بازگشت

فراز دوم


ابتدع بقدرته الخلق التداعا و اخترعهم علي مشيته اختراعا، ثم سلك بهم طريق ارادته و بعثهم في سبيل محبته لا يملكون تاءخيرا عما قدمهم اليه و لا يستطيعون تقدما الي ما اخرهم عنه . خلق را به قدرت و مشيت خود به صورت بي سابقه اي آفريد، سپس بر حسب اراده ازلي ، آنان را آن چنان كه مي خواست در مسير معيني قرار داد و در طريق محبت خود برانگيخت . لذا هرگز آنان آن جا كه تقدم دارند قادر بر تاءخير نيستند و آن جا كه مؤ خرند، قدرت بر تقديم ندارند.

شرح :

ساختار دستگاه آفرينش آن چنان است كه هر چه از آن در مرحله ظهور قرار گرفته ، به شكل و صورتي است كه هرگز بر خاطره هيچ كس خطور نكرده و امكان تصور آن براي هيچ عقل و فكري ميسر نبوده است . و اين شگفتي ، از كوچك ترين تا بزرگ ترين مخلوقات الهي جاري و ساري است . (252)

پس گذشته از اصل اعطاي وجود به موجودات ، ساخت پيكره و طرز خلقت آنان نيز بي سابقه و غير قابل پيش بيني است . اين مساءله آن چنان مهم است كه اداي حق آن با هزاران تاءليف و تصنيف و تحقيق هم ميسور و ممكن نخواهد بود.

محبوب دوست داشتني

سپس امام سجاد عليه السلام فرمود : خداي تعالي مردم را در مسير محبت خود قرار داد. حال ممكن است براي شما اين سؤ ال پيش بيايد كه بسياري از انسان ها، نه تنها دوستدار خدا نيستند، بلكه گاهي دم از عناد و الحاد و دشمني با او نيز مي زنند و خود را ضد خدا قلمداد مي كنند؟

پاسخ اين سؤ ال روشن است ، زيرا بر محققان پيداست كه آنچه آن فرد ملحد، دشمن مي دارد خدا نيست ، بلكه توهم غلطي است كه ساخته و پرداخته ذهن خود اوست . خداي متعال هرگز قابل دشمني نيست ، زيرا او ايجاد كننده همه ، و مبداء علي الدوام ادامه حيات ، و منبع جميع خيرات و علت تمام قوا و اعطا كننده تمامي دلبستگي ها مي باشد. لذا امكان ندارد كسي مبداء هستي و مبداء ادامه حيات و همه متعلقات خود را دشمن بدارد. خدايي كه علي الدوام سلامتي ما را تضمين ، خوف و وحشت ما را برطرف و از فقر و فاقه ما را غني مي سازد، چگونه امكان دارد او را دشمن خود دانسته و از او بيزار باشيم ؟ زيرا بيزاري و دشمني از او، دشمني با سلامتي ، امنيت ، بي نيازي و ثروت خود ما مي باشد.

اگر كسي را كه تمام هستي و ذره ذره اجزاي ما را علي الدوام و لحظه لحظه ادامه مي دهد شناختيم ، چگونه امكان دارد او را دشمن بداريم ؟

پس تمام مشكل ما آن است كه خداي راستين را نشناخته ايم و آنچه را كه خدا انگاشته ايم ، مخلوق ذهن خود ماست . پس بر ماست كه كوشش كنيم تا آن محبوب راستين و خالق مهربان را بشناسيم .

افسوس كه آنچه برده ايم باختني است

بشناخته ها تمام نشناختني است

بشناخته ايم هر آنچه نشناختني است

نشناخته ايم هر آنچه بشناختني است

حضرت در آخرين قسمت اين فراز فرمود : قدرت تغيير مرتبه اي كه ما را در آن آفريده نداريم . اين مساءله كنايه از آن است كه اطوار وجودي ما از جهت شرايط تكويني به دست حضرت اوست و در اين زمينه از ناحيه خود، قدرت تغيير و دگرگوني نداريم ؛ زيرا هيچ موجودي هرگز قدرت تاءثير و تصرف در اصل وجود خود و با چگونگي حقيقت آن را ندارد. چون اين كار مستلزم آن است كه خود آن موجود در گرو ساخت و ساز خود باشد، كه اين مساءله از بديهي ترين محالات است .

و جعل لكل روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه لا ينقص من زاده ناقص و لا يزيد من نقص منهم زايد خداي تعالي براي هر روح و نفسي رزق خاصي قرار داده است ؛ هر كه را روزي فراوان عنايت كرد، كسي را قدرت بر كم كردن آن نيست . و هر كه را روزي اندك عنايت كرد، كسي را قدرت بر ازدياد آن نيست .