَ اللهِ تَعالَي اللهُ عَمّا يُشْرِكُونَ.



أمَّنْ يَبْدَؤُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الأْرْضِ ءَإلهٌ مَعَ اللهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إنْ كُنْتُمْ صادِقينَ:(1)



(آيا بتهايي كه مي پرستند بهترند) يا آن كه آسمانها و زمين را آفريده است، و از آسمان براي شما باران مي فرستد تا به وسيله آن درختان باغ و بستانهاي شما را در كمال سبزي و خرّمي مي رويانيم، هرگز شما از پيش خود قادر به روياندن آن درختان نيستيد؟ آيا با وجود خداي يكتا خدايي هست؟ (نه) بلكه اين مشركان از حضرت او روي گردانند.



يا آن كه زمين را به اين خوبي آرامگاه و محلّ زندگي شما قرار داد، و در آن نهرهاي آب جاري كرد، و كوهها برافراشت و ميان دو دريا حايل برقرار كرد؟ آيا با وجود خداي يكتا خدايي هست؟ (نه) بلكه اكثر مردم به اين حقيقت آگاه نيستند.



يا آن كه دعاي بيچاره درمانده را به اجابت مي رساند و رنج و غم او را برطرف مي سازد، و شما را جانشينان اهل زمين قرار مي دهد؟ آيا با وجود خداي يكتا خدايي هست؟ اندك مردمي متذكر اين حقيقت اند.



يا آن كه شما را در تاريكيهاي بيابان و دريا هدايت مي كند، و آن كه براي تشنگان عالم به بادها مژده باران رحمت مي فرستد؟ آيا با وجود خداي يكتا خدايي هست؟ او بسي بالاتر است از آنچه شريك وي مي شمرند.



يا آن كه آفرينش را آغاز مي كند، آنگاه همه را به سوي خود برمي گرداند، و آن كه از آسمان و زمين به شما روزي مي رساند؟ آيا با وجود خداي يكتا خدايي هست؟ مشركان را بگو: اگر در سخن خود صادق هستيد كه كسي غير خدا هم در آفرينش موجودات مؤثّر است، بر ادّعاي خود دليل منطقي و برهان محكم و حكمت استوار اقامه كنيد.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. نمل، 60 ـ 64.

خوشبخت آن كس است كه آن يار، يار اوست *** خرّم دلي كه در او خار، خار اوست

كاري كه فال خير دو دنياست عاشقي است *** فرخنده طالع است كه اينكار، كار اوست

رفتيم زير بار غم يار و مي رويم *** خندان و شادكام كه اين بار، بار اوست

آتش گرفت و سوخت و خاكش به باد رفت *** بيچاره دلخوش است كه اين نار، نار اوست

سردار عشق بر سردار فنا سرود *** اين دار و هر چه هست در اين دار، دار اوست

بر پيشگاه حضرت حيرت نوشته اند *** آهسته بگذريد كه اين بار، بار اوست

تاري ز زلف يار بود رشته وجود *** ياران چه طرّه اي است كه اين تار، تار اوست

گر چه نداد گوش به افغان ما ولي *** غافل نبود يار كه اين زار، زار اوست

مفتون، تمام خلق جهان با زبان حال *** فرياد مي زنند كه اين جار، جار اوست



حضرت سيّدالشهداء((عليه السلام)) در دعاي عرفه به پيشگاه مقدس حضرت ربّ العزّه عرضه مي دارد:

يا مَنْ كَب الأْْضَ عَلَي الْماءِ، وَ سَدَّالْهَواءَ بِالسَّماءِ، يا مَنْ لَهُ أكْرَمُ الأْسْماءِ، يا ذِالْمَعْرُوفِ الَّذي لا يَنْقَطِعُ أبداً، يا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِي الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَ جاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً، يا رادَّهُ عَلي يَعْقُوبَ بَعْدَ أنِ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحِزْنِ فَهُو كَظيمٌ، يا كاشِفَ الضُّرِّ وَ البَلْوي عَنْ أيُّوبَ، وَ مُمْسِكَ يَدَيْ إبْراهيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَ فَناءِ عُمُرِهِ، يا مِنَ اسْتَجابَ لِزَكَرِيّا فَوَهَبَ لَهُ يَحْيي وَ لَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحيداً، يا مَنْ أخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَني إسْرائيلَ فَأنْجاهُمْ وَ جَعَلَ يا مَنْ لَمْ يَجْعَلْ عَلي مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا مَنْ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَ قَدْ غَدَوْا في نِعْمَتِهِ يَأْكُلُونَ رِزْقَةُ وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ وَ قَدْ حادُّوهُ وَ نادُّوهُ وَ كَذَّبُوا رُسُلَهُ، يااَللهُ يا اَللهُ...:



اي آن كه زمين را بر آب انباشتي، و هوا را به آسمان مسدود كردي، اي آن كه تو را گراميترين نامهاست. اي داراي آنچنان معروف و خوبي و احساني كه بريده نشود. اي برانگيزنده همّتِ سواران براي نجات يوسف در بيابان بي آب و گياه و برآورنده اش از تاريكي چاه و قراردهنده اش پس از بندگي، فرمانروا. اي بازگرداننده او بر يعقوب پس از آنكه چشمانش از شدّت مصيبت فراق، سفيدي آورد. اي برطرف كننده بدحالي و بلا از ايّوب، و جلودار ابراهيم از بريدن سر فرزندش بعد از پيري و فناشدن عمرش. اي مستجاب كننده دعاي زكريّا و بخشنده يحيي به او تا از تك و تنهايي درآيد. اي آن كه يونس را از شكم ماهي بيرون آوردي، و دل دريا را براي نجات بني اسرائيل شكافتي و دشمن آنان، فرعون را، با ارتشش غرق نمودي.



