بازگشت

86: واستعملني بطاعتك في ايّام مهلة


حضرت علي بن الحسين (ع )دراين جمله ازدعاي شريف مكارم الاخلاق ،ازپيشگاه باري تعالي درخواست مي نمايد:بارالها!درذايام عمركه مهلت خودسازي ونيل به كمال انساني است ،مرابه طاعت وفرمان بري خودت وادارساز.

معني مهلت

امام (ع )دراين جمله ازدعا كلمه مهلت رابه كاربرده ودرخواست دارد نعمت مهلت ،كه عطيه حضرت باري تعالي است در طاعت ذات اقدس ‍ اومصروف گردد.براي آنكه به محتواي كلام حضرت سجاد(ع )واقف شويم لازم است درآغازسخن معني مهلت ازنظرلغت عرب توضيح داده شود.

المهله الرفق وامهله انظره ورفق به ولم يعجل عليه . (522)

مهلت عبارت ازمدارانمودن است وبه معناي به ديگري مهلت دادن ،بااومدارانمودن وبروي تعجيل نكردن است .

رفق ومداراهمانندحلم وعفو،ازجمله صفات حضرت باري تعالي است وانسانها نيزاگر خودرابه آن صفات متّصف نمايند،به نسبت ازنعمت كمال برخوردارگرديده اند.درسخنراني امروز،قسمتي از بحث به فيض مهلتي كه بار يتعالي در دنيا به مردم اعطا فرموده اختصاص داده مي شود ودرقسمت ديگر، قدر ومنزلت رفق در زندگي اجتماعي مردم با استناد به احاديث اولياي دين تبيين مي گردد.

تفاوت آثار گناهان

تمام گناهان ، سرپيچي از اطاعت خداوند است وهمه گناهكاران استحقاق كيفر دارند، بااين تفاوت كه بعضي از گناهان تجاورز به مال يا عرض مردم است و درجامعه ناامني واختلال به وجود مي آورد. دراين قبيل جرايم ، حكومت اسلامي موظف است سريعا مجرم رابه محاكم قضايي تسليم كند ومجازات قانوني اش تعيين گردد ودر اسرع وقت به كيفر برسد. بعضي از گناهان كه درجامعه ايجاد اختلال وبي نظمي نمي نمايد، اما انسان را از تعالي منعوي وتكامل شايسته مقام انسان باز مي دارد وسدّ راه سعادت واقعي مي شود، مانند نماز نخواندن ، روزه نگرفتن ، دروغ گفتن ، براي اغفال مردم ريا كردن ، وديگر اعمالي از اين قبيل كه همه آنها گناه وسرپيچي از اطاعت باري تعالي است . كساني كه مرتكب آنها مي شوند، استحقاق كيفر دارند، اما خداوند درگكيفرشان تعجيل نمي كند وبا آنان مدارامي نمايد.

تعجيل حكومت اسلام در كيفر قاتل ودزد وراهزن به منظور حفظ امنيت اجتماعي وعبرت افراد ماجراجو اخلال گر است . بعلاوه ، اگر حكومت در كيفر اين قبيل جنايتكاران تسريع ننمايد، ممكن است مجرم از فرصت سوء استفاده كند وبه گونه اي خود را ازقلمرو حكومت برون افكندوفرار كند. اما گناهاني را كه خداوند در كيفرشان تسريع نمي نمايد، اولا از اين جهت است كه با تاءخير مجازات آنان اختلالي درنظم اجتماع پديد نمي آيد، وثانيا مجرم با تعويق مجازات نمي تواند ازحكومت الهي فرار كند. علي (ع ) ضمن دعا به پيشگاه الهي عرض ميكند:

ولايمكن الفرار من حكومتك . (523)

بار الها! فرار از حكومت وفرمانروايي تو براي احدي ممكن نيست .

امام سجاد(ع ) دراين زمينه سلطه وقدرت بار ي تعالي را به بيان ديگري ذكر نموده است .

