بازگشت

الهام براي نماياندن راه شكر




چون به نعمت بنگريم و در شئون و جوانب آن فكر كنيم به اين معني ملهم مي شويم كه بايد از منعم نعمت در برابر نعمتش تشكّر كرد.



اين اصل مسلّم حقيقتي است كه از طريق ديدن نعمت و فكر در آن كه چگونه به وجود آمده و براي چه به وجود آمده و كه آن را به وجود آورده و اكنون بايد در كجا مصرف كرد، به انسان الهام مي شود:



فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا:(283)

پس كارهاي زشت و خوب آنرا به وي الهام كرد.



چون به جستجوي راه شكر كردن برخيزي و به دنبال آن الهام قلبي حركت كني به الهام ديگر كه وحي است و مجموعه آن در قرآن مجيد منعكس است مي رسي، و در آنجا وقتي به آيات شكر دقّت كني به اين معني واقف مي شوي كه كشر نِعمتْ واجب، و شكرْ علّت ازدياد نعمت و قرار و استقرار آن در كف و حقيقت شكر خرج كردن نعمت در همان راهي است كه منعم به آن راه راهنمائي كرده است.



فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ:(284)

مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و شكر نعمتهاي مرا بجاي آوريد و در برابر نِعَم من كفر نورزيد.



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلّهِ إِن كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ:(285)

اي اهل ايمان از روزي پاك و جلاي كه نصيبتان نموده ام تناول كنيد، اگر پرستنده و بنده او هستيد شكر نعمتهائي كه نصيب شما شده بجاي آوريد.



وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ:(286)

از بهترين پاكيزه ها روزي شما نمود، باشد كه آن نعمت ها را شكر كنيد.



وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ:(287)

شما را از رحم مادران بيرون آورد در حاليكه هيچ نمي دانستي،براي شما چشم و گوش و قلب قرار داد تا مگر شكر اين همه نعمت را بجاي آريد!



پس از اعلام اينكه شكر واجب است و پس از شمردن برخي از نعمتها و اينكه شكرش بجا مصرف كردن آن است مي فرمايد نتيجه و منفعت اين شكر عايد خود شماست و بهره دنيا و آخرت اين عمل به شما برمي گردد:



وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ:(288)

و هركس شكر حق گويد به سود خود اوست، و هركه ناسپاسي و كفران ورزد به زيان و ضرر خوداوست، كهخداونداز هر كس وهر چيز بي نياز و ستوده صفات است.



قرآن مجيد شاكرين را طايفه اي بسيار ممتاز دانسته وعدّه آنان را كم مي داند و اجر شكر را سريع اعلام مي نمايد:



اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُكْراً وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ:(289)

اينك اي آل داود، شكرو سپاسي خداي را بجاي آوريد، هر چند از بندگان من عدّه كمي شكر گزارند.



وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا ونَجْزِي الشَّاكِرِينَ:(290)

هركه براي آخرت سعي و كوشش كند از نعم آنجابرخوردارش كنيم،البتّه بزودي شاكران را در دنيا و آخرت جزاي نيك دهيم


آلودگيهاي وليد


بر رغم نقاط روشني كه در زندگي و زمانداري وليد به چشم مي خورد، وي داراي نقاط ضعف و تاريك بسيار و انحرافهاي آشكاري بود كه در بررسي زندگي و زمامداراي وي نبايد ناگفته بماند. بنابه گفته مورخان، وليد مردي ستمگر و جبار بود، پدرو مادرش او را در كودكي، با هوسراني و بي قيدي پرورش دادند، از اينرو وي فاقد ادب و شايستگي انساني بود.(22)



او با علم نحو و ادبيات عرب آشنايي نداشت و تا آخر عمر نمي توانست قواعد عربي را به كار ببرد و هنگام گفتگو، از لحاظ دستور زبان، مرتكب اشتباهات فاحش مي شد.



روزي در مجلس پدرش و در حضور عده اي، هنگام گفتگو با يك نفر عرب، جمله بسيار ساده اي را غلط ادا كرد! پدرش اورا مورد مواخذه قرار داد و گفت: «هر كس زبان مردم عرب را بخوبي نداند، نمي تواند برآن ها حكومت كند.» وليد به دنبال اين جريان، همراه عده اي از دانشمندان علم نحو، وارد اطاقي شد و دررا به روي خود بست و مدت شش ماه مشغول فراگرفتن اين علم شد، ولي پس از اين مدت، نادانتر از روز نخست بيرون آمد! (23)



شايد يكي از علل اين مسئله كه وي به گسترش علوم و فنون توجه نشان مي داد، محروميت خود او از دانش بود و مي خواست از اين رهگذر، بر نقطه ضعف خويش سرپوش گذارد!

پاورقي



22-سيوطي، همان كتاب، ص 223/

23-ابن اثير، همان كتاب، ج 5، ص 11، - ابن طقطقا، همان كتاب، ص 127/