بازگشت

اعمال زيان بخش در قيامت




امّا عقوبت مجرمين: گذشته از آيات قرآن كه در دسترس همگان است روايات عجيبي دراين باب وارد شده كه به گوشه اي از آن روايات لازم است اشاره شود:



عَنْ أبي عَبْدِاللّهِ عليه السّلام: إيّاكُمْ وَ الْغَفْلَةَ، فَإنَّهُ مَنْ غَفَلَ فَإنَّما يَغْفُلُ عَلي نَفْسِهِ، وَ إيّاكُمْ وَ التَّهاوُنَ بِأمْرِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، فإنَّهُ مَنْ تَهاوَنَ بِأَمْرِاللّهِ أهانَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ:(231)

امام صادق فرمود: شما را از غفلت و بي توجّهي به حقايق زنهار مي دهم، كه هر كس غفلت ورزد به ضرر خويش اقدام كرده و شما را از سبك شمردن دستور الهي بر حذر مي دارم، كه هر كس دستور خدا را سبك بشمارد خداوند او را در قيامت خوار و بي مقدار سازد.



عَنع موسَب بْنِ جعفَر عليهما السّلام: مَلْعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ أخاهُ، مَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ أخاهُ، مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يَنْصَحْ أخاهُ، مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ أخاهُ:(232)

تهمت زننده، غشّ كننده، و كسي كه خير خواه مردم نيست و غيبت كننده هر چهار از رحمت خدا بدورند.



سَمِعْتُ أبا عَبْدِاللّهِ عليه السّلام يَقُولُ: لَوْجَحَدَ أميرَالْمُؤْمِنينَ عليه السّلام جَميعُ مَنْ فِي الاْرْضِ لَعَذَّبَهُمْ اللّهُ جَميعاً وَ أدْخَلَهُمع النّارَ:(233)

حسين بن علا مي گويد: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم فرمود: اگر همه اهل زمين امامت و رهبري و واجب الاطاعه بودن اميرالمؤمنين عليه السّلام را انكار كنند و از اطاعتش سر باز زنند خداوند همه را عذاب خواهد كرد و به اين جزم بزرگ به دوزخشان خواهد فرستاد.



عَنع أبي عَبْدِاللّهِ عليه السّلام قالَ: مَنِ ادَّعَي الاْمامَةَ وَ لَيْسَ مِنْ أهْلِها فَهُوَ كافِرٌ:(234)

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس مدّعي امامت و پيشوائي و رهبري مسلمين شود و حقيقتاً لايق اين مقام نباشد كافر است.



عن أبي جَعْفَر عليه السّلام قالَ: في كِتابِ عَليٍّ عليه السّلام: ثَلاثُ خَصال لا يَموتُ صاحِبُهُنَّ أبَداً حَتّي يري وَ بالَهُنَّ: اَلْبَغْيُ، وَقَطيعَةُ الرَّحِمِ، وَ الْيَمينُ الْكاذِبَةُ يُبارَزُاللّهُ بِها:(235)

امام باقر عليه السّلام از نوشته اميرالمؤمنين عليه السّلام نقل مي كند: سه خصلت است كه دارندگان ان نميرند تا مجازات و و بال آن را در دنيا ببينند: ستمكاري، قطع رحم، قسم دروغي كه به آن با خداوند بزرگ مبارزه شود.



عَنْ رَسُولِ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله أنََّهُ كانَ يَقُولُ: اَلْمَكْرُوَ الخَديعَةُ فِي النّارِ:(236)

از رسول خداست كه مكرّر مي فرمود: نيرنگ به مردم و فريب دادن آنان دو گناهي است كه كننده اش در آتش دوزخ است!



قلَ عِلِيٌّ عليه السّلام: تَحْرُمُ الْجَنَّةُ عَلي ثَلاثَة: النَّمّامِ، وَالْقَتّالِ، وَ عَلي مُدْمِنِ الْخَمْرِ:(237)

علي عليه السّلام فرمود: بهشت بر سه كس حرام است: سخن چين، خونريز، شراب خوار.