وقد علمت انّه ليس في حكمك ظلم ولافي نقمتك عجله وانّما يعجل من يخاف الفوت وانّما يحتاج الي الظلم الضعيف وقد تعاليت يا الهي عن ذلك علوا كبيرا. (524)

تنزه الهي از ظلم و عجله

بار الها! تحقيقا دانستم كه نه درحكم تو ظلم است ونه درعقابت تسريع وتعجيل ، چه آنكس كه از فوت مقصود خادف باشد، عجله مي كند وكسي كه ناتوان وضعيف است به ستم نياز دارد. بار الها! مقام رفيع تو بسيار برتر وبلند پايه تر از اين امر است .

مهلت خداوند وبه خود آمدن گناهكار

ازآنچه مذكور افتاد، روشن شد كه گناهاني كه امنيت جامعه را متزلزل مي كند واختلال و بي نظمي به وجود مي آورد، حكومت اسلام موظف است در كيفر مرتكبين تسريع نمايد وهرچه زودتر آنان را به مجازات قانوني برساند. اما گناهاني كه به امنيت عمومي ضرر نمي زند، خداوند به گناهكاران مهلت مي دهد ودر مجازاتشان تسريع نمي نمايد وبه شرحي كه توضيح داده مي شود، اين خود يكي از نعمتها وعنايات بزرگ باري تعالي نسبت به آنان است . چه بسيار افرادي كه در اثر سوء تربيت يا محيط فاسد ويا رفقاي بد يا اقتضاي دوران جواني يا ديگر عواملي از اين قبيل ، قسمتي از عمرشان به عصيان وسرپيچي از اطاعت امر الهي سپري گرديده ودر صف گناهكاران قرار گرفته بودند، ولي معرفت فطري ، وجدان اخلاقي ، وعقل واقع نگر كه پايگاههاي اصلي ايمان وانسانيت اند، در نهادشان وجود داشت وبراثر برخورد با يك الهي بيدار دل ، ياشنيدن يك كلام هدايت بخش ، يا مشاهده عمل يك مومن واقعي ، منقلب شدند، به خود آمدند، راه حق را درپيش ‍ گرفتند، وتا پايان عمر از صراط مستقيم منحرف نشدند، واين موفقيت ها بر اثر مهلتي است كه خداوند دردنيا به گناهكاران اعطا فرموده است . اگر قضاي الهي براين تعلق مي گرفت كه هر گناهكاري را بدون مهلت مجازات نمايد، اين همه موفقيت نصيب انسانها نمي گرديد يا به سبب كيفر عمل از ميان مي رفتند ويا براثر ياءس ونااميدي به اطاعت حق تعالي مصصم نمي شدند. بنابراين ، مهلتي كه خداوند دردنيا به گناهكاران داده از عطاياي بزرگ باري تعالي است . از اين راه است كه معصيت كاران به خدا باز مي گردند وبه تعالي وتكامل انساني نايل مي شوند. فضيل بن عياض كه در عصر امام صادق (ع ) مي زيست ، از زهاد معروف زمان خويش بود وحديثي از آن حضرت نقل نموده است .

قال : قال لي ابو عبداللّه (ع ) اتدري من الشّحيح ؟ قلت هو البخيل . فقال الشّحّ اشدّ من البخل ، انّ البخيل يبخل بما في يده والشّحيح يشحّ علي في ما ايدي النّس وعلي ما يده حتّي لايري في ايدي الناس شيئا الّا ان تمني ان يكون له بالحلّ والحرام ، لايشبع ولا ينتفع بما رزقه اللّه . (525)

مي گويد: امام صادق (ع ) به من فرمود: آيا مي داني شحيح كيست ؟ عرض كردند: بخيل است . فرمود: شحّ از بخل شديدتر است ، بخيل به چيزي كه خود دردست دارد بخل مي كند ولي شحيح از آنچه دردست مردم است ودر دست خود اوست بخل دارد، حتي در دست مردم چيزي را نمي بيند مگر آنكه تمنا مي كند كه آن چيز مال اوباشد، خواه از راه حلال يا حرام . هرگز سير نمي شود وازآنچه خداوند به وي روزي نموده ، منتفع نمي گردد.

