بازگشت

28 - دعـــاي آن حـــضـــرت بـــه وقـــت پـــنـــاه بـــردن بـــه خـدايعزوجل


ادعوا ربكم تضرعا و خفية انه لا يحب المعتدين (111) .

پـروردگـارا! خـود را (آشـكـار) از روي تضرع ، و در پنهاني بخوانيد (و از تجاوز دست بر داريد كه ) او متجاوزان را دوست نمي دارد.

اللهم اني اخلصت بانقطاعي اليك و اقبلت بكلي عليك (112) .

بار خدايا من ببريدن از ديگري و پيوستنم به تو خود را پاك و پاكيزه نمودم (از هر چه جز تو چشم پوشيده و بسيار به تو مي نگرم . و با تمام وجود به تو رو آوردم .

فانت يا مولاي دون كل مسئول موضع مسالتي و دون كل مطلوب اليه ولي حاجتي (113) .

پـس اي مـولي و آقـاي مـن تـويـي مـرجـع خـواهـش مـن نـه هـيـچ مسئول ديگر و تويي روا كننده حاجت و خواهشم نه هر كه از او طلب و خواهشي ميشود.

رحمت نيكوكاران

عـبـدالمـلك ابـن مـروان پـس از 20 سـال حـكـومـت اسـتـبـدادي در سـال 86 از دنـيـا رفـت و پـس از او پسرش وليد به قدرت رسيد. او براي جلب رضايت مـردم و كـاهـش مـخـالفـت هـاي عـمـومـي تـغـييراتي در دستگاه حكومتي بوجود آورد و از جمله فـرمـانـدار مـديـنـه ، هـشـام ابـن اسـمـاعـيـل را كـه ظـلم بـسـيـاري خـصـوصـا نـسـبـت بـه اهل بيت (ع ) روا داشته بود عزل كرد.

زماني كه عمر ابن عبدالعزيز حاكم مدينه شد دستور داد هشام را جلو خانه مروان حكم نگاه دارند تا هر كس از هشام ظلمي ديده بيايد و تلافي كند. مردم دسته دسته مي آمدند و به او دشنام و ناسزا مي گفتند. و لعن و نفرين مي كردند. هشام بيش از همه نسبت به امام سجاد(ع ) نـگـران بـود و فـكـر مـي كـرد انـتـقـام امـام سـجـاد(ع ) در مـقـابـل آن هـمـه سـتـم هـا و لعـن و سـب هـايـش ‍ نـسـبـت بـه عـلي (ع ) كـمـتـر از قـتـل نـخـواهـد بـود. امـام سـجـاد(ع ) به طرفداران خود سفارش فرمود كه اين فرد اكنون ضـعـيـف و افتاده شده و اخلاق ، اينست كه ضعيفان را مساعدت كنيم . امام (ع ) نزديك هشام آمد بـه او سلام داد و مصافحه كرد و فرمود: اگر كمك از ما ساخته است حاضرم انجام دهم و بـه اصـحـاب خـود فـرمـود خيلي به اطراف او نرويد كه خجالت بكشد. و بر طبق نقل امام (عليه السلام ) نامه به خليفه نوشتند كه او را آزاد كند و اين از نيكوكاري است و چند روز بعد آزاد شد(114) .

پاورقي



111- اعراف - 55

112- صحيفه سجاديه ، دعاي شماره 28

113- همان

114- بحارالانوار، ج 46 ص 94