بازگشت

طبيعي ترين راز هستي


راز نهاد هستي ارتباط محض با خالق هستي است . گويي سر حضور زبان تيز در درخواست از مبداء متعال بر استمرار فيض است . بدين معنا كه وجهه خاص هر موجود ارتباط با غني مطلق است كه لحظه به لحظه ، هستي او در گرو عطا و فضل وي مي باشد. پس هستي با تمام حقيقتش ، زباني است كه درخواست بقاي خود را مي نمايد؛ چه اگر كمتر آني منع عطا فرمايد، همه چيز هيچ خواهد گرديد؛ لذا فرمود : و ان من شي ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم : (23) و بدان كه هيچ چيزي در عالم نيست جز آن كه منبع و خزانه آن نزد ماست ، ولي ما از آن بر عالم خلق به جز به قدر معيني كه مصلحت است ، نمي فرستيم . و نيز فرمود : ان يشاء يذهبكم و ياءت بخلق جديد : (24) اگر بخواهد نسل شما آدميان را در زمين نابود مي كند و خلقي ديگر مي آفريند : كه همه از فقر محض در كنار غناي مطلق حكايت مي كند.

محققان از اين درخواست باطني به دعاي تكويني ياد كرده اند. البته هم چنان كه سؤ ال در طلب اصل وجود، تكويني است ، در احوال طبيعي موجودات نيز، مساءله به همين قرار است ؛ مثلا كودكي كه از مادر متولد مي شود، به زبان حال از خداي مهربانش غذاي متناسب با لب و دهان و حلقوم و دستگاه گوارش كودكانه خود طلب مي كند، چنان كه انسان نيز متناسب با سيستم خلقت خود، تكوينا غذا و لباس و دوا و احتياجات ديگر را مساءلت دارد؛ اصلا در جواب همين دعا و سؤ ال تكويني است كه قرآن كريم فرمود : و آتاكم من كل ما ساءلتموه . (25)

پس ، نهاد هستي در اصل وجود خود و در جميع حالات و حاجاتش ‍ لحظه اي از دعا منفك نيست و وجود دعا از لوازم حتميه و ضروريه اي است كه جمله مخلوقات از آن متنعم و به آن مفتخرند.

البته گاهي در فلسفه ، از اين ارتباط به معلوليت تعبير شده ؛ آن گاه كه بحث در اصل ايجاد و صدور هستي است . و گاهي به معلوليت ياد شده است ؛ از آن نظر كه صحيفه هستي در محضر حضرت حق - جل و علا - حضور دارد. گاهي نيز به مخلوقيت و مقدوريت موصوف گشته ؛ بدان جهت كه منتخب دعا كننده در اختيار تام حضرت باري تعالي قرار دارد. به هر تقدير، هر يك از اصطلاحات فوق ، در افق خاصي از مباحث فلسفي قرار دارند و با حفظ مراتب خود بايد لحاظ شوند.

با اين حال ، متاءسفانه انسان از اين ارتباط تنگاتنگ سخت غافل مانده و به توهم آن كه ياد خدا تنها در ارتباطي اختياري قرار دارد و به انتخاب و عملكرد او وابسته است ، از كلمه دعا جز همين حركت معمول ، چيزي درك نكرده است .

صلاح كار كجا و من خراب كجا؟

ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا!

آري ، جايگاه ما كجا و مقام آن بزرگ مرداني كه با زبان راستين هستي آشنايند و راز آفرينش را در خرد و كلان نظام وجود يافته اند و به تسبيح و تمجيد آنان گوش جان بازكرده اند و تمامي مراتب را يكدل و يك زبان يافته اند و همراز با آنان دل به جانان بسته و از همه گسسته اند كجا؟

البته بايد دانست كه از جمله كمالات انسان ، همين است كه حاكميت مطلق خداي تعالي را در گستره نظام دريافته و به اطلاق ان الحكم الا لله ، (26) دانسته باشد كه از كران ازلي تا كران ابدي ، جز يك حكم واحد كارگر نيست و هر حركت و سكوني ، در افق اراده ازلي او بوده و خارج از حكم ابدي و لا يزالي او نخواهد بود.

به هر جهت ، اين رشته خود سلسله بس دراز دارد كه تفصيل آن مجالي ديگر مي طلبد و بايد آن را به زمان مناسب خود واگذار نمود :

اين شرح بي نهايت كز زلف يار گفتند

حرفي است از هزاران كاندر عبارت آمد

پاورقي



23- حجر، 21.

24- ابراهيم ، 19 : الم تر ان الله خلق السموات و الارض بالحق ان يشاء يذهبكم و ياءت بخلق جديد و نيز فاطر، آيات 15 و 16 : يا ايها الناس اءنتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميدَ ان يشاء يذهبكم و ياءت بخلق جديد .

25- ابراهيم ، 34 : و آتاكم من كل ما ساءلتموه و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها، ان الانسان لظلوم كفار .

26- يوسف : 40.