بازگشت

81: اللهم صلي علي محمد و اله ، وارزقني


صحه في عبادة ، و فراغافي زهادة

حضرت عليّ بن الحسين عليهماالسّلام در اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق از خداوند مي خواهد كه بر حضرت محمّد و آلش ‍ درود فرستد، سپس دو تمنّي از ذات مقدّسش مي نمايد: اوّل ،

بارالها!به من تندرستي و سلامت عطا فرماتا در راه عبادتت مصروف گردد. دوّم ، بارالها! فراغت بالي عنايت فرما تا در راه زهد و بي اعتنايي به دنيا طي شود.

به خواست خداوند توانا، اين دو جمله از كلام امام سجّاد عليه السّلام موضوع بحث و سخنراني امروز است .

معني صحت در لغت

در جمله اوّل دعاي امام (ع )، دو كلمه آمده است ، يكي وصحّت و آن ديگر عبادت براي روشن شدن مطلب ، لازم است درباره هر دو كلمه توضيح داده شود.

الصحة في البدن حالة طبيعية تجري افعاله معها علي الجري

صحّت در بدن حالتي است طبيعي كه با وجود آن ، افعال بدن مسير طبيعي خود را مي پيمايد.

العبودية اظهار التذلل و العبادة ابلغ منها لانها غاية التذلل و لا يستحقها الّا من له غاية الافضال و هو الله تعالي .

معني عبوديت

عبوديّت اظهار تذلّل است و عبادت از آن رساتر، زيرا كه واجد كمال نهايي است و او جز ذات اقدس الهي نيست .

تندرستي و جواني دو عطيّه گرانقدر حضرت باري تعالي است . بشر تا وقتي جوان است و سالم از اين دو نعمت برخوردار است ، بهاي آن گوهرهاي نفيس را نمي داند و از قدر و منزلتشان آگاهي ندارد. موقعي به ارج و اهمّيتشان واقف مي گردد كه دچار فقدانشان گشته است .

عن علي عليه السلام قال : شيئان الا يعرف فضلهما الا من فقد هما: الشباب و العافية .

ارزش جواني و عافيت

علي (ع ) فرموده : دو چيز است كه فضل و برتري آنها را احدي نمي داند، مگر كسي كه آن دو را واجد بوده و هم اكنون از دست داده است ، يكي جواني و ديگري عافيت .

در بعضي از روايات ، نعمت گرانقدر صحّت و عافيت در كنار نعمت امنيّت ذكر شده و خاطرنشان گرديده است كه ارج و ارزش اين دو نعمت بر مردم ناشناخته و مجهول است :

عن النبي صلي الله عليه و اله قال : نعمتان مكفورتان : الامن و العافية .

رسول اكرم (ص ) فرمود: دو نعمت است كه قدر و منزلتشان نزد مردم ناشناخته و پنهان است ، يكي امنيّت و آن ديگري عافيت .

ناامني و بيماري ، دو قسم اختلال و بي نظمي است كه بر اثر فعّاليتهاي زيانبار، عناصري فاسد و مفسد در پيكر اجتماع و در بدن انسان پديد مي آيد. اگر در كشوري جادّه هاي اصلي و فرعي ، شهرها و روستاها، كوي هاو برزنها مورد تجاوز افراد خودسر و لاابالي واقع شود و به منظور تعدّي به اموال و اعراض و نفوس مردم با سلاحهاي سرد و گرم به افراد حمله كنند و آنان را مورد ستم قرار دهند، در آن محيط امنيّت از ميان مي رود، جامعه دچار خوف و هراس مي گردد، و زندگي مختلّ و بي نظم مي شود.

