بازگشت

مسئله قبر و برزخ




پس از قبض روح كه منزل اوّل موت است نوبت منزل دوم كه قبر است مي رسد. قبر در حقيقت همان برزخ انسان است، چنانكه آيات و روايايت بر آن دلالت دارد و هر كس برزخش انعكاسي از اوضاع اعتقادي و اخلاقي و عملي اوست.



مؤمن در برزخ در روح و ريحان و راحت و سعات و همنشين با ارواح طيّبه و اجساد مطهّره و متنعّم به نعمت هاي الهي، و كافر در برزخ در رنج و مشقّت و همنشين با ارواح خبيثه و اجساد شريره و معذّب به عذاب الهي است.



حَتَّي إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ.لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيَما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ:(184)

بسياري از مردم در غفلت اند تا وقت مرگِ هر يك فرا رسد، در آن حال آگاه و نادم شده گويد: بارالها مرا به دنيا بازگردان تا شايد به تدارك گذشته عمل صالح بجاي آورم، به او پاسخ داده شود: هرگز نخواهد شد، كه براي شما بازگشتي نيست، از پي مرگ آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند.



درباره عذاب بدكارن در برزخ در قرآن مجيد مي فرمايد:



النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ:(185)

اينك آتش دوزخ را در صبح و شامِ برزخ بر آنها عرضه مي دارند، و چون روز قيامت شود خطاب آيد كه: فرعونيان را به سخت ترين عذاب جهنّم وارد كنيد.



و درباره لذّت نيكوكاران در برزخ مي فرمايد:



وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ:(186)

و البتّه آنان را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زندگاني هستند در نزد پروردگارشان كه روزي مي خورند.



تفسير «نورالثقلين» كه از مهمترين تفاسير شيعه است از قول حضرت باقر نقل مي كند كه اين آيه دباره شهداي بدر و احد نازل شده.



ابن مسعود از رسول خدا حكايت مي كند: خداوند به ارواح شهداي احد خطاب كرد و از آنان پرسيد: چه آرزوئي داريد؟ آنها گفتند: پروردگارا ما بالاتر از اين چه آرزوئي مي توانيم داشته باشيم كه غرق نعمت هاي جاويدان توايم و در سايه عرش تو مسكن داريم، تنها تقاضاي ما اينست كه بار ديگر به جهان برگرديمو مجدّداً در راه تو شهيد شويم.



خداوند فمرمود: فرمان من تخلّق ناپذير است و آن اينست كه كسي دوباره به دنيا بازنگردد، عرض كردند: حالا كه چنين است تقاضاي ما اينست كه سلام ما را به پيامبر برساني و به بازماندگانمان حال ما را بگوئي و ازوضع ما به آنها بشهارت دهي كه هيچ گونه نگران نباشند. در اين هنگام به وسيله اين آيه و ايات بعد به وضع آنها اشاره شد.



در آيه شريفه



يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ، بِما غَفَرَلي رَبّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ:

اي كاش قوم من مي دانستند آمرزشي را كه پروردگارم درباره من اعمال نمود و مرا از گراميان قرار داد.



در داسان حبيب نجّار كه در سوره يس آيه 26 و 27 است، قضيّه نيز به همين صورت است، چنانكه آيه شريفه دلالت دارد.



في الكافي، عَنِ الصّادِقِ عليه السّلام قالَ: إنَّ لِلْقَبْرِ كَلاماً في كُلِّ يَوْم يَقُولُ: أنَا بَيْتُ الْغُرْبَةِ، أنَا بَيْتُ الْوَحْشَةِ، أنَا بَيْتُ الدُّودِ، أنَا الْقَبْرُ، أنَا رَوْضَةُ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ: أوْ حُفْرِةٌ مِنْ حُفَرِ النّيرانِ:(187)

در كتاب (كافي» شريف از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده كه براي قبر هر روز كلامي است، مي گويد: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه كِر، من قبرم، من باغي از باغهاي بهشت يا حفره اي از حفره هاي جهنّم.



خبر عظيمر برزخ خبري است قرآني والهي و آسماني و هيچ كس چاره اي جز عبور از آن را ندارد، چيزي كه هست برزخ براي مردم مؤمن سبيار عالي و براي اهل كفر و عناد بيچاره كننده است.



آنچه در خوبي و بدي انسان اثر مي گذارد عبارت است از عقايد و اخلاق و اعمال انسان اگر عقايد حقّه و صحيحه و الهيّه باشد، و اگر اخلاق آدمي دنباله اخلاق پيامبران و ائمّه طاهرين قرار بگيرد و اگر اعمال و حكات انسان بر اساس واقعيّات ملكوتيّه و الهيّه باشد برزخ او رَوْضَةٌ مِنْ رياضِ الْجَنَّه است، امّا اگر آدمي دچار عقايد فاسده و اخلاق زشت از قبيل حرص و تهمت و شماتت باشد و حركاتش نمونه اي از حركات شيطان، البتّه برزخ او حفره اي از حفرات آتش سخت جهنّم است و از آن گريزي و مفرّي ندارد.




