بازگشت

ويژگي هاي عرب قبل از اسلام


در آن زمان حدود يك ششم مردم عربستان شهر نشين بودند، كه بيشتر در نواحي جنوب (يمن و عدن و حضر موت) و در قسمت شمال غربي حيره و عسّان بسر مي بردند، و در حجاز هم سه شهر مكّه و يثرب و طايف وجود داشت، ديگر ساكنين عربستان اعراب صحرانشين و بيابان گرد بودند و به طور كلّي شهر نشينان عرب هم خمير مايه اخلاق و روحيّات خود را زا صحرانشيني و نظام قبيله اي گرفته بودند.



عربر باديه تابع نظم و فرمانبري و تسليم در برابر قدرت نيست، به خود و افراد قبيله اش متّكي است، و با ديگران همان مي كند كه ناسيوناليست هاي افراطي و نژاد پرستان با ديگر نژادها و ملّتها، هر جا بتوانند كشتار، غارت، دزدي، هتك ناموس، دروغ و خيانت را نسبت به ديگران مشروع مي دانند.



اعراب بدوي تابع حكومتي نبودند و نظم و سياستي نداشتند و اساس مليّت و جامعه آنان را قبيله تشكيل مي داد. قبيله مجموع چند خانواده و قوم و خويشاوند است كه تحت رياست شيخ قبيله كه معمولاً كهنسال ترين افراد قبيله است بسر مي برند.



قوم و قبيله واحد مستقلّي بود كه بايد در همه چيز به خود متّكي باشد چون تمام اقوام و قبايل ديگر اصولاً بيگانه به شمار مي رفتند و هيچ گونه حقوق و احترامي از نظر افراد اين قبيله نداشتند، و غارت اموال و كشتن افراد و دزديدن و ربودن زنان جزو حقوق قانوني آنان بود، مگر اينكه با قبيله اي پيماني داشته باشند كه آنهم معمولاً ديري نمي پائيد كه با يك جسارت كوچك از طرف يكي از افراد آن قبيله نقض مي شد وبهانه براي حمله مجدد به دست مي آمد.



بدين ترتيب افراد يك قبيله كه تنها حامي و تكيه گاه خود را قبيله خويش مي دانند بدان بي دريغ دل بسته اند و مسئله ذكر مفاخر قبيله و بيان انتساب و شاخه هاي قبيله و افزون نشان دادن افراد ولو با شمارش گور مردگان خود، از بزرگترين نمودهاي تعصّب قبيله اي است.



جنگ قبيله ها گاهي براي به دست آوردن چراگاهها و بيشتر زائيده تعصّب و خونخواهي است.



سرزمين عربستان، انسان سخت جان و جنگجو مي پروراند. روح جنگجوئي را با عصبيّت جاهلي و ناسيوناليزم قبيله اي ضميمه كنيد تا ريشه بسياري از خونريزيها روشن شود.



از طرفي هر قبيله، زن و مال و جان ديگران را شكار قانوني خود مي داند، و از طرفي قبيله اي كه مورد تجاوز قرار گرفته است حاضر است براي انتقام حتّي تمام افراد قبيله متجاوز را از دم تيغ بگذراند.



صحرانشينان مي گفتند: خون را جز خون نمي شويد. داستان شنفره كه به افسانه شبيه تر است مي تواند نقش تعصّب را در خونريزيها نشان دهد. وي مورد اهانت يكي از قبيله بني سلمان قرار مي گيرد و بر آن مي شود كه براي انتقام، صد نفر از آنان را بكشد. سرانجام پس از مدّتها كمين كردن و آوارگي نود و نه نفر را مي كشد!



ايّام عرب مهم ترين حوادث جنگي عرب جاهلي را به خاطر مي آورد. اين جنگها معمولاً از يك برخورد ساده دو فرد از دو قبيله شروع مي شود و گاهي همچون جنگ «بسوس» چهل سال طول مي كشيد تا وقتي كه تقريباً مرد جنگجوئي در دو قبيله باقي نمي ماند و با دخالت ديگران كار به صلح مي كشد.



از بزرگترين مصيبت هاي يك فرد بدوي آن بود كه قبيله او را طرد يا خلع كند، بدين ترتيب وي ديگر نسوب به قبيله نبود و مورد حمايت قرار نمي گرفت و هيچ قدرت و قانوني پاسدار جان و مال او نبود و در نتيجه هر كس حق داشت او را بكشد يه به بردگي بگيرد و يا اموالش را غارت كند!



غارت از راههاي رسمي امرار معاش بود. چه، گفتيم اموال ديگر قبايل احترام قانوني ندارد، و اين رسم تقريباً عمومي بود، حتّي در بين قبايل مسيحي مانند «بَني تَغْلِب» غارتگري رايج بود، اما در اثناي غارت حتّي الامكان خونريزي مجاز نبود. قطامي شاعر ضمن شعري چنين مي گويد:«كار ما غارتگري و هجوم به همسايه و دشمن است و گاه هم اگر جز برادر خويش كسي را نيابيم او راغارت مي كنيم».



عرب جاهلي در قصايد خود كشتار و غارت ديگران را از سندهاي افتخار خود مي شمرد.



ازدواج خيلي زود و حتّي اغلب در سنين هشت يا نه سالگي دختر انجام مي شد و رضايت پدر و پرداخت بهاي عروس شرط اساسي ازدواج بود.



تعدّد زوجات بدون هيچ قيد و شرطي رواج فراوان داشت. زن كالايي بود كه جزو دارايي پدريا شوهر يا پسر به شمار مي رفت و او را با اموال و ثروتي كه باقي مي ماند به ارث مي بردند، از اينرو ازدواج با زن پدر منع قانوني نداشت.



دختر دادن به افراد قبيله اي ديگر ممنوع بود، جز قريش كه حق داشتند از ساير قبايل دختر بگيرند.



ديگر از طرق مشروع تصرّف زن اين بود كه مثلاً با مرد ديگري از قبيله ديگر برخورد كند كه وي با زن خود باشد و بر سر به دست آوردن آن زن جنگ كند، اگر غالب شد زن را گرفته و بي هيچ قيد و شرطي او را تصرّف كند. بعضي از قبايل عرب مخصوصاً بني اسد و تميم دختران خود را زنده به گور مي كردند!