بازگشت

نشانه هاي اصحاب حقيقي رسول خدا


در قسمت اوّل دعا به خصوصيّات زير درباره اصحاب واقعي رسول خدا اشاره شده، خصوصيّتي كه در قرآن مجيد و روايات صيحيحه هم به عنوان علائم اهل ايمان و اهل فلاح و رستگاري مطرح است.



1- نصرت و ياري پيامبر در تمام مواطن.



2- شتاب به ايمان آوردن.



3- پيشي گرفتن در قبول دعوت.



4- قبول رسالت در كنار برهان.



5- مفارقت از زن و فرزند براي اعلاي كلمه حق: «هجرت».



6- جنگ با اقوام نزديك و دور محض تثبيت نبوّت.



زمينه هاي بالا را به ترتيب در آيات و روايات زير مي بينيد:

فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.(1)



آنان كه از روي حقّ و حقيقت و محمّد صلّي اللّه عليه و آله ايمان آوردند، و از او حمايت كرده و حرمت او نگاه داشتند، و وي را در تمام شئون و مواطن و جهات مادّي و معنوي كمك كردند، و پيرو نور نازل شده با او شدند، بدون شك از رستگاران عالمند.

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَان رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّات تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدَاً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.(2)



در آيه فوق اشاره به گروههاي مختلف از مسلمانان راستين شده، نخست آنان كه پيشگامان در اسلام و هجرت بوده اند: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ



دوم آنها كه پيشگام در نصرت و ياري پيامبر و ياران مهاجرش بودند: وَالْأَنْصَارِ.



سوم آنها كه بعد از اين دو گروه آمدند و از برنامه هاي آنها پيروي كردند و با انجام اعمال نيك و قبول اسلام و هجرت و نصرت آيين حق به آنها پيوستند.



پس از ذكر اين گروه سه گانه مي فرمايد: هم خداوند از آنها راضي است و هم آنها از خدا راضي شده اند.



رضايت خدا از آنها به خاطر ايمان و اعمال صالحي است كه انجام داده اند، و خشنودي آنان از خدا به خاطر پاداشهاي گوناگون و فوق العاده و پراهميّت است كه به آنان ارزاني داشته.



خداوند براي آنها باغهايي از بهشت فراهم ساخته كه از زير درختانش نهرها جريان دارند. از امتيازات اين نعمت آن است كه جاوداني است و همواره در آن خواهند ماند، و مجموع اين مواهب معنوي و مادي براي آنها پيروزي بزرگي است.



در اينجا بيشتر مفسّران به تناسب بحث آيه فوق اين سؤال را مطرح كرده اند كه نخستين كسي كه اسلام آورد و اين افتخار بزرگ در تاريخ به نام او ثبت شد چه كسي است؟



در پاسخ اين سؤال همه متّفقاً گفته اند: نخستين كسي كه از زنان مسلمان شد خديجه همسر وفادار و فداكار پيامبر بود. و اما از مردان، همه دانشمندان و مفسّران شيعه به اتّفاق گروه عظميي از علماي اهل سنّت علي عليه السّلام را نخستين كسي از مردان مي دانند كه دعوت رسول الهي را اجابت كرد.



شهرت اين حقيقت در ميان دانشمندان اهل سنّت به حدّي است كه جمعي از آنان ادّعاي اجماع و اتّفاق بر آن كرده اند.



حاكم نيشابوري در «مستدرك» در كتاب معرفت صفحه 22 مي گويد:



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- اعراف، 157.



2- توبه، 100.

لا أعْلَمُ خِلافاّ بَيْنَ أصْحابِ التَّواريخِ أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِب رَضِيَ اللّهُ عَنْهُ أوَّلُهُمْ إسْلاماً، وَإنَّمَا اخْتَلَفُوا في بُلُوغِهِ.



هيچ مخالفتي در ميان تاريخ نويسان در اين مسأله وجود ندارد كه عليّ بن ابي طالب نخستين كسي است كه اسلام آورده، تنها در بلوغ او به هنگام پذيرش اسلام اختلاف دارند.



ابن عبدالبرّ در «استيعاب» ج 2، ص 457 مي نويسد:

اِتَّفَقُوا عَلي أنَّ خَديجَةَ أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَصَدَّقَةُ فيما جائَ بِهِ، ثُمَّ عَلِيٌّ بَعْدَها.



در اين مسأله اتّفاق است كه خديجه نخستين كسي بود كه ايمان به خدا و پيامبر آورد و او را در آنچه آورده بود تصديق كرد، سپس علي بعد از او همين كار را انجام داد.



ابوجعفر اسكافي معتزلي مي نويسد:

قَدْ رَوَي النّاسُ كافَّةش افْتِخارَ عَلِيٍّ بِالسَّبْقِ إلَي الاْسْلامِ.



عموم مردم نقل كره اند كه افتخار سبقت در اسلام مخصوص عليّ بن ابي طالب است.



روايات فراواني از پيامبر صلّي اللّه عليه وآله و نيز از خود علي عليه السّلام و صحابه در اين باره نقل شده كه به حدّ تواتر مي رسد.



پيامبر صلّي اللّه عليه وآله فرمود:

أوَّلُكُمْ وارِداً عَلَي الْحَوْضِ أوَّلُكُمْ إسْلاماً: عَلِيُّ بنُ أبي طالب.(1)



نخستين كس از شما كه بر حوض كوثر وارد مي شود كسي است كه پيش از همه شما اسلام آورده و او عليّ بن ابي طالب است.



