بازگشت

49 - دعاي آن حضرت در دفع مكر دشمنان


و قاتلوهم حتي لا تكون فتنة و يكون الدين لله (192) .

و بـا دشـمنان نبرد كنيد تا فتنه و تباهي از روي زمين بر طرف شود و دين مخصوص خدا باشد.

و كـم مـن بـاع بـغـانـي بـمـكـائده و نـصـب لي شـرك مـصـائده و وكـل بـي تـفـقـد رعـايـتـه و اضبا الي اضباء السبع لطريدته انتظارا لانتهاز الفرصة لفـريـسـته و هو يظهرلي بشاشة الملق و ينظرني علي شدة الحنق فلما رايت - يا الهي ، تـبـاركـت و تـعـاليـت دغـل سـريـرته و قبح مانطوي عليه اركسته لام راسه في زبيته و رددتـه فـي مـهـوي حـفـرته فانقمع بعد استطالته ذليلا في ربق حبالته التي كان يـقـدر ان يـرانـي فـيـهـا و قـد كـاد ان يـحـل بـي لولا رحـمـتـك مـا حل بساحته (193) .

و چـه بـسـا متجاوزي كه با حيله هاي خود درباره ام ستم كرده ، و دامهاي شكارش را برايم پـهـن كـرده ، و هـمت خود را بر زير نظر داشتن من گماشته و چون درنده اي كه به انتظار بـه دسـت آوردن فـرصـت بـراي شـكـارش كـمـيـن نـمـايـد ، در كـمين من نشسته در حالي كه خـوشرويي چاپلوسي را برايم اظهار مي كرد و با شدت خشم ، مرا مي پاييد و چون تو اي خـدا مـن كـه والا و بـرتـري ، فـسـاد بـاطـن و زشـتـي آنـچـه را در دل داشـت ديـدي ، او را بـا مغز در آن گودالي كه براي شكار كنده بود در انداختي ، و در پـرتـگـاه سـاخـتـه اش افـكـنـدي ، تـا پـس از طـغـيـانـش ذليـلانـه در بـنـد دامـي كـه خـيـال داشـت مرا در آن ببيند در افتاد و اگر رحمت تو نبود آنچه بر سر او آمد نزديك بود بر سر من آيد.

مرگ ذلت بار

مـحـمـد بـن اشعث پسر سردمدار منافقان (اشعث بن قيس ) در ماجراي كربلا، از سركردگان لشكر عمر سعد بود، و در جريان شهادت حضرت مسلم (ع ) امير لشگر ابن زياد بود.

اين ناپاك زاده ، در روز عاشورا شنيد، امام حسين (ع ) چنين دعا مي كند.

اللهم انا اهل بيت نبيك و ذريته و قرابته ، فاقصم من ظلمنا و غصبنا حقنا انك سميع قريب .

خدايا! ما از دودمان پيامبر تو و بستگان نزديك او هستيم . در هم بشكن آن كس را كه به ما ظلم كرد و حق ما را غصب نمود، همانا تو شنوا و نزديك هستي .

مـحـمـد ابـن اشعث به پيش آمد و با كمال بي شرمي به امام گفت : تو چه خويشاوندي با رسـول خدا داري ؟ امام حسين (عليه السلام ) دست به دعا برداشت و فرمود: خدايا محمد بـن اشـعـث مـي گويد بين من و رسول خدا قرابتي نيست .اللهم ارني فيه هذا اليوم ذلا عاجلا. خداوندا در اين روز، ذلت و خواري او را سريعا به من بنمايان .

پس از چند لحظه محمد بن اشعث رفت تا قضاي حاجت كند. در اين هنگام عقرب سياهي چنان او را گـزيد كه همان موقع روي كثافات خود افتاد و حتي نتوانست عورت خود را بپوشاند و در همان حال به جهنم واصل شد(194) .

پاورقي



192- سوره بقره ، آيه 193

193- صحيفه سجاديه - دعاي چهل و نهم

194- مقتل الحسين خوارزمي - ج 1 - ص 294