عَنْ أبي عَبْدِ عليه السّلام قالَ: مَنْ تَعَصَّبَ عَصَبَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِعِصابَة مِنَ النّارِ:(238)

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس نابجا تعصّب ورزد خداوند پيشاني بندي از آتش بر سر او بندد.



عن أبي عبداللّه عليه السّلام قالَ: ثَلاثَةٌ لا يَنْظُرُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إلَيْهِمْ: ثاني عِطْفِهِ، وَ مُسْبِلُ إزارِهِ خُيَلاءَ، وَالْمُنْفِقُ سِلْعَتَهُ بِالاْيْمانِ، إنَّ الْكِبْرِياءَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ:

امام صادق عليه السّلام فرمود: سه كس را خداوند عزّوجلّ نظر رحمت نيفكند: آن كه بزرگي بفروشد، آن كه از تكبّر دامن روي زمين كشد، آن كه با سوگند دروغ متاع خويش را رواج دهد. سپس فرمود: براستي كه بزرگ منشي مخصوص پروردگار عالميان است.



اي كرمت نظرم داده كار جهان را *** والياقليم جسم ساخته جان را

داده شتاب و درنگ از ره حكمت *** قدرت تو هيئتت زمين و زمان را

كرده گهر پاش و دُرفشان به طبيعت *** از كرم ابر بهار و باد خزان را

بهر شكار خرد ز غمزه و ابرو *** داده به هر ماهروي تير و كمان را

در چمنم گلشن وجود خلايق *** كرده بسي جويبار آب روان را

هر چه ازين پيش بود و باشد از اين پس *** علم تو دانسته آشكار و نهان را

مي نرسد پا بر آستان جلالت *** وقت سياحت خيال وهم و گمان را

لطف تو معني نهفته در دل آگاه *** حكمت تو در زبان نهاده بيان را

قدرت تو داده ترجماني فكرت *** ز اوّل فطرت سخنسراي زبان را

مهر تو در سنگريزه هاي بدخشي *** تعبيه كردست داروي خفقان را

از پي نظم امور عالم هستي *** قوّت اِعطا و منع داده بَنان را

شهپر مرغان كه از قبيل جماد است *** صنع تو كردست آلت طيران را

لطف تو كان را نهايتي نه پديد است *** نظم معاش و معاد خلق جهان را

از همه عالم گزيده بهر رسالت *** راهبر ساكنا كَوْن و مكان را

شمع نبوّت چراغ دوده آدم *** احمد مرسل مثلّث قَمَران را

ابن يمين است روز حشر و ركابش *** تا كه بتابد سوي بهشت عنان را

عن أبي جَعْفَر و أبي عَبْدِاللّهِ عليهما السّلام قالا: لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ في قَلْبِهِ مَثْقالُ ذَرَّة مِنْ كِبْر:(239)

امام باقر و صادق فرمودند: در قلب هر كس ذرّه اي از كبر باشد وارد بهشت نمي شود.



عَن أبي عبدِاللّهِ عليه السّلام: أيُّما ناش نَشَأَ في قَوْمِهِ ثُمّ لَمْ يُؤَدَّبَ عَلي مَعْصِيَتِهِ كانَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ أوَّلَ ما يُعاقِبُهُمْ فيهِ أنْ يَنْقُصُ مِنْ أرْزاقِهِمْ:(240)

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر جوان نورسي كه در ميان قومي پرورش يابد و آنان ويرا در گناهي كه از او سوزند مجازات و توبيخ و تأديب نكنند، خداوند عزّوجلّ نخستين عقوبتي كه بر آنان روا دارد آن است كه روزي آنها را كاهش دهد.



قغلَ رسُول اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: مَنْ أذْنَبَ ذَنْبآً وَ هُوَ ضاحِكٌ دَخَلَ النّارَ وَ هُوَ باك.(241)

رسول خدا فرمود: هر كس مرتكب گناهي شود و خندان باشد، در حال گريه به دوزخ رود.