انتباه يك گناهكار جسور

ويحكي انه كان في اول امره يقطع الطريق بين ابيورد وسرخس وعشق جاريه فبينما يرتقي الجدران اليها سمع تاليا يتلوا: الم ياءن للّذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكراللّه ، فقال : يارب !قد آن . فرجع و آوي الي خربه فاذن فيها رفقه . فقال بعضهم نرتحل وقال بعضهم حتي نصبح فان فضيلا علي الطريق يقطع علينا. فتاب الفضيل وآمنهم . (526)

حكايت شده است كه فضيل بن عياض در اوايل كار خود بين ابيورد وسرخس راهزني مي كرد. عاشق دختري شد. شبي قرار بود نزد او برود. موقعي كه از ديوار بالا مي رفت كه به خانه معشوقه وارد شود، از منزل همسايه صداي تلاوت قرآن شنيد وقاري آيه اي را خواند كه ترجمه اش اين است : آيا هنوز وقت آن نرسيده كه دل افرادي كه ايمان آورده اند از خدا بترسد؟ اين آيه در اعماق وجود فضيل بن عياض اثر عميق گذارد وبلافاصله گفت : پروردگارا! وقت آن رسيده است از راهي كه آمده بود برگشت وبه قطعه زمين غير معموري كه درآن نزديك بود، رفت اتفاقا در آن قطعه زمين چند نفر رفيق همسفر بودند، بعضي از آن رفقا گفتند حركت كنيم و بعضي گفتند تا صبح بايد اينجا بمانيم ، زيرا فضيل در راه است واموال ما را مي برد. فضيل از شنيدن اين سخن ناراحت وشرمگين شد، همان موقع از كار زشت خود توبه كرد وبه آن مسافرين براي رفتن ايمني داد.

گناهكاراني كه از مهلت خدا استفاده نمي كنند

فضيل يكي از افرادي بود كه با شنيدن آيه اي ازقرآن شريف متنبه شد، از مهلت خدا داد استفاده نمود وبه سوي پروردگار خويش باز گشت . نظير فضيل در طول قرون واعصار بسيار بوده اند كه به خود آمده ، وا زگناهان خويش استغفار نموده وراه مرضي الهي درپيش گرفته اند. اما بعضي از افراد سيه روز بد بخت از مهلتي كه دارند سوء استفاده مي كنند، بر كفر وناپاكيهاي خود مي افزايند، بار جرايم وجنايت خويش را سنگين تر مي كنند. خداوند درباره اينان فرموده است :

ولايحسبن الّذين كفروا انّما نملي لهم خير لانفسهم انّما نملي لهم ليزدادوا اثما ولهم عذاب مهين . (527)

آنان كه كفر آورده اند گمان مبرند مهلتي را كه خدا به آنان داده به خير وسعادت آنهاست ، بلكه مهلت داده براي امتحان ،

تاجرايم را افزايش دهند و به قيامت عذابي خوار كننده دارند.

فرعون عصر موسي (ع ) از اين گروه بود. خداوند براي اتمام حجت به حضرت موسي وهارون فرمود:

فقولا له قولالينا لعله يتذكر او يخشي . (528)

با او به نرمي سخن بگوييد شايد متذكر شود واز آفريدگار بزرگ جهان بترسد.

اما فرعون خودسر ومغرور پس از مشاهده آيت كبراي باري تعالي به سر كشي وطغيان خويش افزود ودر مقام ابراز قدرت بيشتري برآمد. قرآن دراين باره مي فرمايد:

فحشر فنادي . فقال انا ربّكم الي علي . (529)

درباريان را گرد خود جمع نمود وبافرياد گفت : من پروردگار بزرگ شما هستم .