قيمت دو نعمت مجهول

اگر در كشور تن يك انسان ، عروق بزرگ و كوچك كه به منزله جادّه هاي اصلي و فرعي است ، يا اعضاي عالي و اعضاي عادي كه به منزله شهر و روستاست ، ميدان تاخت و تاز ويروسها و ميكروبها و موجودات انگلي گردد، انسان سالم بيمار مي شود و تا وضع به همان منوال است ، بيماري ادامه دارد، پس در واقع ناامني يك كشور به منزله بيماري پيكر مملكت است و بيماري يك انسان به منزله ناامني كشور تن است و اينكه در روايت ، امنيّت و عافيت در كنار هم قرار گرفته اند، مبيّن اختلالاتي است كه گاه در اجتماع و گاه در بدن انسان پديد مي آيد. حافظ امنيّت كشور، يعني نگهبان سلامت اجتماع و سركوب كننده عوامل ناامني و اختلال ، وجود حكومت دادگر و مقتدر و اجراي قوانين عادلانه است ، و حافظ سلامت تن ، يعني نگهبان امنيّت كشور بدن ، پزشك دانا و به كار بستن برنامه هاي عالمانه طبّي است . حضرت عليّ بن موسي الرّضا عليهماالسّلام راجع به حفظ امنيّت كشور و مجازات عوامل فساد و اخلال ، ضمن بيان علل احكام كه براي فضل بن شاذان شرح داده ، درباره وجود اولوالامر و حكومت اسلامي چنين فرموده است :

فان قال قائل فلم جعل اولي الامر و امر بطاعتهم قيل لعلل كثيرة منها ان الخلق لما وقفوا علي حد محدود و امروا ان لايتعدو ذلك الحد لما فيه من فسادهم لم يكن يثبت ذلك و لايقوم الا بان يجعل عليهم فيه امينا يمنعهم من التعدي و الدخول فيما حظرعليهم لانه لولم يكن ذلك لكان احد لايترك لذته و منفعته فيهم الحدود و الاحكام .

حاكم عادل و امنيت

اگر كسي سوال كند كه چرا خداوند براي مردم اولوالامر قرار داده و آنان را به اطاعتشان موظّف نموده است ، گفته مي شود اين جعل از طرف باري تعالي علل متعدّدي دارد، از آن جمله اينكه وقتي مردم طبق تكاليف باري تعالي محدود شدند و بايد همواره آن حدود را رعايت نمايند و از موازين قانوني فراتر نروند، زيرا تجاوز از قانون مايه تباهي و فسادشان خواهد بود، اين قوانين سعادت بخش تثبيت نمي شد و اجرا نمي گرديد مگر آنكه فرد اميني را براي حسن اجراي آن مقرّرات بگمارد كه مانع تعدّي افراد به يكديگر شود، چه اگر اولوالامر و مجري قانون نباشد، هيچ كس لذّت و نفع خويش ‍ را براي رعايت حال ديگري ترك نمي نمود، از اين رو خداوند قيّمي را تعيين فرموده كه مانع فساد مردم شود و افراد متخلّف را با اجراي حدود و احكام الهي كيفر نمايد.

امام صادق (ع ) نيز وجود طبيب بصير و مورد وثوق را براي حفظ سلامت و امنيّت بدن مردم از نيازهاي قطعي جوامع بشري دانسته و در كنار حكومت از آن نام برده است . جالب آن كه امام (ع ) پيش از ذكر حكومت و طبيب ، از وجود فقيه عالم متقي كه حافظ امنيّت افكار از وسوسه هاي گمراه كننده و انديشه هاي باطل است ، سخن گفته و ضرورت آن را خاطر نشان فرموده است .

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : لايستغني اهل كل بلد عن ثلاثة يفزع اليه في امر دنياهم و اخرتهم فان عدموا ذلك كانوا همجا: فقيه عالم ورع و امير خير مطاع و طبيب بصيرثقة .

امنيت ديني ، اجتماعي و پزشكي

امام صادق (ع )فرمود: اهل هيچ بلدي بي نياز از سه چيز نيستند كه در امر دنيا و آخرتشان به آن پناهنده شوند و اگر فاقد اين سه امر بودند، وحشي و عقب افتاده هستند: اوّل ، دين شناسي كه عالم و متّقي باشد؛ دوّم ، حكومتي كه خيرخواه و مورد اطاعت باشد؛ سوّم ، پزشكي كه در طبّ بينا و در جامعه مورد اعتماد باشد.