عن أبي عَبْدِاللّهِ عليه السّلام قالَ: شاهِدُ الزُّورِ لا تَزُولُ قَدَماهُ حَتّي تَجِبَ لَهُ النّارُ: (242)

امام صادق عليه السّلام فرمود: كسيكه شهادت دروغ بدهد، از آن مكان گام برنداشته جهنّم بر او لازم و حتم گردد.



قالَ أبُو عَبْدِاللّهِ: مَنْ حَلَفَ عَلي يَمين وَ هُوَ يَعْلَمُ أنَّهُ كاذِبٌ فَقَدْ بارَزَاللّهَ عَزَّوَجَلَّ.(243)

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس براي اثبات يا نفي حقّي قسم ياد كند و بداند كه دروغ مي گويد، گوئي به مبارزه با خداوند بزرگ برخاسته.



عَنْ عِبّادِبْنَ كَثير النَّواءِ قالَ: سَأَلْتُ أبا جَعْفَر عليه السّلام عَنِ الْكَبائِرِ قالَ: كُلَّ شَيْء أوْعَدَاللّهُ عَلَيْهِ النّارَ:(244)

عبّاد بن كثير نَوّاء مي گويد: از امام باقر پرسيدم: كبائر كدامند؟ حضرت فرمود: آن اعمالي كه خداوند بر ارتكاب آنها وعده آتش داده است.



امام باقر فرمود: خداوند عزيز در قيامت مردمي را از گورها برمي انگيزاند در حالي كه دستهايشان به گردن گره خورده به نحوي كه توانائي برداشتن اندك چيزي ندارند اگر چه به اندازه انگشتي باشد، و به همراه آنان فرشتگاني باشند كه آنها را سخت سرزنش و تبيخ كنند و گويند: اينان كساني هستند كه از مال بسياري كه حضرت حقّ در اختيار آنها نهاده بود حقّ خدا را نپرداختند.(245)



عَنْ حمّاد الرّازيِژ قالَ: سَمِعْتُ أباعَبْدِاللّهِ عليه السّلام يَقُولُ: مَنْ أفَطَرَ يَوْماً مِنْ شَهرِ رَمَضانَ خَرَجَ رُوحُ الاْيمانِ مِنْهُ:(246)

حمّاد رازي مي گويد: حضرت صادق عليه السّلام مي فرمود: هر كس يك روز از ماه رمضان را بدون عذر شرعي روزه نگيرد، روح ايمان از او جدا مي شود!



عَن مُعَلَّي بْنِ خُنَيْس قالَ سَمِعْتُ أبا عَبْدِاللّهِ عليه السّلام يَقُولُ: قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: لِيَأْذَنْ بِحَرْب مَنّي مَنْ أذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ، وَلْيَأْمَنْ مِنْ غَضَبي مَنْ أكْرَمَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ:(247)

مُعَلَّي بن خُنَيْس مي گويد: حضرت صادق مي فرمود: خداوند سبحان فرموده: هر كس بنده مؤمن مرا پست شمارد يا او را خوار و ذليل گرداند خود را آماده مبارزه با من نموده (يا به من اعلان جنگ داده است)، و آن كه بنده مؤمن را تجليل و احترام نمايند از غضب و خشم من در امان است.



عَنْ أبي عبدِاللّهِ عليه السّلام قالَ: مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أوْمُؤْمِنَةً بِما لَيْسَ فيهِما بَعَثَهة اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ في طينَةِ خَبال حَتّي يَخْرُجَ مَمّا قالَ: قُلْتُ: وَ ما طينَةُ خَبال؟ قالَ: صَديدٌ يَخْرُجُ مِنْ فُرُجِ الْمُومِساتِ:(248)

امام ششم فرمود: هر كس به مرد مؤمن يا به زن مؤمنه اي افترا ببندد و آنان را به چيزي كه در آنها نيست تهمت زند، خداوند او را روز قيامت در طينت خيال برانگيزد و نگهدارد تا از عهده آنچه گفته بيرون آيد. راوي مي گويد: گفتم: طينت خبال چيست؟ فرمود: چركابي كه از عورت زنان بدكاره بيرون مي آيد.



قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: أرْبَعَةٌ لا تَدْخُلُ بَيْتاً واحِدَةٌ مِنْهُنَّ إلاّ خَرِبَ وَلَمْ يُعْمِرْ بِالْبَرِكَةِ: الْخِيانَة، وَ السِّرقَةُ، وَ شُرْبُ الْخَمْر، وَ الزِّنا:(249)

رسول خدا فرمود: چهار چيز است كه يكي از آنها داخل زندگي كسي نشد مگر آنكه آن را ويران ساخت و بركت را زا آنجا دور كرد: خيانت، دزدي، باده نوشي، زنا.



عَنْ أبي عبدِاللّهِ عليه السّلام قالَ: مُدْمِنُ الزِژنا وَ السَّرَقِ وَ الشُّرْبِ كَعابِدِ وَثَن.(250)

امام صادق عليه السّلام فرمود: كسي كه كارش به طور مكرّر زنا يا دزدي يا ميگسارس است كيفرش همچون كيفر بت پرست است.



امام صادق عليه السّلام فرمود: دين خود را ورع و تقوا و بي نيازي به خدا از همه، به صرفنظر كردن درخواست حاجت از شاه و سلطان حفظ كيند و بدانيد هر مؤمني كه براي قدرتمندي يا مخالفت دين به طمع مال فروتني كند خداوند او را گمنام گرداند و بر اين كار بر او خشم گيرد و او را واگذار به همان شخص نمايد، و چنانچه به سبب فروتني در برابر ستمكار مالي به دست آورد خداوند بركت را از آن مال مي برد، و اگر چيزي از آن را به مصرف حجّ يا عمره يا آزاد كردن بنده برساند پاداش نخواهد داد.(251)



قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيْر مالَمْ يَتَخاوَنُوا، وَ أدُّوا الاْمانَةَ، وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ إذالَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ وَالسِّنينَ:(252)

رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله فرمود: كار امّت من همواره به خير و خوبي و صلاح است تا وقتي كه به يكديگر خيانت نكنند، و امانت را به صاحبش برسانند، و زكات مال خود را بدهند، و هرگاه اين دستوران را به كار نبستند گرفتار به قحطي و خشكسالي خواهند شد.



امام صادق عليه السّلام فرمود: علي عليه السّلام فرمود: همانا در جهنّم آسيائي است كه خرد مي كند، بعد فرمود: آيا نمي پرسيد چه چيز را خرد مي كند؟ پرسيدند: يا اميرالمؤمنين چه چيز را خرد مي كند؟ فرمود: علماي فاجر، قاريان فاسق، زمامداران ستمكار، وزيران خيانتكار و كدخدايان دروغزن را.



همانا در دوزخ شهري است كه آن را حصينه مي گويند، آيا نمي پرسيد در آن چيست؟ پرسيدند چيست؟ فرمود: دستهائي كه با رهبري مصلح و امامي بر حقّ پيمان بست ولي آن پيمان را شكست.(253)



عَنِ الْمَعْصُومِ: كُلُّ بِدْعَة ضَلالَةٌ، وَ كُلُّ ضَلالَة سَبيلُها إلَي النّارِ:(254)

به سند مرفوع از معصوم رسيده: هر حرف و مكتب من درآوردي بدعت و گمراهي است، و هر گمراهي راهش به سوي آتش است.



عَنْ أبي عبدِاللّهِ عليه السّلام: مَنْ وَلِيَ شَيْئاً مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمينَ فَضَيَّعَهُمْ ضَيَّعَهُ اللّهُ تَعالي:(255)

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس متولژي كاري از امور مسلمين شود و وظيفه خود را صحيح و درست انجام ندهد و صاحب حقّ را به حقّش نرساند خداوند وي را از رحمتش بي نصيب گرداند.



قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله: إذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ نادي مُناد: أيْنَ الظَّلَمُ وَ أعْوانُهُمْ وَ مَنْ لاقَ لَهُمْ دَواءً أوْرَبَطَ لَهُمْ كيساً أوْمَدَّ لَهُمْ مَدَّةَ قَلَم، فَاحْشُرُوهُم مَعَعُمعْ:(256)

رسول خدا فرمود: چون روز قيامت شود منادي حقّ ندا دهد: كجايند بيدادگران و ارانشان، و آنان كه براي آنها ليقه به دوات گذاشند، يا سركسيه و جوالي را براي آنها ريسمان بستند، يا قلمي را اصلاح نمودند، پس همه كمككاران را با خود ظالمان قرار دهيد.



عَنْ أبي عبدِاللّهِ، عَن أبيهِ عليهما السّلامُ قالَ: لِلزّاني سِتُّ خِصال: ثَلاثٌ فِي الدُّنْيا، وَ ثَلاثٌ فِي الاْخِرَة ر. أمَّا التَّي فِي الدُّنْيا فَيَذْهِبُ بِنُورِ الْوَجْهِ، وَ يُورِثُ الْفَقْرَ، وَ يُعَجِّلُ الْفَناءَ. وَ أمَّا الَّتي فِي الاْخِرَةِ فخَطُ الرَّبِّ، وَ سُوءُ الْحِسابِ، وَ الْخُلُودُ فِي النّارِ:(257)

امام صادق از پدرش عليهما السّلام نقل كرد كه فرمود: زناكار را شش عقوبت و وبال است: سه در دنيا و سه در آخرت. امّا آنچه در دنياست: رفتن نور چهره، فقر، افتادن مرگ. و امّا آنچه در آخرت است: خشم حقّ، سوء محاسبه، خلود در آتش.



اين بود اجر و مزد نيكوكاران وعقاب بدكاران كه حضرت سجّاد عليه السّلام در جملات مورد بحث به آن اشاره فرموده اند و من به اندازه لازم به تفصيل و توضيح آن با كمك حضرت محبوب اقدام كردم.



حكيم سنائي در زمينه عمر و دنيا و حساب و كتاب وتوحيد چه نيكو سروده است:



مسلمانان سراي عمر در گيتي دو در دارد *** كه خاص و عام نيك و بد بدين هر دو گذر دارد

دو در دارد حيات و مرگ كاندر اوّل و آخر *** يكي قفل از قضا دارد يكي بند از قدر دارد

چو هنگام بقا باشد قضا اين قفل بگشايد *** چو هنگام فنا آيد قدر اين بند بردارد

اجل در بند تو دايم در بند اَمَل آري *** اجل كار دگر دارد اَمَ كار دگر دارد

هر آن عالم كه در دنيا به اين معني بينديشد *** جهان را پر خطر بيند روان را بر خطر دارد

هر آنكس كو گرفتار است اندر منزل دنيا *** نه درمان الجل دارد نه سامان حذر دارد

كمر گيرد اجل آن را كه در شاهيّ و جيّاري *** ز حل مُهر نگين دارد قمر طِرْف كمر دارد

اگر تو في المثل ماهيّ و از گردون سپرداري *** بسر عمر ترا لابد زمانه بي سپر دارد

ايا سرگشته دنيا مشو غَره به مهر او *** كه بس سركش كه اندر گور خشتي زير سر دارد

طمع در سيم و زر چندين مكن گردين و دل خواهي *** كه دين و دل تبه كرد آن كه در دل سيم و زر دارد

چه نوشي شربت نوشين و آخر ضربت هجران *** همه رنجت هَبا گردد همه كارت هدر دارد

سنائي را مسلّم شد كه گويد زهد پرمعنا *** ندانند قيمت نظمش هر آن كو گوش كر دارد

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَب عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَي مَا أَبْلاَهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ، وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَي حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ، إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً:

سپاس و حود و شكر و ثنا خداوندي را كه اگر بندگانش را از شناختن كيفيت سپاسگزاري خود بر نعمتهاي پي در پي كه به ايشان داده، و بخششهاي پيوسته كه بر آنها تمام گردانيده باز مي داشت، هر آينه نعمتهاي پي در پِيَش را صرف نموده و بي سپاس و حمد مي گذاشتند، و در روزي فراخي يافته و گشايش مي ديدند و شكرش را بجا نمي آوردند و اگر بر اين صفت قرار مي گرفتند تمام انسانها از حدود انسانيّت به مرز حيوانيتّت سقوط مي كردند، چنانكه در كتابش نسبت به ناسپاسان فرموده:



إنْ هُمْ إلاّ كَالاْنعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ سَبيلاً:(258)

آنان چيزي جز بسان چهارپايان نيستند، بلكه از آنها نيز گمراه ترند.