هر روز كه از عمرش مي گذشت ، يك روز از مهلت اعطايي باري تعالي بر وي سپري ميگرديد وسرانجام خود ولشكريانش در دريا غرق شدند. او به قدري ازخويشتن در دلهاي مردم اثر قدرت وعظمت به جاي گذارده بود كه مرده اش را باور نمي كردند ومي گفتند مقام او بالاتر ازآن است كه مرگ بر وي سلطه پيداكند وبه حياتش خاتمه دهد.

خودسري و غرور فرعون

القمي : انّ موسي (ع ) اخبر بني اسرائيل انّ اللّه قد اغرق فرعون فلم يصدقوا. فامراللّه البحر فلفظ به علي ساحل البحر حتي راوه ميتا. (530)

در حديث است كه موسي (ع ) به بني اسرائيل خبر داد كه خداوند فرعون را غرق نمود. بني اسرائيل موسي (ع ) را تصديق نمودند. از اينرو باري تعالي به دريا امر فرمود: با امواج خود جسد مرده فرعون به ساحل افكند تا مردم مرده او راببينند.



خداوند درقرآن شريف فرموده :

فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آيه . (531)

امروز بدنت را از دريا بيرون مي افكنيم تا براي مردم بعد ازتو درس عبرت باشد.

حفاري جالب وعبرت انگيز

نه تنها جسد بي جان فرعون براي مردم آن روز كه پس از مرگ وي زنده بودند مايه عبرت بود، بلكه هم اكنون با گذشت قرن هاي متمادي براي مردم كنوني جهان نيزآموزنده وعبرت انگيز است دهها سال قبل ، يكي از روزنامه ها خبري ررانوشته بود كه ضمن حفاريهاي علمي كه در مصر انجام مي شد به سردابي دست يافتند كه جنازه موميايي شده فرعون عصر موسي (ع ) درآنجا بود وبه ديوارهاي آن سرداب متجاوز از صد كيلو ورق طلا با وضع مخصوصي نصب شده بود ودر اطراف جسد فرعون چيزهايي كه متعلق به شخص او يا در عصر سلطنت او بوده ، قرار داشت . دولت مصر طلاهاي اطراف سرداب را به خزانه مملكت برد وجسد فرعون را با تمام آنچه در اطرافش بود، به موزه اي منتقل نمود وهم اكنون كساني كه براي تماشاي آثار حيرت انگيز كشور مصر به آن سرزمين مي روند، ضمن مشاهده آن آثار موزه فرعون عصر موسي (ع ) رانيز مي بينند. يكي از شعراي قوي ايران چندين سال قبل به مصر رفته ، آن موزه را ديده وبا ذوق سر شار خويش ، اشعاري آموزنده وعبرت انگيز سروده ومنظره داخلي موزه را مجسم ساخته است وچون محتواي اشعار مايه تنبه است ، براي استفاده شنوندگان محترم دراينجا نقل مي شود:

به مصر رفتم وآثار باستان ديدم

به چشم ، آنچه شنيدم به داستان ديدم

بسي چنين وچنان خوانده بودم از تاريخ

چنين فتاد نصيبم كه آن چنان ديدم

گواه قدرت شاهان آسمان درگاه

بسي هرم به زمين برسرآسمان ديدم

زروزگار كهن در حريم الاهرام

نشان روز نو ودولت جوان ديدم

گذشته در دل آينده هرچه پنهان است

به مصر ازتو چه پنهان كه بر عيان ديدم

تو كاخ ديدي ومن خفتگان در دل خاك

تو نقش قدرت ومن نعش ناتوان ديدم

تو تخته ديد ومن بخت واژگون ازتخت

توصخره ديد ومن سخره زمان ديدم

تو چشم ديدي ومن ديده حريصان باز

هنوز در طمع ملك جاودان ديدم

تو سكه ديدي ومن در رواج سكه سكوت

تو حلقه ، من به نگين نام بي نشان ديدم

تو آزمندي فرعون ومن نياز حكيم

تو گنج خسرو ومن رنج ديهقان ديدم

ميان اين همه آثار خوب وبد به مثل

دو چيز ازبد وازخوب تواءمان ديدم

يكي نشانه قدرت يكي نشانه حرص

كه بازمانده زميراث خسروان ديدم

تفاوت انسانها درايام مهلت

خلاصه ، ايام مهلت حضرت باري تعالي براي كساني كه به او ايمان دارند بسيار مغتنم است وهمه آنها مي توانند از اين مهلت گرانقدر به نفع انسانيت وتعالي معنوي خويش استفاده نمايند. اما بهره گيري مردم به اعتبار تفاوت ايمان وچگونگي اعمالشان متفاوت است . بعضي براي جبران لغزشهاي گذشته خويش متوجه پروردگار مي شوند وبا حال تضرع وزبان استغفار از پيشگاه او درخواست عفو وبخشش مي نمايند. بعضي كه بالنسبه صحيح العمل ودرستكار بوده اند، به پيروي از اولياي دين ، هر روز مكرر استغفار مي كنند، ولي قسمت اعظم اوقات مهلتشان در مباحات و اعمالي كه فاقد ارزش معنوي وروحاني است مي گذرد. اما امام سجاد(ع ) در جمله دعاي مورد بحث امروز ازپيشگاه خداوند درخواست مي نمايد كه موجباتي رافراهم نمايد تا اوقات مهلتش در طاعت ذات اقدس الهي مصروف گردد.

واستعملني بطاعتك في ايام المهلة .

بار الها! درايام عمر كه مهلت خود سازي ونيل به كمال انساني است مرا به طاعت وفرمانبري ذات اقدست وادار ساز.

در آغاز سخن به عرض رسيد كه مهلت در لغت عرب به معناي مدارا ورفق است وچون رفق از صفات حميده انسان است و رعايت آن در روابط اجتماعي بسيار سودمند ومفيد است ، برآن شدم كه نيمه اول بحث را به مهلت اختصاص دهم ودر نيمه دوم مطالبي را باستفاده از روايات وآثار اجتماعي آن به عرض شنوندگان محترم برسانم .

مدارا حاوي خير دنيا وآخرت است

عن النبي (ص ) قال : امرني ربّي بمدارا الناس كما امرني باداء الفرائض . (532)

رسول اكرم (ص ) فرمود: پروردگارم مداراي با مردم را به من امر نمود، همان طور كه به اداي فرايض ماءمورم فرمود.

از اين روايت استفاده مي شود كه مداراي با مردم در تبليغ اسلام همان اندازه مهم است كه اداي فرايض اسلامي در قوام دين اهميت دارد؛ با ترك واجبات ، اسلام به ضعف مي گرايد وبا ترك مدارا، تبليغ دين از پيشروي وگسترش بازمي ماند.

وعنه (ص ): ما وضع الرفق علي شي ء الّا زانه ولا وضع الخرق علي شي ء الّا شاءنه ، غفمن اعطي الرفق اعطي خير الدنيا والآخرة ، ومن حرمه خيرالدنيا والآخرة . (533)

ونيز فرموده است : رفق ومدارا در چيزي قرار داده نمي شود، مگر آن رازينت مي دهد وخشونت وتندي برچيزي قرار داده نمي شود مگر آن را زشت مي كند، پس اگر به كسي رفق ومدارا عطا شود، خير دنيا وآخرت به وي عطا شده است وكسي كه از مدارامحروم باشد از خير دنيا وآخرت محروم خواهد بود.

عن موسي الكاظم (ع ) قال : ياهشام ! عليك بالرفق فان الرفق يمن والخرق شوم . انّ الرفق والبرّ وحسن الخلق يعمر الديار ويزيد في الرزق . (534)

امام كاظم (ع ) به هشام فرمود: بر تو باد به رفق ومدارا كه رفق مبارك است وخشونت شوم . مدارا ونيكوكاري وحسن خلق ، شهر هارا آباد مي كند وارزاق را افزاي شم يدهد.