حكومتها براي اعاده امنيّت و رفع نگراني مردم از ماموريني كه به سلاحهاي سرد و گرم مسلّح اند استفاده مي كنند و به وسيله آنان اخلالگران را دستگير و مجازات مي نمايند و جامعه ار از شرّشان خلاص مي كنند. داروخانه ها براي پزشكان به منزله ابنار مهمّات براي حكومتهاست . اطبّا نيز براي اعاده سلامت بيماران از پرستاران تحصيلكرده و باتجربه استفاده مي كنند، داروهاي لازم را در اختيارشان مي گذارند و ميكربها و ديگر عوامل بيماري را كه مايه ناامني بدن و موجب بيماري گرديده ، از ميان مي برند و سلامت را به مريض برمي گردانند. خلاصه ، سلامت و امنيّت براي فرد و جامعه دو قرين مهم و گرانمايه هستند و در حديث رسول اكرم (ص ) كه مذكور افتاد، در كنار هم آمده اند و پيمبر اسلام (ع ) فرموده : اين دو نعمت مكفور و مجهول القدرند. كسي كه داراي گوهر گرانبهايي است ، اگر بخواهد آن را حفظ كند و از خطر مصونش دارد، بايد همواره متوجّه آن باشد و مراقبتهاي لازم را براي محافظتتش معمول دارد. امنيّت گوهري است گرانقدر و مربوط به جامعه ، هر فردي به عنوان عضويّت اجتماعي موظّف است كه در حفظ آن بكوشد و قدمي برخلاف امنيّت عمومي برندارد.

اسلام و سلامت مردم

تندرستي و سلامت نيز گوهري است پرارزش و مربوط به فرد، هر انساني بايد آن سرمايه پرارج را حفظ كند و از ارتكاب اعمال مخالف سلامت و منافي بهداشت ، اجتناب نمايد. در اسلام ، امر سلامت افراد آنقدر مهم شناخته شده كه اداي هر يك از فرايض ديني اگر به سلامت شخص مكلّف زيان مي رساند، از انجام آن تكليف معاف گرديده است . بدبختانه بسياري از مردم قدر تعمت سلامت را نمي دانند، مگر موقعي كه آن نعمت از دستشان برود و بيمار شوند.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : العافية نعمة خفية اذا وجدت نسيت و اذا عدمت ذكرت .

امام صادق (ص ) فرمود: عافيت نعمتي است پنهان ، وقتي يافت مي شود، فراموش مي گردد و چون از كف مي رود، به ياد مي آيد.

اولياي بزرگ الهي همواره متوجّه نعمت تندرستي و سلامت بوده و شكر آن نعمت را در پيشگاه باري تعالي به جاي مي آوردند و از خداوند مي خواستند كه در آينده نيز سلامت و تندرستي را روزي آنان قرار دهد. افرادي كه بر اثر بيماري متوجّه ارزش سلامتي شده اند، دعا مي كنند كه خداوند سلامتي را به آنان برگرداند و از آن نعمت بزرگ دوباره برخوردارشان سازد.

امام زين العابدين (ع ) در جمله اوّل دعاي مورد بحث امروز، از خداوند درخواست صحّت مي نمايد و به عرض مي رساند: تندرستي و صحّتي را تمنّي مي كنم كه در راه عبادتت به كار برده شود:

وارزقني صحة في عبادة .

بارالها! به من تندرستي و سلامت عطا فرما تا در راه عبادتت مصروف گردد.

سلامت براي هدفهاي متفاوت

براي آنكه شنوندگان محترم به اهمّيّت و ارزش معنوي قسمت آخر دعاي امام (ع ) متوجّه شوند، لازم است و در اين باره توضيح مختصري به عرض ‍ برسد. البتّه همه مردم به طور طبيعي خواهان سلامت و تندرستي هستند و از بيماري ، هر چند خفيف باشد، ناراضي گريزان اند، ولي هدف افراد در اين خواسته متفاوت است ، بعضي دستگاه تعقّل و تفكّر خود را در مطالعه نظام حكيمانه عالم و شناخت آفريدگار توانا به كار نبسته ، عالم را پديده تصادف و اتفّاق پنداشته و به عوالم ماوراي طبيعت عقيده ندارند، اينان انسان را فقط از ديدگاه مادّي و لذّت گرايي مي نگرند و پيرو خواسته ها و تمنّيات خويش هستند، تندرستي و سلامت را براي آن مي خواهند كه بتوانند با نشاطي بيشتر و رغبتي فزونتر تمنّيّات حيواني خود را هرچه بيشتر و بهتر اقناع نمايند.

قرآن شريف در معرّفي اين گروه فرموده است :

لهم قلوب لايفقهون بها ولهم اعين لايبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل .

اينان دستگاه تعقّل و تفكّر دارند، امّاآن را در فهم و درك حقايق به كار نمي گيرند، چشم دل دارند، ولي از آن براي ديدن واقعيّتها استفاده نمي كنند، گوش دل دارند، امّا نمي خواهند سخنان حق را بشنوندد. اينان گرچه به صورت انسان اند، ولي در واقع همانند چهارپايان اند، بلكه گمراهتر از آن ها.

الهيون خود ناشناس

گروه ديگر عقل را به كار بسته ، در نظام جهان فكر كرده و اذعان نموده اند كه محال است اين عالم منظّم و حساب شده ، بدون آفريدگار عالم و حكيم به وجود آمده باشد، از اين رو نظريه مادّيّون را باطل شناخته و به الهيون پيوسته اند، امّا در اين باره فكر نكرده اند كه چرا خالق حكيم در كره زمين فقط انسان را از مزاياي عقل ، هوش بسيار، قدرت تكلّم ، فرا گرفتن علم به طور نامحدود، سلطه بر جهان طبيعت ، و ديگر اموري كه معيار ارزشهاي انساني است برخوردار نموده و حيوانات را از اين عطايا بي نصيب آفريده است . آيا خداوند از خلقت انسان هدفي نداشته ؟ آيا بشر عاقل در پيشگاه الهي مسئوليتي ندارد، و خلاصه آيا انسانها در زمين خودسر آفريده شده و مي توانند مرتكب هر ناروايي شوند. قرآن شريف در اين باره فرموده :

افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينالاترجعون .

آيا گمان مي كنيد كه شما را بيهوده خلق نموده ايم و به سوي ما برنمي گرديد؟ اين گروه گرچه الهي هستند، ولي عملا همانند مادّيّون قدم بر مي دارند و چون به دعوت پيمبران الهي توجّه ننموده اند، خويشتن را يله و رها مي پندارند و نعمت سلامت را براي اقناع بعد حيواني خويش ‍ مي خواهند و بس .

عن النبي صلي الله عليه و اله قال : من لم يرلله عزوجل عليه نعمة الا في مطعم او مشرب او ملبس فقد قصر عمله و دنا عذابه .

رسول اكرم (ص ) فرمود: كسي كه نعمت الهي را درباره خود منحصر به خوردني ها و نوشيدني ها و پوشيدني ها بداند، عملش نارسا و كوتاه است و عذابش نزديك .

الهيون ممتاز

گروه سوّم كساني هستند كه به آفريدگار جهان ايمان دارند، دعوت پيمبر خداوند(ص ) را اجابت نموده ، و به احكام الهي و حلال و حرامش ‍ معتقدند. اينان در مقام عمل از جهت اداي فرايض و ترك محرمات به هم تفاوت دارند، بسياري از آن ها كم و بيش ، اعمالشان مشوب به گناه است ، برترين اين گروه ، مسلمانان وظيفه شناس و درستكاري هستند كه در انجام واجبات و پرهيز از گناهان كوشش و جدّيّت بسيار دارند. اين گروه ممتاز همانند ساير مردم خواهان تندرستي و صحّت اند و هزگز نمي خواهند نعمت سلامتي را در راه ارتكاب كوچكترين گناه صرف نمايند، ولي بسياري از آنان آگاهانه يا ناآگاه در حال صحّت و تندرستي به جلب مادّيّات حلال و اقناع تمنيّات امام زين العابدين (ع ) در جمله اوّل دعاي خود از پيشگاه حضرت باري تعالي تندرستي و صحّتي را درخواست مي كند كه فقط در راه عبادتش مصروف گردد و موجب تعالي معنوي و تكامل انسانيّتش شود: و ارزقني صحة في عبادة .

بارالها! به من صحّتي را روزي فرما كه در راه بندگي و عبادتت به كار برم .

ممكن است كسي سوال كند كه آيا مي شود تمام اوقات سلامت يك انسان در عبادت مصروف گردد كه حضرت زين العابدين (ع ) تندرستي و صحّتي اينچنين را از پيشگاه الهي درخواست مي نمايد؟ امام (ع ) يك انسان زنده است و انسان زنده آب و غذا مي خواهد، خواب و استراحت لازم دارد و خلاصه ، شخص زنده بايد نيازهاي طبيعي خويش را برآورده سازد تا زنده بماند و بتواند قسمتي از اوقات سلامت خويش را در عبادت و بندگي خداوند بگذارند. در پاسخ چنين سوالي گفته مي شود: اگر عبادت را منحصر به نمازها و روزه هاي واجب و مستحبّ و ديگر فرايض عبادي از اين قبيل ، كه تحقّقشان منوط به قصد قربت است بدانيم ، سوال سائل بجاست .

