بازگشت

48 - دعاي آن حضرت روز عيد قربان و روز جمعه


و اتموا الحج و العمرة لله (188) .

همه اعمال حج و عمره را براي خدا به پايان رسانيد.

و استرزقك فصل علي محمد و آل محمد آله و ارزقني (189) .

او درود فرست و مرا روزي ده .

و استغفرك لما سلف من ذنوبي ، فصل علي محمد و اله و اغفرلي (190) .

و از گـنـاهـان گـذشـتـه ام آمـرزش مـي طـلبـم ، پـس بـر مـحـمـد و آل او درود فرست و مرا بيامرز.

روز دهم

در روز دهم ذي الحجه كه روز عيد و شادي است ، و اينكه آن روز را اضحي ناميدند ، براي آن است كه حاجيان در آن روز گوسفندان را ذبح مي نمايند، واضحي جمع اضحاة است و آن گـوسفندي است كه در بامداد آن روز پس ‍ از برآمدگي آفتاب سرش را مي برند. و روز جمعه (آدينه ) و اينكه چرا آن روز را جمعه ناميدند براي اجماع و گرد آمدن مردم در آن است .(191)

روز اضحي

حضرت ابراهيم (ع ) پسرش را صدا زد، اسماعيل پيش آمد. داستان را با او در ميان گذاشت ، چـنـان شـتـابـزده كـه خـود نـشـنـود و نـفـهـمـد و سـپـس خـامـوش ‍ مـانـد. اسـمـاعـيـل دريـافـت . بـر چهره رقت بار پدر دلش بسوخت و تسليتش ‍ داد و گفت : پدر در انـجام فرمان خداوند ترديد مكن ، تسليم باش ، مرا نيز در اين كار تسليم خواهي ديد كه انشاءالله از صابران خواهم بود. ابراهيم با قدرتي شگفت انگيز و با تصميمي قاطع ، به قامت برخاست ، آن چنان تافته و چالاك كه ابليس را يكسره نوميد كرد. با قدرتي كه عـشق به روح مي بخشد ابتدا خود را در درون كشت و آنگاه قرباني جوان خويش را كه آرام و خاموش ايستاده بود به قربانگاه برد، بر روي خاك خواباند دست بر سرش گذاشت ، انـدكـي بـه قـفـا خـم كـرد، شـاهـرگـش بـيرون زد، خود را به خدا سپرد، كارد بر حلقوم قربانيش نهاد،

غـيظ آميز، شتابي هول آور، پيرمرد تمام تلاشش اين است كه در يك لحظه تمام شود، رها شود، اما...

آخ اين كارد نمي برد آزار مي دهد كارد را به خشم بر سنگ مي كوبد همچون شير مجروحي مـي غـرد و بـه خود مي پيچد، برق آسا مي جهد و كارد را چنگ مي زند و بر سر قرباني اش كه همچنان رام و خاموش است و نمي جنبد دوباره هجوم مي آورد ناگهان ...

گـوسـفـنـدي ! و پـيـامـي كـه اي ابـراهـيـم ، خـداونـد از ذبـح اسـمـاعـيل تو در گذشته است ، اين گوسفند را فرستاده است تا بجاي او ذبح كني . تو فـرمـان را انجام دادي الله اكبر! يعني كه قرباني انسان براي خدا كه در گذشته يك سنت رايج ديني بود و يك عبادت از اين پس ممنوع است ! و از اين معني دارتر آنكه خداي ابـراهـيـم همچون خدايان ديگر تشنه نيست ، تشنه خون ! اين بندگان خدايند كه گرسنه انـد، گـرسـنـه گوشت ! يعني جنگ با فقر ، نجات گرسنگان ، ياري ستمديدگان .

پاورقي



188- سوره بقره ، آيه 196.

189- صحيفه سجاديه ، دعاي شماره 48.

190- همان

191- صحيفه سجاديه