بازگشت

مقصد پنجم


زبان عرفان ، زبان ورود به عالم شهود، زبان عالم فوق عقل ، هشدار به اسرار نهفته در عالي ترين مقام وجود و امكان وصول به آن است . در مناجات شعبانيه مي خوانيم : الهي هب لي كمال الانقطاع اليك و آبر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الي معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسك ... و اجعلني ممن ناديته فاجابك و لا حظته فصعق لجلالك و ناجيته سرا و عمل لك جهرا (خدايا) مرا از آن گروه قرار ده كه تو آن ها را خواندي و آن ها جواب دادند، و چون به آنان متوجه شدي ، از تجلي جلال و عظمتت مدهوش گشتند؛ آن ها كه تو در باطن با آنان راز مي گويي و آنان آشكارا براي تو عمل مي كنند... الهي الحقني بنور عزك الابهج فاكون لك عارفا و عن سواك منحرفا و منك خائفا مراقبا .

نيز در مناجات دوازدهم از دعاي خمسه عشر آمده است : الهي فاجعلناه من الذين ترسخت اشجار الشوق اليك في حدائق صدورهم و اخذت لوعه محبتك بمحامع قلوبهم فهم الي افكار الافكار ياءوون و في رياض القرب و المكاشفه يرتعون و من حياض المحبه لكاس الملاطفه يكرعون و شرايع المصافات يردون قد كشف الغطاء عن ابصارهم ... ما اطيب طعم حبك و ما اعظم شرب قربك و اجعلنا من اخص عارفيك و اصلح عبادك : خداي من ، مرا از آن گروه از مردمان قرار ده كه نهال هاي شوق لقايت در باغ دل هاشان سبز و خرم گشته و سوز محبت تو سراسر قلب آن ها را گرفته است . از آن رو، آنان در آشيان هاي افكار عالي انس ‍ نشيمن يافته و به باغ هاي مقام قرب و شهود مي خرامند، از سرچشمه ي محبتت با جام لطف مي آشامند و در جويبار صفا درآمده اند، در حالي كه پرده از مقابل چشم هايشان درافتاده و ظلمت شك و ريب از باطنشان زايل گرديده است (تا آن جا كه مي فرمايد) چقدر عشق به تو شيرين است و شربت قرب به تو گوارا (سپس مي فرمايد) خدايا، ما را از خاص ترين آشنايانت و صالح ترين بندگانت قرار ده !

هم چنين در آخر دعاي عرفه ، حضرت سيد الشهداء عليه السلام فرموده است : يا من استوي برحمانيه فصار العرش غيبا في ذاته محقت الآثار و محوت الاغيار بمحيطات افلاك الانوار، يا من احتجب في سرادقات عرش ‍ عن ان تدركه الابصار يا من تجلي بكمال بهائه فتحققت عظمته الاستواء... انك علي كل شي قدير و الحمدالله وحده : اي كسي كه به رحمت واسعه (بر عالم وجود احاطه داري )، بر گونه اي كه عرش در (انوار) ذات تو پنهان گرديده ! آثاري را به آثار ديگر نابود ساختي و اغيار را به احاطه مدار انوار به تجليات خود محو نمودي ! اي آن كه در سراپرده هاي نور قاهر عرش ‍ جلالت از ديده ها پنهان گشته اي ! اي آن كه در كمال نورانيت تجلي كردي و به عظمت و جلال ، تمام مراتب وجود را فراگرفتي ! (تا آن كه مي فرمايد) به درستي كه تو بر هر كاري توانا هستي و تمامي ستايش ها تنها از آن توست !

اين فراز دعا، از ساير فرازهاي اين صحيفه الهي ممتاز و عميق تر است ، زيرا در قسمت هاي قبل كه مذكور آمد، آن امام همام در مقام درخواست از خداي متعال است . ولي در اين مرحله شرح شهود و مشاهدات خود را مي كند؛ يعني خبر از غيب عرش در مقام ذات حق و محو آثار و حكايت از تجلي عظمت و محو آثار به طور فناء در اثر قاهر بر او مي دهد تا آن جا كه غيري در واقع نماند و جز شئون حضرت باري - جل جلاله - همه چيز غايب گردد و همين است كه در آخر كار مي داند كه فقط الحمدلله وحده .

پس در حقيقت ، اين دعا شرح سفري معصومانه است كه آن مقام معصوم افاضه فرموده و براي امتي كه از چنين امامي تبعيت مي كند و قدم به جاي قدم او مي گذارد بزرگ ترين افتخار را آفريده است . مسلما اگر او دعوت به مقام خود نكرده بود و امكان وصول به آن مقام را ناممكن مي ديد، هرگز شرح اين مقام را در دعا انشاء نمي فرمود؛ چنان كه بسياري از اسرار بسيار مهم است كه فقط در نزد آن حضرات باقي مانده و احدي از آن علوم و اسرار اطلاعي ندارد؛ مثلا اگر امام سجاد در دعاي سي و دوم صحيفه فرموده : و لا يبلغ ادني ما استاءثرت به من ذلك اقصي نعت الناعتين ، به همين نكته دقيق اشاره دارد كه فهم همه عقلا و عقل همه حكما و كشف همه عرفا به كمتر چيزي كه امام معصوم از اسماي مستاءثره ادراك كرده ، نمي رسد. و اين خبر از كسي است كه تا موضوع و محمول قضيه براي او روشن نباشد - يعني تا اعظم اسماء و ادناي مستاءثر را نشناسد - هرگز وصف ادني را به كار نبرده و هرگز نفي بلوغ شعور واصفان را نمي فرمايند. زيرا او با شناخت كامل از طرفين قضيه چنين كلامي را فرموده است . چون ايشان مي داند كه براي احدي ميسور نيست كه به آن مقامات نايل شود، لذا از مراحل آن سخن نمي گويد. پس هر جا سخن از مرحله اي گفته شده ، معلوم مي شود كه امكان يافتن آن سر، براي بعض افراد امت ميسور مي باشد.