معني وسيع عبادت

امّا اگر عبادت را به معناي وسيعي كه در شرع مقدّس آمده در نظر بگيريم ، انسان مسلمان مي تواند تمام نيازهاي طبيعي و ديگر كارهايي را كه مرضيّ خداوند است ، به قصد قربت و به منظور جلب رضاي او انجام دهد و بدين وسيله خداي را عبادت نمايد.قدر و منزلت اعمال مردم ، وابسته به نيّتهاي آنان است و در اين باره روايات زيادي از اولياي گرامي اسلام رسيده است و براي روشن شدن بحث ، در اينجا پاره اي از روايات ذكر مي شود:

عن النبي صلي الله عليه و اله قال : انما الاعمال بالنّيات و انما لكل امري ء مانوي ، فمن كانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله و من كان هجرته الي دنيا يصيبها او امراة يتزوجها فهجرته الي ما هاجراليه .

رسول اكرم (ص ) فرمود: اعمال مردم تابع نيّات آنهاست ، اگر به قصد خدا و به قصد رسول خدا هجرت نموده ، هجرتش در حساب باري تعالي و پيمبر است و اگر هجرتش براي اين بوده كه از دنيا نصيبي عايدش گردد، يا زني را به همسري خود درآورد، هجرتش براي چيزي است كه به انگيزه آن هجرت نموده است .

خالق توانا بشر را آفريده ، او را به خواب و غذا نيازمند ساخته و در حفظ حيات و سلامت بدن مكلّفش نموده است و اداي اين تكليف ، بنمايد، به قصد حفظ حيات و سلامت تن يا به نيّت لذّت بردن يا براي نيرومند شدن ، وظيفه طبيعي انجام گرديده است .

نيت براي خدا عبادت است

امّا اگر نيّتش اين باشد كه خداوند مرا به حفظ حيات و سلامتم مكلّف نموده و من با قصد قربت و به منظور اطاعت از حضرت احديّت غذا مي خورم و استراحت مي نمايم ، اين عمل طبيعي از چنين انسان باايماني كه به نيت قربت انجام داده ، به حساب عبادات او محسوب مي شود. رسول اكرم (ص ) در عبارت كوتاهي به ابوذر غفاري اين دستور را فرموده و او را به اداي اين عمل ايماني و انساني متوجّه نموده است :

يا اباذر ليكن لك في كل شي ء نية حتي في النوم والاكل .

اي اباذر! به گونه اي باش كه در هركاري با نيّت قدم برداري ، حتي در خوابيدن و غذا خوردن . كان صلي الله عليه وآله جالسا مع اصحابه ذات يوم فنظر الي شاب ذي جلدوقوه وقد بكر بسعي ،فقالواله :ويح هذا لوكان شبابه وجلده في سبيل الله .فقال صلي الله عليه وآله :لاتقولوا هذا،فانه ان كان يسعي علي نفسسه ليكفها عن المساله ويغنيها عن الناس فهنو في سبيلا الله ،وان كان يسعي علي ابوين ضعفين او ذوربه ضعاف ليغنيهم ويكفيهم فهو في سبيل الله وان كان يسعي تفاخراوتكاثرا فهو في سبيل الله شيطان . (423)

روزي رسول اكرم (ص )با چند نفر از اصحاب خود در نقطه اي نشسته بودند. حضرت جواني را ديدند چابك و قوي كه اول صبح مشغول كار و فعاليت شده است و اصحاب گفتند: كاش او چابكي و جواني خود را در راه خداوند صرف مي كنم . دوباره حضرت فرمود: اين سخن را نگوئيد، اگر اين مرد كار مي كند كه نان به دست آورد و خويشتن را از اين و آن بي نياز نمايد، عملش در راه خداوند است ،اگر پدر و مادر پير يا كودكان ضعيفي دارد و براي تاءمين زندگاني آنان كار مي كند، عملش در راه خداوند است ، اما اگر كار مي كند تا مالي به دست آورد براي ثروت اندوزي يا فخر فروشي ، در راه شيطان قدم بر مي دارد.