گروهي از دانشمندان اهل سنّت به نقل «الغدير» از پيامبر نقل كرده اند كه آن حضرت دست علي را گرفت و فرمود:

إنَّ هذا أوَّلُ مَنْ آمَنَ بي، وَهذا أوَّلُ مَنْ يُصافِحُني، وَهذا الصِّدّيقُ الاْكْبَرُ.



اين مرد نخستين كسي است كه به من ايمان آورده اين مرد نخستين كسي است كه با من (در قيامت) مصافحه مي كند، و اين مرد صدّيق بزرگ است.



و نيز آن حضرت طبق نقل «حلية الأولياء» ج اول، ص 66 فرمود:

يا عَلِيُّ لَكَ سَبْعُ خِصال لايُحاجُّكَ فيهِنب أحَدٌ يَوْمَ القيامَة: أنْتَ أوَّلُ الْمؤمنينَ بِاللّهِ إيماناً، وَأوْفاهُمْ بِعَهْدِ اللّهِ، وَأقوَمُهُمْ بِأمْرِ اللّه...



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «مستدرك» حاكم، ج 3، ص 136 «استيعاب» ج 2، ص 457 «شرح ابن ابي الحديد» ج 3، ص 258.



ياعلي، هفت امتياز داري كه احدي در قيامت نمي تواند درباره آنها با تو گفتگو كند: تو نخستين كسي هستي كه بخدا ايمان آوردي، و از همه نسبت به پيمانهاي الهي باوفاتري، و در اطاعت فرمان حق پابرجاتري...



در اين زمينه روايات زيادي در كتب مختلف تاريخ و تفسير و حديث آمده كه قسمت عمده اي از آنها را «الغدير» ج 3، ص 220 تا 240، و «احقاق الحق» ج 3، ص 114 تا 120 نقل كرده اند.



جالب اينكه گروهي كه نتوانسته اند سبقت علي عليه السّلام را در ايمان و اسلام انكار كنند، به عللي كه ناگفته پيداست كوشش دارند آن را به نحو ديگري انكار يا كم اهميّت جلوه دهند، و بعضي ديگر كوشش دارند كه بجاي آن حضرت ابوبكر را بگذارند كه او اوّلين مسلمان است!



گاهي مي گويند علي عليه السّلام در آن هنگام ده ساله بود و طبعاً نابالغ، بنابراين اسلام او به عنوان اسلام يك كودك تأثيري در قوّت و قدرت جبهه مسلمين در برابر دشمن نداشت.



اين سخن را فخر رازي در تفسيرش ذيل آيه فوق آورده است. و اين به راستي عجيب است و در واقع ايرادي است بر شخص پيامبر صلّي اللّه عليه وآله، زيرا مي دانيم هنگامي كه در يوم الدار پيامبر صلّي اللّه عليه وآله اسلام را به عشيره و طايفه خود عرضه داشت هيچ كس آن را نپذيرفت جز علي كه برخاست و اعلام اسلام نمود، پيامبر اسلامش را پذيرفت و حتي اعلام كرد كه تو برادر و وصي و خليفه مني.



و اين حديث كه گرهي از حافظان حديث از شيعه و سنّي در كتب صِحاح و مسانيد و همچنين گروهي از مورّخان اسلام نقل كرده و بر آن تكيه نموده اند نشان مي دهد كه نه تنها پيامبر اسلام علي را در آن سنّ و سال كم پذيرفت بلكه او را به عنوان برادر و وصي و جانشين خود معرّفي نمود.



و گاهي به اين تعبير كه خديجه نخستين مسلمان از زنان و ابوبكر نخستين مسلمان از مردان و علي نخستين مسلمان از كودكان بود خواسته اند از اهميّت آن بكاهند.



اين تعبير را مفسّر معروف و متعصّب، نويسنده «المنار» ذيل آيه مورد بحث ذكر كرده است. در حالي كه اوّلاً همانگونه كه گفتيم كمي سنّ علي عليه السّلام در آن روز به هيچ وجه از اهميّت موضوع نمي كاهد، بخصوص اين كه قرآن درباره حضرت يحيي صريحاً مي گويد:

وَآتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً.(1)



ما فرمان را به او در حال كودكي داديم.



و درباره عيسي عليه السّلام نيز مي خوانيم كه در حال كودكي به سخن آمد و به آنها كه درباره او گرفتار شك و ترديد بودند گفت:

إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً.(2)



من بنده خدايم، كتاب آسماني به من داده و مرا به نبوّت انتخاب كرده است.



هنگامي كه اينگونه آيات را با حديثي كه از پيامبر صلّي اللّه عليه و آله در بالا نقل كرديم كه او علي را وصي و خليفه و جانشين خود قرار داد، ضميمه كنيم روشن مي شود كه سخن «المنار» گفتار تعصّب آميزي بيش نيست.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- مريم، 12.



2- مريم، 30.



ابن ابي الحديد از دانشمند معروف ابوجعفر اسكافي معتزلي نقل مي كند: اين كه بعضي مي گويند ابوبكر سبقت در اسلام داشته اگر صحيح باشد چرا خودش در هيچ مورد به اين موضوع بر فضيلت خود استدلال نكرده است و نه هيچ يك از هواداران او از صحابه چنين ادّعائي را كرده اند؟



در هر صورت سبقت در اسلام و پابرجائي در آن تا آخر عمر از خصوصيّات صحابه واقعي رسول خداست و در اين زمينه خديجه و علي عليه السّلام گوي سبقت را از ديگران ربودند.