بازگشت

اطاعت




خدمت و محنت شعار اشترست *** صبر و استقلال كار اشتر است

گام او در راه كم غوفاستي *** كاروان را زورق صحراستي

نقش پايش قسمت هر بيشه اي *** كم خور و كم خواب و مخنت پيشه اي

مست زير بار محمل مي رود *** پاي كوبان سوي منزل مي رود

سر خود از كيفيت رفتار خويش *** در سفر صابرتر از اسوار خويش

تو هم از بار فرائض سرمتاب *** برخوري از عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب

دراطاعت كوش اي غفلت شعار *** مي شود از چبر پيدا اختيار

ناكس از فرمان پذيري كس شود *** آتش ار باشد ز طغيان خس شود

هر كه تسخير مه و پروين كند *** خويش را زنجيري آئين كند

باد را زندان گل خوشبو كند *** قيد بو را نافه آهو كند

مي زند اختر سوي منزل قدم *** پيشِ آئيني سر تسليم خم

سبزه بر دين نمو روئيده است *** پايمال ازترك آن گرديده است

لاله پيهم سوختن قانون او *** بر جهد اندر رگ او خون او

قطره ها درياست از آئين وصل *** ذرّه ها صحراست از آئين وصل

باطن هر شئ زآئيني قوي *** تو چرا غافل ازاين سامان روي

باز اي آزاد دستور قديم *** زينت پاكن همان زنجير سيم

شكوه سنج سختي آئين مشو *** از حدود مصطفي بيرون مشو

چرا امام چهارم قيام نكرد؟


اينك كه فضاي سياسي زمان حضرت سجاد تا حدي روشن گرديد، بخوبي متوجه مي شويم كه چرا آن حضرت قيام نكرد؟ زيرا با رعب و اختناق شديدي كه در جامعه حكمفرما شده بود و با كنترل و تسلط شديدي كه حكومت جبار اموي بر قرار ساخته بود، هر گونه جنبش و حركت مسلحانه پيشاپيش محكوم به شكست بود و كوچكترين حركت از ديد جاسوسان حكومت اموي پنهان نمي ماند ؛ چنانكه روزي جاسوس عبدالملك در مدينه، به وي گزارش داد: علي بن الحسين كنيزي داشته، او را آزاد كرده و سپس وي را تزويج نموده است.



عبدالملك طي نامه اي كه به امام نوشت، اين كار او را براي آن حضرت نقص شمرد و اعتراض كرد كه چرا حضرت با يكي از افراد همشأن خود از قريش وصلت نكرده است؟!



امام در پاسخ وي نوشت: بزرگتر و بالاتر از پيامبر كسي نبود، او كنيز و زن (مطلقه)برده خود را به همسري گرفت. خداوند هر پستي اي را با اسلام بالا برد، هر نقصي را با آن كامل ساخت و هر لئيمي را در پرتو آن كريم ساخت، و پس هيچ فرد مسلماني پست نيست و پستي اي جز پستي جاهليت نمي باشد.(26)



عبدالملك با اين كار مي خواست به امام هشدار بدهد كه همه كارهاي او -حتي امور داخلي و شخصي او - را زير نظر دارد! در چنين شرائطي حركت انقلابي چگونه امكان داشت؟ گويا امام سجاد با درك اين شرائط تلخ و ناگوار بود كه دعاي خود به پيشگاه خدا عرض مي كرد:



«چه بسا دشمني كه شمشير عداوتش را بر ضد من آخته، دم تيغش را براي ضربه زدن بر من تيز كرده و سرنيزه اش را به قصد جان من تيز ساخته است، زهرهاي جانكاهش را براي كام من در جام فرو ريخته و مرا آماج تيرهاي خويش قرار داده و چشم مراقبتش براي كنترل من نخفته است، و مصصم است كه به من گزند برساند و تلخابه مرارت خود را به من بنوشاند!



خدايا ناتوانيم را از تحمل گرفتاريها و رنجهاي گران، عجزم را از شكست دادن آن كه آهنگ جنگ با من كرده، تنهاييم را در برابر فزوني كساني كه با من دشمني نموده و براي گرفتار كردنم در كمين نشسته اند، در نظر گرفتي و به ياريم آغاز كردي و به من نيرو بخشيدي» (27)

پاورقي



26- كليني، فروع كافي، الطبعه الثانيه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1362 ه'.ش، ج 5، ص 344 (كتاب نكاح باب المومن كفو المومن) و ر.ك به: محمد بن سعد الطبقات الكبري، ج 5، ص 214 - مجلسي، بحارالانوار، ج 46، ص 105 - ابن قتيبه دينوري، عيون الاخبار، قاهره، الموسسه المصريه العامه للتاليف و الترجمه و الطباعه و النشر، ج 4، ص 8،

27-صحيفه سجاديه، ترجمه صدر بلاغي، تهران، حسينه ارشاد، دعاي 49 (براي دفع مكر دشمنان)، ص 610/