حكومت سياه عبدالملك


دوران امامت حضرت سجاد، مصادف با يكي از سياهترين ادوار حكومت در تاريخ اسلام بود. گر چه پيش از آن حضرت نيز حكومت اسلامي دستخوش انحراف گشته به يك حكومت استبدادي و خود كامه تبديل شده بود، اما زمان امام چهارم، اين تفاوت را با ادوار سابق داشت كه سر دمداران حكومت در اين زمان، به صورت آشكار و بدون هيچ گونه پرده پوشي، به مقدسات اسلامي دهن كجي مي كردند، و آشكارا اصول اسلامي رازير پا مي گذاشتند و هيچ كس هم جرأت كوچكترين اعتراض را نداشت.



بيشترين دوران امامت حضرت سجاد (ع) مصادف بود با دوران خلافت عبدالملك بن مروان كه مدت بيست و يك سال طول كشيد. مورخان از عبدالملك به عنوان فردي زيرك، با احتياط و دور انديش، اديب، باهوش و دانشمند ياد كرده اند.(1)



مولف«الفخري» مي گويد: «عبدلملك فردي خردمند، عاقل، دانشمند، فاضل، اديب، باهوش، جبار، بسيار باهيبت، فوق العاده سياستمدار، و داراي حسن تدبير بود»(2)«هندشاه» مي نويسد: «او مردي بود عاقل و فاضل و فصيح و فقيه، و علم اخبار و دقايق اشعار، نيكو دانستي و صاحب رأي و تدبير بود»(3).



او پيش از رسيدن به قدرت، يكي از فقهاي مدينه به شمار مي رفت (4). و به زهد و عبادت و دينداري شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد با عبادت سپري مي كرد به طوري كه به او «حمامة المسجد» (كبوتر مسجد) مي گفتند!(5)



گويند: پس از مرگ پدرش مروان، هنگامي كه خلافت به او رسيد، سرگرم خواندن قرآن بود، اما با شنيدن اين خبر، قرآن را بست و گفت: «اينك بين من و تو جدايي افتاد! و ديگر با تو كاري ندارم»!.(6)



او براستي از قرآن جدا شد و در اثر غرور قدت، چنان دستخوش مسخ شخصيت گرديد كه مورخان از كارنامه سياه حكومت او بتلخي ياد مي كنند. «سيوطي» و «ابن اثير» مي نويسند: در طي تاريخ اسلام عبدالملك نخستين كسي بود كه غدر و خيانت ورزيد (عمر و بن سعيد بن العاص را پس از امان دادن كشت) و نخستين كسي بود كه مردم را از سخن گفتن در حضور خليفه منع كرد و نخستين كسي بود كه از امر به معروف جلوگيري كرد(7).



او دو سال پس از شكست دادن عبدلله بن زبير در مكه (در سال 75 هجري) در جريان سفر حج وارد مدينه شد و ضمن سخناني خطاب به مردم چنين گفت: من نه همچون خليفه خوار شده (عثمان)، نه همچون خليفه آسانگير (معاويه) و نه مانند خليفه سست خرد (يزيد) هستم، من اين مردم را جز با شمشير درمان نمي كنم، شما از ما كارهاي مهاجران را مي خواهيد، اما، مانند آنان رفتار نمي كنيد (ما را به پرهيزگاري مي خوانيد و خود به آن عمل نمي كنيد)به خداسوگند از اين پس هر كس مرا به تقوا امر كند، گردن او را خواهم زد!(8).



