بازگشت

فراز سوم


شرح :

از كلمه روح كه حقيقت حيات را تشكيل مي دهد فهميده مي شود كه مقصود از رزق ، تنها مسايل مادي يا مشتهيات نفساني نيست ، بلكه خداي متعال آنچه را كه روح لازم دارد - اعم از لوازم حيات معنوي و حيات مادي - تاءمين فرموده است ؛ پس هم چنان كه نان و آب و هوا و لباس و مسكن روزي او بوده و از اوست ، شنيدن و ديدن و فهميدن و قدرت بر عمل نسبت به حقايق معنوي - كه حيات جاويدان انساني را تاءمين مي كند - نيز جملگي از قسم روزي هايي است كه قائم به اعطاي اوست .

ولي آنچه معلوم است يا بايد دانست ، آن است كه روزي تنها به جمع نمودن اموال و املاك نيست ، زيرا چه بسيار ثروت ها كه گذشتگان براي آن امانتداري بيش نبودند. نيز به جمع كتب و فراگيري و حفظ مسايل علمي نيست ، بلكه چه بسيار از پژوهشگران كه در ضبط و حفظ علوم كوشيدند و از تمام گنجينه علمي خود استفاده اي نبردند؛ بلكه روزي واقعي آن است كه جزء وجود انسان قرار گيرد، لذا اگر مجموعه اي از اموال جمع شود، ولي بخل انسان اجازه مصرف آن ها را ندهد و يا مزاج ناسازگار و مريض مانع از استفاده از آن ها گردد، در حقيقت اين شخص از تمام اموالي كه جمع كرده - و به اعتبار ذهني خود همه را مال خود مي داند - هيچ بهره اي نبرده و هيچ روزي اي از اين مجموعه نداشته است ، زيرا روزي آن است كه از گلوي انسان فرورفته و جزء وجود او گردد و گرنه ، براي وانهادن چه سنگ و چه زر!

بشنو اين نكته كه خود را ز غم آزاده كني

خون خوري گر طلب روزي ننهاده كني

همين نكته ، عينا در روزي هاي معنوي نيز هست ؛ مثلا گاهي عالم زاده اي در كتابخانه اي چندين هزار جلدي زندگي مي كند كه هزاران كتاب علمي در فنون مختلف در قفسه هاي آن چيده شده است ؛ كتاب هايي كه شايد براي بسياري به دست آوردن آن ها ميسور نباشد، ولي حتي يك نقطه از مجموعه ي اين كتاب ها نصيب آن عالم زاده نيست و خداي تعالي براي او روزي معنوي قرار نداده است . اگر دقيق تر فكر كنيم مي بينيم كه چه بسا بر تمام كتب موجود هم تسلط يافته است ، ولي حرفي از آن بر جان او ننشسته و در به كار بستن اين علوم سخت محروم بوده و يك حرف از آن همه علوم و آگاهي با دل و جان او متحد نگرديده است .

علم چندانكه بيشتر خواني

چون عمل در تو نيست ناداني

در واقع ، اين فرد از علومي كه در سينه خود جاي داده روزي و بهره اي ندارد. حتي ممكن است عده بسياري از او استفاده كرده و هدايت يافته باشند، ولي خود او - نعوذ بالله - گرفتار عذاب اليم جهالت است . اين جاست كه پيوسته بايد از خدا خواست كه بر روزي مادي و روحي و معنوي ما بيفزايد؛ كه اگر اراده او نباشد، لقمه در كام فرو نرود و دانش به قلب و جان ننشيند؛ زيرا چنان كه فرموده است ، روزي مقدر او را نه كس تواند اضافه كند و نه نقصان وارد سازد، فقط خود اوست كه توان همه چيز را در يد قدرت خود دارد.