شرح حال علي اصغر بن سجاد عليه السلام


ذكر علي اصغر بن الا مام زين العابدين عليه السلام و پسرش حسن افطس و اولاد و اعقاب او:

هـمـانـا عـلي بـن عـلي بـن الحـسـيـن عـليـه السلام كوچكترين فرزندان حضرت سجاد عليه السـلام بـوده و صـاحـب شـرف و قـدر بـوده ، و گـفـتـه شـده كـه از بـراي او آثـاري از فضايل و مناقب بوده و حضرت امام زين العابدين عليه السلام او را به نام برادرش علي بن الحسين عليه السلام نام نهاد و اولاد او بسيار شدند.

صاحب (( عمدة الطالب )) مي گويد: علي اصغر مكنّي به ابوالحسن است و از پسرش حسن افطس اعقاب پيدا كرد (188) ابونصر بخاري گفته است : افطس با محمّد بـن عـبـداللّه بن الحسن نفس زكيه خروج كرد و رايتي بيضاء در دست داشت و آزموده بود و هـيـچ كـس بـه شـجـاعـت و صـبـر او بـا نـفـس زكـيـه خـروج نـنـمـود، و افـطـس را بـه سـبب طـول قـامـت (( رمـح (189) آل ابـوطـالب )) مي گفتند.(190) ابـوالحسن عمري گفته كه افطس صاحب رايت صفراء نفس زكيه بود و چون نفس زكيه به قتل رسيد حسن افطس مختفي گرديد و چون حضرت امام جعفر صادق عليه السلام به عراق آمد و ابوجعفر منصور را بديد به وي فرمود: اي اميرالمؤ منين ! مي خواهي كه به حضرت رسـول صـلي اللّه عـليـه و آله و سـلم احـساني كرده باشي ؟ گفت : بلي يا اباعبداللّه . فرمود: از پسر عمّش حسن بن علي بن علي يعني افطس درگذر، منصور از او در گذشت .

و روايت شده از سالمه كنيز حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ، كه گفت : مريض ‍ شد حـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عـليـه السـلام پـس ترسيد بر خود پس موسي عليه السلام پـسـرش را بخواست و فرمود: اي موسي ! بده به افطس هفتاد اشرفي و فلان و فلان ، سـالمـه گـويـد: مـن نـزديـك شـدم و گـفـتـم آيـا عـطـا مـي كـنـي بـه افـطـس و حال آنكه نشست در كمين تو و مي خواست تو را بكشد؟ فرمود: اي سالمه ! مي خواهي من از آن كـسـان بـاشـم كـه خـداي تـعـالي فـرمـوده (( وَ يـَقـْطـَعـُونَ مـا اَمـَرَ اللّهِ بـِهِ اَنـْ يـُوصـَل عـ(( (191) ؛ يعني قطع مي كنند و مي برند چيزي را كه حق تعالي فرمان كرده كه به هم پيوسته دارند، يعني رحم .(192) و حسن افطس را اولاد بـسـيـار اسـت و عقب او از پنج تن است : علي الحوري و عمر و حسين و حسن مكفوف و عبيداللّه قتيل برامكه .

امـا علي الحوريّ(193) بن افطس بن علي اصغر بن الا مام زين العابدين عليه السـلام مـادرش امّ ولد اسمش عبّاده بوده ، و علي شاعري فصيح و همان كس باشد كه دختر عـمـر عـثـمـانـيـّه را كـه از نـخـست در تحت نكاح مهدي عباسي بود به نكاح درآورد و موسي الهادي را اين امر اگران افتاد و فرمان داد تا او را طلاق گويد.

عـلي امـتناع نمود و گفت : مهدي رسول خدا صلي اللّه عليه و آله و سلم نبوده است تا زنان او بـعـد از وي بر ديگران حرام باشند و از من اشرف نبوده است ، موسي هادي از اين سخن در خـشـم شد و فرمان داد چندان او را بزدند تا بي هوش گشت ، و اين علي را هارون رشيد به قتل رسانيد.

پاورقي



188- (( عمدة الطالب )) ص 339.

189- رمح : نيزه .

190- ((سرّ السلسلة العلوية )) ص 77.

191- سوره بقره (2)، آيه 27.

192- (( المجدي )) ص 212 با مختصر تفاوت .

193- حوري منسوب است به (( حورة )) و آن قريه اي است در طرف فرات .