بازگشت

ايّوب و مكاره


در ملكوت عالم، سخن در اين مسأله بود كه امروز در روي زمين در محراب عبادت و عرصه گاه شكر بهتر از ايوب نيست. شب او شب عبادت، و روزش روز تعلين معارف الهيه و دستگيري از مستمندان و دواكردن درد دردمندان است.



ابليس كه در آن زمان از گفتگوي فرشتگان با خبر مي شد، پس از شنيدن تعريف ايوب از كَروبيان عالم ملكوت، تصميم گرفت در عبادت و حال ايوب ايجاد اخلال كند، اما خود را در برابر آن بنده مخلص حق عاجز ديد، از اين جهت به حضرت ربّ العزّه عرضه داشت: ايوب از روي ميل و اراده اشتغال به عبادت ندارد بلكه به خاطر آن ثروت و مكنت و اعتباري است كه به او مرحمت كرده اي و اين عبادت به طمع حفظ ثروت و دام ها و كشتزارها و زن و فرزندان اوست، البته اين همه نعمت به دست شخصي چون ايوب اقتضاي اين همه عبادت و شكرگزاري را دارد، او در وحشت است كه نعمتها از او سلب شود، بنابراين عبادتش از روي ميل و طمع است نه اخلاص و ارادت. خداوند به ابليس فرمود: عبادت بنده من از روي خلوص و عشق به من است و هيچ كدام از اين نعمتها محرك او در عبادت و بندگي نيست.



ثروت و مكنت، دام و دامداري، كشت و كشاورزي، غلامان و كارگران، همه و همه از ايوب گرفته شد. چون خبر از بين رفتن اين همه نعمت بدو رسيد گفت: امانتي نزد من بود به صاحبش برگشت. بعد از آن فرزندانش در حادثه اي سخت و سهمگين جان دادند. چون خبر به او رسيد گفت: حمد مي كنم خداي را به هنگامي كه اولاد عنايت كرد و هنگامي كه از من گرفت. سپس سلامتي بدنش از وي سلب شد، آن مرد الهي به جرگه بيماران و زمين گيران پيوست اما به ايمان و عشقش نسبت به حضرت حق افزوده شد و شكر و شكرگزاريش اضافه گشت.



مدتها اين برنامه هاي عجيب گذشت، او با تواضع و فروتني و خضوع و خشوع به درگاه حضرت محبوب عرضه داشت:

أنّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أنْتَ أرْحَمُ الّراحِمينَ. فَاسْتَجَبْنالَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدَنا وَ ذِكْري لِلْعابِدينَ.(1)



پروردگارا، مرا بيماري و رنج سخت رسيده، تو بر بندگانت از همه مهربانتري. پس ما دعاي وي را مستجاب كرديم و درد و رنجش را برطرف ساختيم و به لطف و رحمت خود اهل و فرزندانش را با عده اي ديگر مثل آنها به او عطا نموديم، تا براي اهل عبادت تذكر باشد.



او سالها دچار سخت ترين مشكلات بود و اين مشكلات و سختيها دُرّ ايمان و اخلاص وي را آبديده تر كرد، آنگاه كه از امتحان الهي سرفراز بيرون آمد خداوند مهربان گره از مشكلاتش گشود و وي را به نعمت بيشتر و عنايت برتر مخصوص گردانيد.

مقام عبوديّت آن بنده راست *** كه راضي به تقدير و حكم قضاست

اگر بنده شد قابل وصل دوست *** نشان وصالش ورود بلاست

بود وصل پروانه در سوختن *** از آن رو كه او را بقا در فناست

مقرب نگردد در اين ره كسي *** كه با حبّ دنياي دون مبتلاست

چنين گفت پروردگار مجيد *** كه كمتر ز بال مگس اين سراست

جهان، سجنِ مؤمنِ بهشتِ عدو *** به فرموده سيّد اولياست

به درگاه حق عبد صالح كسي است *** كه اندر بلا اهل سِلم و رضاست

پسنديده نزد خداوند پاك *** بود بنده اي كاو به خوف و رجاست

شد آن بنده مقبول درگاه حق *** كه پيوسته اندر نياز و دعاست

اگر لذتي باشد اندر جهان *** همانا مناجات و حال بُكاست

هر آن كس كه غافل شد از ذكر دوست *** بدان واحدي مانده دور از خداست



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. انبياء، 83 ـ 84.