عن علي (ع ) قال : الرفق ييسر الصعاب ويسهل شديد الاسباب . (535)

علي (ع ) فرموده : رفق ومدارا مشكلات را سهل مي كند واسباب ووسايل سخت راآسان مي سازد.



رفق ومدارا از صفات عالي انسان است

مدارا نمودن وارفاق كردن از صفات حميده وخصال پسنديده است تمام مسلمانان بالاخص كارمندان دولت اسلام وهمچنين كساني كه در پاره اي از امور مرجع مردم اند كوشش كنند تا خود را به اين خلق شريف متخلق سازند وضمنا بدانند كه رسول گرامي اسلام (ص ) ازپيشگاه الهي درخواست نموده به مداراكنندگان ارفاق كند وبه كسانيئكه سخت مي گيرند سخت گيرباشند.

عن رسول اللّه (ص ) قال : الرفق راءس الحكمة . اللّهم من ولي شيئا من امور امتي فرفق بهم فارفق به ومن شقّ عليهم فاشقق علي . (536)

پيغمبر اكرم (ص ) فرمود: مدار ورفق سرآمد اعمال حكيمانه است سپس در مقام دعا به پيشگاه عرض كرد: بار الها! كسي كه كاري از كارهاي امت مرا عهده دار مي شود وبه آنان ارفاق مي نمايد، تونيز به وي ارفاق نما، وآنكس ‍ كه سخت مي گيرد ومردم رابه مشقت مي اندازد تونيز براو سخت بگير.

عن ابيعبداللّه (ع ) قال : انّ اللّه تعالي رفيق يحب الرفق ويعطي علي الرفق ما لا يعطي علي العنف . (537)

امام صادق (ع ) فرمود: خداوند به بندگان مدارا مي كند ومدارا كنندگان را دوست دارد، به عمل آميخته به رفق ومدارا پاداش مي دهد كه به كار فاقد مدارا آن اجر را اعطا نمي نمايد.

مدار بامديون معسر

روايتي كه درباره رفق ومدارا مذكور افتاد، ناظر به شاءن اخلاقي اسلام وحسن معاشرت احتماعي مسلمين با يكديگر است . ولي مقررات قانوني اسلام در پاره اي موارد مدارا نمودن ومهلت دادن را به عنوان حكم ديني در برنامه قضاي اسلام آورده وقضات شرع مكلف اند آن ارفاق را رعايت نمايندو مديوني كه تمكن مالي دارد ومي تواند دين عاجل خود را بپردازد، اگر از پرداخت خود داري نمايد دائن مي تواند از قاضي شرع زنداني شدنش ‍ را درخواست كند. اما درموريدي كه مديون معسر وتهيدست است .قادر نيست دين خود راپرداخت كند، دائم مكلف است با او مدارا كند وبه وي مهلت بدهد تا متمكن شود وبدهي خويش راپرداخت نمايد واين حكم در صريح قرآن شريف آمده است .

وان كان ذوعسرة فنظرة الي ميسرة وان تصدقوا خير لكم ان كنتم تعلمون . (538)

درصورتي كه مديون شما درعسر است ونمي تواند دين خويش رابپردازد، به او مهلت دهيد تامالي بدست آورد واگر دراوقات تهي دستي طلب خود را به نام صدقه به او ببخشيد، براي شما بهتر است اگر به عمق عمل شريف مقدس خود آگاه باشيد.

دراسلام به موازات وضع قوانين عادلانه براي اداره امور اجتماع ، ازمعنويات وايمان مردم نيز در حل مشكلات مستضعفين استفاده شده است . اولياي گرامي اسلام ، مسلمانان رابه رحمت واسعه الهي اميدوار مي ساختند وبه گذشته هاي مالي نسبت به تهيدستان تشويق مي نمودند با مهلت گرفتن يا چشم پوشي از اصل طلب ، خاطر پريشان مديون بينوا را آرام مي ساختند.

