بازگشت

آدم و مكاره


آن وجود ذيجود چون به اغواي شيطان در معيّت همسرش حوّا به شجره منهيّه نزديك شد و قدم در گذرگاه خطرناك حرص گذارد، لباس بهشتي از وي گرفته شد و به امر حضرت رب همراه همسرش به زمين هبوط كرد.



در زمين به خاطر بي توجهي نسبت به امر حضرت ذوالاحسان، و از دست دادن بهشت، و عريان شدن از لباس كرامت، و تاريكي درون، و برگشتن رنگ چهره، به اندوهي سخت و دردي طاقت فرسا و رنجي عظيم و غصه اي ناگفتني گرفتار شد. با توفيق خود حضرت محبوب و راهنمايي امين وحي، دست نياز به درگاه بي نياز برداشت و به پيشگاه مقدّس حضرت رب العزّه همي اغاثه و زاري و الحاح و اصرار نمود.



«تا باري تعالي اغاثت او به لطف خفي و اعانت او به فرج قوي ارزاني داشت و ذكر مقامات و رفع درجات و كشف بليّات او در چندين موضع از مصحف مجيد مذكور گردانيد.



و چون وجود او از مادر «كُنْ» متولد گشت، در مكتب وجودش به تعلّم وَ عَلَّمَ آدَمَ الأْسْماءَ كُلَّها.(1) مشغول كردانيد و مسجود مقربان حضرتش كرد و جنّت عدن را تماشاگه او گردانيد.



بعد از آن به افعالش مؤاخذه كرد و انگشت بر حرف او نهاد كه: اَلَمْ أنْهَكُما عَنْ تِلْكُما الشَّجَرَةِ.(2)



پس از آنكه به هشت بهشت آسوده بود، به غرامت آن ترك به ضرورت بهشت بِهِشت و به خاكدان دنيا هبوط كرد و به فراق جنّت و هجر حوّا مبتلا گشت و به خجالت گناهكاري درمانده شد و دويست سال به نوحه و ناله رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا.(3) روزگار گذاشت و هر لحظه دلش پرخون تر و غمش روز افزون تر بود تا ارحم الراحمين به تضرّع و دموع و استكانت و خضوع او ببخشيد و خلعت فَتابَ عَلَيْهِ إنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحيمُ(4) در گردن او انداخت و محنتش را به نعمت مبدّل گردانيدو حوّا را به او رسانيد.



پس آدم اول كسي بود كه دعا كرد و اجابت آمد و استغاثت كرد و اعانت يافت و غمش به شادماني و سختيش به آساني بدل گشت و به تجديد نِعَم و ازالت نِقَم از حضرت قِدَم مخصوص و ممتاز گشت.



او رحيمي و پادشاهي است كه چون از وي رحمت طلبند بخشايش فرمايد و چون نعمت خواهند ارزاني دارد و در قرآن شرح و بيان او بيش از آن است كه اين مكان احتمال ذكر آن توان كرد.»(1)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1. بقره، 31.



2. اعراف، 22 ـ 23.



3. اعراف، 22 ـ 23.



4. بقره، 37.