اي آن كه بادها را مژده دهنده هايي در پيشاپيش باران رحمت خويش فرستاده اي. اي آن كه بر مجازات عاصيان از آفريدگانت شتاب نكردي. اي آن كه ساحران عصر موسي را از ورطه هلاكت رهانيدي پس از آن انكار طولاني نيست به حقّ و حقيقت، در حالي كه در نعمت حق بودند و روزيِ او را مي خوردند و غير او را مي پرستيدند، با حق مخالفت مي كردند و با جنابش رقابت مي نمودند و فرستادگانش را تكذيب مي كردند. ياالله ياالله...

الهي سينه ام را غرق غم كن *** در آن سينه دلم همچون حرم كن

بزن برقي كه سوزد حاصلم را *** فنا سازد همه آب و گلم را

درِ رحمت به رويم بازگردان *** مرا با عاشقان همراز گردان

بود عشق وصالت آروزيم *** همين باشد سراپا هاي و هويم

روانِ تيره ام بنماي روشن *** ببر از گلخنم يا رب به گلشن

مرا از بند نفس آزاد بنماي *** دلم از لطف و رحمت شاد بنماي

تو بنشانم به كوي آشنايي *** زالطافت عنايت كن نوايي

بده راهم به بزم عشق و احسان *** كرامن كن به قلبم نور ايمان

درونم را به عشقت ده جلايي *** گدايت را عنايت كن صفايي

تو اي نور چراغ آفرينش *** دلالن كن مرا تا كوي بينش

دلم از فيض رحمت شاد گردان *** ز بند هر هوس آزاد گردان

ندارم راه چاره، چاره اي كن *** عنايت بر دل آوره اي كن

وجودم را فناي عشق گردان *** مسافر در فضاي عشق گردان

بود مسكين اسير و دردمندت *** گداي كوي لطف و مستمندت



در دعاي بعد از زيارت ائمه سُرَّ مَنْ رأي((عليهم السلام)) مي خوانيم:

يا ذَالْقُدْرَةِ الْجامِعَة، وَ الرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ، وَ الْمِنَنِ الْمُتَتابِعَةِ، وَ الآْلاءِ الْمُتَواتِرَةِ، وَالأْيادِي الْجَليلَةِ، وَ الْمَواهِبِ الْجَزيلَةِ:(1)



اي داراي قدرت همه جانبه، و رحمت بي نهايت در بي نهايت، و منّتهاي پي درپي، و عطاياي پياپي، و بخششهاي برجسته، و موهبتهاي فراوان.



امام چهارم((عليه السلام)) پس از جمله:

ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصّعابُ:



دشواريها به قدرت و تواناييت سهل شده است، مي فرمايد:



«به لطفت اسباب هر كاري فراهم گرديده، و آنچه مقدّر بر اثر قدرتت جاري و برقرار گشته، و اشياء بر وفق خواسته ات به كار رفته اند. بي گفتنت همه عالم و مخلوقات فرمانبردار، و بي نهيت بازداشتني ها خود را بازداشته اند».



با سطوري كه در صفحات گذشته مطالعه كرديد، فكر نمي كنم جملات بالا نيازي به شرح و تفضيل داشته باشند، فقط از باب نمونه، شما را به دو موضوع بسيار مهم كه در قرآن مجيد به آن اشارت شده توجه مي دهم كه توضيحي بيشتر باشد بر دو جمله:

تَسِبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الأْسْبابُ، وَ مَضَتْ عَلي إرادَتِكَ الأْشْياءُ.



اما در توضيح جمله اول اشاره اي مختصر به واقعه بسيار بسيار مهمّ جنگ بدر كرده، سپس مصداقي از مصاديق جمله دوم را به نگارش مي آوردم.



مهاجرين مكّه كه به دستور حضرت حق و طرح پيامبر عزيز اسلام((صلي الله عليه وآله)) از وطن خود آواره و به ديار غربت يعني شهر مدينه آمده بودند، سر و ساماني نداشتند تا آنكه عقد اخوّت ميان آنان و مسلمانان مدينه برقرار گرديد و يار و همسايه و مددكار يكديگر شدند، اما در عين حال آزار و شكنجه هاي مردم مكّه را از ياد نمي بردند و نمي توانستند علاقه به وطن را هم فراموش كنند. همواره در مقام برمي آمدند خبري از وطن بگيرند و از شهري كه در آنجا نشو و نما ننموده، از آب و هوايش استفاده كرده بودند و هم اكنون فرزندان و اقارب، دايي ها و عموها و خويشاوندان تازه و قديمشان در آنجا بسر مي بردند كسب اطلاعي كنند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. تمام دعاهايي كه نقل شد در «مفاتيح» محدّث قمّي آمده است.