ارزش اعمال تابع نيت است

ملاحظه مي كنيد كه يك عمل با تفاوت نيت مي تواند براي خدا باشند و مي تواند براي شيطان . پس امام زين العابدين (ع ) كه خود معلم مكتب انسان سازي است ، قدرت دارد در كارها به گونه اي نيت كند كه همه اعمالش ، حتي خوابيدن و غذا خوردنش ، براي خداوند باشد و همه آنها نزد باري تعالي در حساب عبادات امام (ع ) محسوب گردد.

حضرت علي بن الحسين عليهما السلام در جمله دوم دعاي مورد بحث امروز، به پيشگاه الهي عرض مي كند:

و فراغا في زهاده .

بارالها! فراغت بالي عطا فرما كه با بي اعتنايي به علايق دنيوي و امور مادي طي شود.

در اين عبارت دو كلمه آمده است كه بايد معناي آنها از جهت لغت روشن گردد، (فراغ ) و آن ديگر (زهد).

الفراغ خلاف الشغل والفراغ من العمل الخلاص منه . (424)

فراغ ، نقطه مقابل شغل است و فراغ كه از كار به معناي خلاص شدن از آن عمل است .

الزهاده الزهد وهوفي اللغهئ ترك الميل الي الشيئي لعدم الرغبه فيه . (425)

زهاده كه در كلام امام سجاد (ع ) آمده ، به معناي زهد است و زهد در لغت ، اظهار بي ميلي نسبت به چيزي است كه بر اثر نداشتن رغبت دروني به آن پديد مي آيد.

اعمال مردم در ساعات فراغت

ساعات فراغت در روز ايام فراغت در سال از ادوار گذشته تا كنون مورد توجه جوامع بشري بوده و افراد فارغ از كار، آن اوقات را به صور مختلف و با انجام كارهاي متفاوت مي گذارند، بعضي نصيبشان از اوقات فراغت بهره هاي عقلاني و انساني و فوايد مادي و معنوي و زيانهاي جسمي و روحي عايدشان نمي گرديد. در تعاليم اسلام راجع به اوقات فراغت روايات متعددي رسيده و اولياي دين درباره آن از ابعاد مختلف سخن گفته و تذكرات لازم را به پيروان خود داده اند و در اينجا بعضي از آن احاديث ذكر مي شود:

عن الرضا عليه السلام قال :واجتهدوا ان يكون زمانكم اربعه ساعات :ساعه لله لمناجاته وساعه لامر المعاش وساعه لمعاشره الاخوان الثقات والذين يعرفونكم عيوبكم ويخلصون لكم في الباطن وساعه تخلفون فيها للذاتكم وبهذه الساعه تقدرون علي الثلاب الساعات . (426)

حضرت رضا(ع ) فرمود: كوشش كنيد كه زمانتان چهار ساعت باشد: ساعتي براي عبادت و خلوت با حضرت باري تعالي تو ساعتي براي كار و كوشش و تاءمين معاش براي مصاحبت و مجالست برادران ديني مورد اعتماد و كساني كه شما را به عبوديتان متوجه مي كنند و با خلوص به شما تذكر مي دهند و ساعتي را به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد، چه اين ساعت تفريح و نشاط به شما نيرو مي بخشد و به قدرتي مجهزتان مي نمايد كه بتوانيد اعمال سه ساعت ديگري را كه مذكور افتاد، هر چه بهتر و نيكوتر انجام دهيد.

تقسيم اوقات شبانه روز

اوقات فراغت اگر در مجاري صحيح به كار گرفته شود، موجب نشاط و مايه نيرومندي در ساير فعاليتهاست و اگر در كارهاي نادرست و گناهان صرف شود، ميتواند خطرات بزگ و مفاسد غيرقابل جبران به بار آورد.بيشتر جرايم و جناياتي كه در دنيا به وقوع پيوسته ، با دست افراد سالم و در اوقات فراغتشان واقع شده است . از اين رو، پيشواي بزرگ اسلام (ص ) براي آگاه سازي پيروان خود ،اين مهم را تذكر داده تا در ساعات راه انحرافي در پيش ‍ نگيرند و خويشتن را گرفتار فتنه و بلا ننمايند.