جمله اخير را براي آن گفت كه خطيبان و ائمه جمعه، هنگام خواندن خطبه جمعه، گفتار خود را با جمله «اتق الله» (پرهيزگار باش) آغاز مي كردند(9)پيدا است وقتي كسي كه خود را خليفه پيامبر قلمداد مي كرد، در شهر پيامبر و كنار مدفن او چنين سخناني بگويد و بر سنت او اينگونه حمله برد، رفتار و گفتار مأموران او در ايالتهاي دور افتاده چگونه خواهد بود.



عبدالملك در مدت حكومت طولاني خود، آنچنان با ظلم و فساد و بيدادگري خو گرفت كه نور ايمان در دل او بكلي خاموش گشت. وي روزي خود به اين امر اعتراف كرد و به «سعيد بن مسيت» چنين گفت:



«چنان شده ام كه اگر كار نيكي انجام دهم خوشحال نمي شوم، و اگر كار بدي از من سر زند، ناراحت نمي گردم»! سعيد بن مسيب گفت: مرگ دل در تو كامل شده است!(10)



عبدلملك غالبا با زني بنام «ام الدردأ» گفتگو مي كرد. روزي «ام الدردأ» به وي گفت: «اي امير المأمنين! شنيده ام پس از عبادت و تهجد، شراب نوشيده اي»؟! و او پاسخ داد: «نه تنها شراب كه خون مردم را نيز نوشيده ام»!!(11)



او كه روزي از لشگر كشي يزيد به مكه (جهت سركوبي عبدالله بن زبير) به خدا پناه مي برد و ابراز نفرت مي كرد، پس از رسيدن به حكومت، نه تنها اين عمليات را ادامه داد، بلكه شخص سفاكي چون حجاج را مأمور اين كار كرد و او مسجد الحرام و كعبه را (كه پسر زبير در آنجا متحصن شده بود) با منجنيق سنگباران كرد!(12)

پاورقي



1- ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دارصادر، 1399 ه'.ق، ج 4 ص 520)/

2- ابن طقطقا،الفخري، بيروت، دارصادر، 1386 ه'. ص 122و 124/

3- تجارب السلف، تصحيح: عباس اقبال، چاپ سوم، تهران، كتابخانه طهوري، 1357 ه'.ش، ص 75/

4- ابن طقطقا، الفخري، بيروت، دارصادر، 1386 ه'.ق، ص 122-سيوطي، تاريخ الخلفأ، تحقيق: محمد محيي الدين عبدالحميد، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدني، 1383 ه'.ق، ص 216/

5-هندوشاه، همان كتاب، ص 76/

6- سيوطي، همان مأخذ، ص 217-ابن طقطقا، همان كتاب، ص 122-ابو العباس المبرد، الكامل في اللغة و الادب، تحقيق: نعيم زر زور (و) تغاريد بيضون، بيروت، دارالكتب العلميه، 1985 م، ج 2،ص 192-هندوشاه، همان كتاب، ص 76- جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه علي جواهر كلام، تهران، اميركبير، 1336 ه'.ق، ج 4، ص 100/

7-سيوطي، همان كتاب، ص 218- ابن اثير، همان كتاب، ج 4، ص .522 بعضي از اين كارها را معاويه نيز قبلاً كرده بود/

8- سيوطي، همان كتاب، ص 218-دكتر شهيدي، سيد جعفر، زندگاني علي بن الحسين، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،گ 1365 ه'.ش، ص 98 ور.ك به: ابن واضح، تاريخ يعقوبي، تحقيق: سيد محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مكتبة الحيدية، 1384 ه'.ق، ص 20- جرجي زيدان، همان كتاب، ج 4، ص 99/

9-دكتر شهيدي، همان، ص 98/

10- ابن طقطقا، همان كتاب، ص 122- ابن اثير، ج 4، ص 521- هندوشاه، همان كتاب، ص 76/

11-سيوطي، همان كتاب، ص 216/

12-سيوطي، همان كتاب، ص 217- هندوشاه، همان كتاب، ص 76/