عن الصادق (ع ) قال : رسول اللّه (ص ) المنبر ذات يوم . فحمداللّه واثني عليه وصلّي عليه انبيائه ثم قال : ايها الناس ! ليبلغ الشاهد منكم الغائب ، الا ومن انظر منكم معسرا كان له علي اللّه في كل يوم صدقه بمثل ماله حتي يستو فيه . (539)

پاداش مدارابا مديون تهي دست

امام صادق (ع ) فرمود: روزي رسول اكرم (ص ) منبر رفت . خداي را حمد وثنا گفت وبرپيمبران او درود فرستاد وسپس فرمود: حاضرين به غائبين ابلاغ كنند: آگاه باشيد هركسي معسري را كه قدرت پرداخت بدهي خود را ندارد مهلت دهد، خداوند هر روز به مقدارطلبي كه دارد به او اجر صدقه مي دهد تا وقتي طلب خويش را دريافت نمايد.

در حديث ديگر آمده كه رسول اكرم (ص ) دونفر راديد كه يكي ديگري را گرفته ورها نمي كند. حضرت نزديك آمد واز وضعشان سوال فرمود. يكي ازآن دو گفت : ازاين مرد طلب دارم ، مطالبه مي كنم . حضرت به آن ديگري توجه فرمود چه مي گويد.

فقال الآخر يا نبي اللّه ! له علي حق وانا معسر ولا واللّه ما عندي . فقال رسول اللّه (ص ): من اراد ان يظله اللّه من فوح جهنم يوم لاظلّ الّا ظلّه فلينظرمعسرا او ليدع له . فقال الرجل عند ذلك .: قد وهبت لك ثلثا واخرتك بثلث الي سنة وتعطيني ثلثا فقال النبي (ص ): ما احسن هذا. (540)

آن ديگري گفت :اي نبي خدا! او برمن حق دارد، اما من معسرم ، به خدا قسم چيزي ندارم . حضرت فرمود: اگر كسي بخواهد خداوند درقيامت او را از حرارت شديد دوزخ در سايه خود قرار دهد روزي كه جز سايه او سايه اي نيست ، معسري را مهلت دهد يا ازطلب خود بگذرد. دراين موقع طلبكار گفت : من يك سوم طلبم رابه تو بخشيدم ويك سوم را تا يك سال مهلت مي دهم ويك سوم را به من بپرداز. رسول اكرم (ص ) فرمود: چه عمل خوبي انجام داد!

گناهان بخشنده مشمول عفو الهي است

طلبكاري كه به مقروض تهيدست خود فشار مي آورد واز او مطالبه طلب مي كند، نفعي عايدش نمي شود، فقط مي تواند باعمل نارواي خود اورا درجامعه تحقير كند وآبرويش راببرد. ولي اگر طبق دستور شرع مقدس طلب خود را به او ببخشد ويالااقل به اوفشار نياورد، به موحب روايات گناهان بخشنده يا مهلت دهنده در قيامت مشمول عفو الهي مي شود واز عذاب خداوند رهايي مي يابد.

عن النبي (ص ) انّه قال : حوسب رجل ممن كان قبلكم فلم يجد له من الخير شي ء الّا انه كان رجلا موسرا وكان يخالط الناس وكان يامر غلمانه ان يتجاوزوا عن المعسر. فقال اللّه تبارك وتعالي : نحن احق بذلك منه ، تجاوزوا عنه . (541)

رسول اكرم (ص ) فرمود: مردي قبل از شما مورد محاسبه باري تعالي قرار گرفت . حسابرسان دركارهايش عملي خيري نيافتند، جز آن كه او شخص ‍ متمكني بود وبا مردم آميزش معاملاتي داشت به تحصيل دارن خود كه طلب هاي او را وصول مي نمودند دستور داده بود كه اگر بين مديون هاي من كسي رايافتيد كه معسر است وقدرت پرداخت ندارد، از او بگذريد ومطالبه طلب ننماييد خداوند درمورد رسيدگي به حساب وي فرمود: من از اوبه گذشت شايسته ترم ، از وي بگذريد.

