بازگشت

داستاني عجيب از فضيل و هارون


هارون در كمال قدرت وسطوت و در عين كبر و نخوت با جمعي به حج آمده بود. در طواف بيت ملخي را لگد مال كرد در حاليكه حكمش را نمي داشت



شنيد فضيل عياض در مسجدالحرام است. جهت يافتن حكم مسأله ون را نزد وي فرستاد تا او رابه حضورش بياورد.ون نزد فضيل آمد و پس از سلام گفت: خليفه سلام دارد و مي گويد چند لحظه نزد ما بيا، فضيل جواب ون را نداد،ون بازگشت و گفت:مرا نزد كسي فرستادي كه ترا به حساب نمي آورد!



هارون با غصب و خشم حركت كرد، در حاليكه اطرافيانش به وحشت افتادند.چون به فضيل رسيد گفت: اي فضيل واجب است نزد ما آئي و حقّ ما را بشناسي، آخر ما حاكم شمائيم! من در حال احرام و طواف ملخي را لگد كرده ام، حكمش چيست؟ فضيل بلندبلند گريه كرد و گفت: چه چوپاني هستي كه از گوسپند مسأله مي پرسي! بر چوپان واجب است محلّ گوسپندان را امن كند،غذاي نيكو فراهم آورد،آب شيرين بدهد، تو كه از يك مسأله دين عاجزي چه چوپاني هستي واين گله را كجا مي بري؟!(2)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1- «آداب النفس» ص 58.



2- «آداب النفس» ص 48.

واقعه عاشورا يكي از بزرگترين انگيزه هاي تبليغاتي


مگر امام حسين عليه السلام نفرموده است كه: من كشته اشكم؟ مگر از ائمه اهل بيت احاديث متواتر درباره فضيلت گريه بر امام حسين و زيارت مزارش و دعا در زير گنبد او نقل نشده است؟ امام زين العابدين به همراه بازماندگان حادثه كربلا بويژه عقيله بني هاشم، زينب كبري اين نقش تبليغاتي را كه امام حسين نيز به خاطر آن شهيد شد، بر عهده گرفتند.

امام زين العابدين سي و پنج سال از عمر شريف خويش را به اين مهم اختصاص داد تا آنكه پايه هاي نهضت مبارك حسيني را در وجدان امّت اسلام، بر محورهاي زير استوار كرد:



الف - نخستين و بزرگترين ابزار تبليغاتي، آشكار ساختن بُعدتراژديك وفاجعه آميز واقعه كربلا بود، تا اين حادثه در عمق وجودنسلهاي آينده، جاويد ماند و شعله اي افروخته در دل مؤمنان باشد تاانگيزه هاي خير و فضيلت را در آنان جان بخشد و آنها را به جهاد و ايثارفرا خواند تا آنجا كه با گذشت قرنهاي متمادي باز هم بگويند: "اي كاش ما نيز همراه تو بوديم تا به اين پيروزي بزرگ نايل مي آمديم".

و همواره سربازي فداكار در راه خدا باشند تا عاشوراي كربلا يك بار ديگر تكرارنشود.

يا اگر هم به وقوع پيوست در آن شركت فعال داشته باشند و از حق با تمام نيرو دفاع نمايند.

از اين روست كه مي بينيم امام زين العابدين را يكي از "پنج گريه كنندگان"(55) جهان دانسته و او را در شمار آدم و يعقوب و يوسف وفاطمه دختر پيامبرصلي الله عليه وآله ذكر كرده اند.



آن حضرت سي و سه سال پس از فاجعه كربلا همچنان مي گريست.

خوراكي پيش رويش نمي نهادند جز آنكه اشك راه گلويش را مي بست ومي گفت: فرزند دخت رسول خدا را گرسنه كشتند.

چون برايش آب مي بردند اشكش سرازير مي شد و مي فرمود: فرزند دختر رسول خدا را لب تشنه از پاي در آوردند.

چون قصابي را كه در حال سر بريدن گوسفند مي ديد از وي مي پرسيدكه آيا گوسفند را آب داده است؟ آنگاه مي گريست و مي فرمود: نوه رسول خدا را در حالي كه در كنار رود فرات بود، تشنه به قتل رساندند.

گريه او دل دوستداران و اهل بيتش را به درد مي آورد.



روزي يكي از دوستدارانش به آن حضرت عرض كرد: اي پسر رسول خدا فدايت گردم من مي ترسم كه شما از بين برويد! فرمود: من از اندوه وغم خويش به خدا شكايت مي برم، درباره خدا چيزي مي دانم، كه شمانمي دانيد.

من هرگاه قتلگاه بني فاطمه را به ياد مي آورم اشك گلو گيرم مي شود.(56)



ب - گريه، تنها رسالتي نبود كه امام زين العابدين آن را براي ثبت درتاريخ بر دوش گيرد.

بلكه آن حضرت رسالت "ايجاد حركتهاي انقلابي"را برگزيد.

از همان روزهاي آغازين حماسه كربلا، سخنان اهل بيت عليهم السلام و در پيشاپيش آنها سخنان امام سجّاد و حضرت زينب كبري در ويران كردن ديوار سكوت و ترديد و ترس در كوفه و شام و سپس در مدينه منوره، نقش بسيار بزرگي ايفا كرد.

بنابر بعضي از روايات تاريخي هنگامي كه "اشدق"، عامل يزيد ازترس قيام مردم مدينه، اهل بيت را در شهرهاي اسلامي پراكنده كرد،براي نشان دادن مظلوميّت امام حسين در هر محفلي، منبر و دستگاه تبليغاتي نيرومندي برپا شد.

پاورقي



55) البكّائون الخمسة.

56) البكّائون الخمسة، ص 209.