بازگشت

كمال در چهار طهارت است


عرفاي والا مقام، سالكان راه حقيقت، والهان مشتاق، دانايات عاشق، راهروان با بصيرت، براساس معارف الهيّه، راه رسيدن به مقام خلافت اللّهي را در چهار طهارت مي دانند:



1- طهارت بدن و لباس از نجاست ظاهري. چه، اين نجاست موجب بُعد از خدا مي شود در عباداتي كه مشروط به طهارت است، و عبادت براي قرب به حق است و مقدمه آن طهارت.



2- طهارت هر يك از اعضا از معاصي. مثلاً نجاست چشم نظر بر نامحرم است، و نجاست دست آزار مردم به هر شكل و صورتي، و نجاست گوش غيبت شنيدن، و نجاست زبان دروغ و فحش و استهزاء و باطل گوئي و تهمت است.



3- طهارت باطن است از صفات ذميمه. چه هر يك از صفات ناپسند كه در باطن انسان است نجاستي است كه باعث حجاب سالك است از وصول به قرب حق.



4- طهارت سِرَ است از غير حق.

قَلْبُ(1)



دل مؤمن حرم خداست، رفت و آمد غير در حرم خدا حرام است.

يا داوُدُ(2)



اي داود! گناهكاران رابه مغفرت و آمرزش من بشارت بده، و اهل صدق و صفا را از غيرت من بترسان.



و اين همه فيض كه بر شمرده اند و مخصوص انسان است جز در سايه نبّوت انبيا و پيروي از آن مردان الهي به دست نمي آيد.

آدمي گنجينه سرّ حق است *** گر چه در بحر هوس مستغرق است

گنج كونَيْن است ذات آدمي *** هست بي پايان صفات آدمي

گر وجود خويش بشناسد تمام *** در شناسائيّ حق يا بد نظام

نفس انساني است مرآت جمال *** روح انساني است مرآت كمال

گر بود مرآت صاف و پر ضيا *** عكس گيرد از جمال كبريا

حق شناسي هست كار آدمي *** معرفت باشد شعار آدمي



حيات جداي از انبيا، منبع خطرات عجيبي است. قرآن مجيد و روايات و دعاها به اين خطرات اشاره كرده اند.



ذكر تمام آن خطرات از حوصله اين رساله خارج است. براي نمونه به ترجمه متني كه به عنوان تعقيب نماز مغرب از معصوم عليه السّلام در كتاب پر قيمت «مفتاح الفلاح» نوشته بزرگ مرد علم و دانش و فقه و اصول و فلسفه و عرفان،شيخ بهاءالدين عاملي نقل شده، اشاره مي كنم:



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «بحر المعارف»، ص 290.



2- «بحر المعارف»، ص 290.



الهي! به تو پناه مي برم از نفسي كه قانع نشود، و شكمي كه سير نگردد، و چشمي كه سرشك نبارد، و دلي ك خشوع نيابد، و نمازي كه قبول نشود، و عملي كه سود نبخشد، و دعائي كه مستجاب نگردد. و پناه مي برم به تو از پيشامدهاي ناگوار و رسيدن بدبختي، و سرزنش دشمنان، و بلاي طاقت فرسا، و عمل ناپسند. و پناه مي برم به تو از فقر و كفر و نيرنگ و بي صبري، و بد آوري و از بلائي كه صبر بر آن ندارم، و از درد بي دوا، و غلبه مردان، و خسران در قيامت، و بد آوردن در نفس و اهل و مال و دين و فرزند و هنگام روبرو شدن با فرشته مرگ. و پناه مي برم به حق از آدم بد و همسايه بد، و همنشين بد وقت بد، و از شرّ هر آنچه در زمين فرورود و از آن برآيد و هر چه از آسمان فرو ريزد و در آ، بالا رود، و از شرّ پيشامدهاي ناگوار شب و روز، جز پيشامدي كه به خوبي وارد شود و از شرّ هر جنبنده اي كه پروردگارم زمامدار اوست كه پروردگارم بر راه راست است.(1)

آنان كه با خيال تو روزي به سر كنند *** نبود عجب كه در دل آتش گذر كنند

كي با چنين جمال نظر با قمر كنند *** يا با چنين مقال خيال شكر كنند

تا كوي توست بهر چه جاي ديگر شوند *** تا عشق توست بهر چه كار ديگر كنند

درد ار تو مي دهي ز چه جاي اندوه جان خورند *** تيغ ار تو مي زني زچه پرواي سر كنند

آيد چو قصّه غم عشق تو در ميان *** آن به كه قصّه هاي دگر مختصر كنند

ناچار ما و زخم خدنگ غمت كه نيست *** صبري كه پيش تير جدائي سپر كنند

فرخنده روزگار كساني كه با رُخَت *** روزي به شب برند و شبي را سحر كنند

نه ماه ديده نه رخسار دلكشت *** آنان كه وصف روي تو را با قمر كنند

نشنيده ام كه قصّه مي مستي آورد *** از وصف لعل او ز خودم بي خبر كنند

اكنون كه سوختم، حذر از عاشقي چه سود *** بايد هم از نخست ز آتش حذر كنند

پيش من آن سفر كه شمارند از سَقر *** آنست كز ديار نكويان سفر كنند

حيف است بنگريد به عيب كسان وصال *** تا مي توان به حُسن نكويان نظر كنند



انسان درخت و شجره اي است كه بالقوّه داراي هر نوع ثمر ظاهري و باطني است و تاريخ حيات ثابت كرده است كه اين شجره، منافع و ميوه هايش جز در سايه تربيت انبيا و اوليا به فعليّت نمي رسد.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «مفتاح الفلاح»، ص 306.



اين موجودي كه در قرآن مجيد از وي به عنوان احسن تقويم ياد شده اگر به دست غير انبيا بيفتد به اسفل سافلين خواهد رسيد.



نبات اين زمين با نسيم مسائل وحي و باغباني انبيا و اوليا روئيده خواهد شد، و اصلش ثابت و فرعش آسمانها را پر خواهد كرد.



اگر خود را به دست انبيا نسپاريد، دشمنان دروني و بروني دمار از روزگار شما در آوردند، و بود و نبود شما را به باد دهند، و از شما جز شرّ و پستي، رذالت و دنائت، آلودگي و معصيت چيزي نخواهند گذاشت.