نمونه مدارا وعف الهي

حذيفه يملاني درباره ارفاق با مديون معسر مطلبي را به اين مضمون از رسول اكرم (ص ) شنيده وبه زبان خود نقل كرده است .

اذا كان يوم القيامة يوتي بعبد فيقول : اللّهم انّي لا اعلم في حياتي عملا غير انّك وهبتني في الدنيا مالا فكنت اعين بالفقراء. فاذا لم يكن عندهم مايقضون به لم اعسر عليهم . فيقول اللّه تبارك وتعالي : انا اولي باعانتك ، فانك ملحوف فتجاوزوا عن عبدي . قال ابو مسعود الانصاري : اشهد ان حذيفه سمع هذا من رسول الله (ص ). (542)

چون روز قيامت فرا رسد، بنده اي رابه محكمه عدل الهي مي آورند. عرض ‍ مي كند بارالها! من از زندگي دنيا عمل خوبي براي خود نمي دانم جز آنكه توب ه من مال اعطا فرمودي ومن به افراد بي بضاعت قرض مي دادم وچون موقع پردالخت فرا مي رسيد، اگر متوجه مي شدم قدرت مالي ندارند ونمي توانند دين خويش را ادا كنند، به آنان فشار نتمي آوردم . خداوند مي فرمايد من به كمك وياريت اولي هستم ، تو مال از دست داده وشايسته حمايتي ، ازبنده من بگذريد.ابو مسعود انصاري مي گويد: شهادت مي دهم كه خذيفه اين سخنان را از رسول اكرم (ص ) شنيده است .

نتيجه آنكه خداوند در دنيا به بندگان خود ارفاق نموده ومهلت داده است تادر پرتو سعي وعمل ، موجباتي را فراهم كنند تابه سعادت ابدي وكمال واقعي نايل آيند.

تاءكيد اكيد اولياي دين در ارفاق به معسر

در تعاليم اخلاقي اسلام مداراي با مردم از صفات حميده شناخته شده است وبه شرحي كه توضيح داده شد، اولياي گرامي دين ضمن روايات متعددي ، اكيدا آن رابه پيروان خود توصيه نموده اند. ولي درباره مهلت دادن به مومني كه مديون است ومعسر وهمچنين راجع به بخشيدن دين او، در احاديث اهل بيت (ع ) تاءكيد بسيار شده است واين عمل از نظر اولياي الهي آنقدر مهم است كه مي تواند عامل خود را در عرصه قيامت مشمول رحمت باري تعالي نمايد، به طوري كه گناهانش بخشيده شود واز عذاب الهي رهايي يابد. شنودگان محترم اين مهم را به خاطر بسپارند كه اگر مرد با ايمان معسري مديون آنهاست ، به وي مهلت بدهند، يا از طلب خود چشم بپوشند وبپرهيزند از اينكه در حضور مردم مورد اهانتش قرار دهند وموجبات ايذاء وتحقيرش را فراهم آورند واين روايت را همواره به خاطر داشته باشند:

عن هشام بن سالم قال : سمعت ابا عبداللّه (ع ) يقول : قال اللّه عزّ وجلّ: لياذن بحرب منّي من اذي عبدي المومن وليامن غضبي من اكرم عبدي المومن . (543)

هشام بن سالم مي گويد: شنيدم كه حضرت صادق (ع ) مي گفت : كه خداوند فرموده : البته به من اعلان جنگ نموده آن كس كه بنده مؤ من مرا اذيت كند والبته ازغضب من درايمني است كسي كه بنده مومن مرا اركام نمايد.