عن النبيّ صلّي اللّه عليه وآله قال : نعمتان مفتون فيهما كثير من الناس : الفراغ والصحة . (427)

رسول اكرم (ص ) فرمود: دو نعمت است كه بسياري از مردم در آن دو به گمراهي و فساد گرايش يافتند: يكي فراغت است و آن ديگر سلامت .

حضرت زين العابدين (ع ) خطر ساعات فراغت را از زبان عموم ، با عبارت دعا به پيشگاه الهي چنين عرض مي كند:

فانّ قدرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامة لاتدركنا فيه تبعة ولا تلحقنا فيه سامة .

بار الها! اگر براي ما ساعت فراغتي از شغل را مقدر فرموده اي ، آن را فراغتي سالم قرار ده كه نه گرفتار پيامدها و تبعات رنج آور آن باشيم و نه به خستگي و كوفتگي آن مبتلا شويم .

در قرون پيشين ، يعني روزگار قبل از انقلاب صنعتي ، اوقات فراغت مردم كم بود زيرا كارهاي مورد نياز جامعه با دست انجام مي شد و تمتم وقت افرادي را كه عهده دار كاري بودند مي گرفت ، كسي كه شغلش بافندگي بود و با دستگاهي ساده پارچه مي بافت ، وقتي مشغول كار مي شد، دست و پا و چشم و تمام بدنش فعاليت مي كردند، جالب آنكه او از اول صبح تا مقارن شب بااين وضع دشوار كار مي كرد و محصول كارش بسيار ناچيز بود.

ساعات فراغت در گذشته و حال

موقعي كه از كار دست مي كشيد، با خستگي و فرسودگي بسيار به منزل مي رفت ، لقمه غذايي مي خورد و براي رفع خستگي در بستر مي خوابيد، او نه ساعات فراغت داشت و نه نيروي ذخيره اي كه در آن ساعات با كارهاي تفريحي آزاد نمايد، اما در دنيا امروز با وجود ماشين هاي خودكار، وضع كار كارگري به كلي دگرگون شده است ، كارگر بافندگي امروز در كنار ماشين خودكار ايستاده و دستگاه بافندگي با نيروي برق و سرعتي عجيب حركت مي كند و پارچه مي بافد. كار امروز فعاليت بدني ندارد، فقط در كنار ماشين نظارت مي كند و گاهي كه نقصي در عمل ماشين مشاهده مي نمايد برطرف مي سازد، و بر اثر سرعت عمل ماشين و ازدياد محصول ، ساعات كار تقليل يافته و اوقات فراغت فزون شده است . موقعي كه كارگر از كار دست مي كشد، اولا وقت فراغتش زياد است و ثانيا نيروها در وجودش باقي مانده و آنها را با اعمالي كه در اوقات بيكاري انجام مي دهد آزاد مي سازد. ازدياد ساعات فراغت ، مواد مخدر، نوشابه هاي الكلي ، مناظر مهيج و خلاف عفت فيلمهاي سينمايي ، و آزادي بيش از حد مصلحت ، دنياي غرب امروز را به راه فساد و تباهي كشانده و انسانيت و سجاياي انساني را پايمال نموده است . به موجب نشريه هاي آماري جرايم و جنايات هر سال نسبت به سال قبل فزوني دارد.

خطر فزوني ساعات فراغت

خلاصه ، فراغت زياد و لذت گرايي از يك طرف و بي اعتنايي به مسئوليت در پيشگاه الهي از طرف ديگر، جهان را به انحطاط سوق مي دهد.

في الحديث : انّ اللّه تعالي يبغض كثرة الفراغ . (428)

در حديث آمده است كه خداوند زيادي فراغت را دشمن دارد.

شايد سوء نظر خداوند به كثرت ساعات فراغت ازجهت توسعه وازدياد جرايم و جنايات باشد. خلاصه ، فراغت زياد، دنياي صنعتي امروز را با مشكلي بزرگ مواجه ساخته ، نسل جوان را به سيه روزي و بد بختي سوق داده و زمينه سقوط وانحطاط بشر را فراهم آورده است .

امام سجاد(ع ) در جمله دوم دعاي مورد بحث امروز، به پيشگاه الهي عرض ‍ مي كند:

و فراغا في زهادة .

بارالها! فراغتي را عطا فرما كه در زهد و بي اعتنايي به ماديات طي شود.

جه بسيار از امور مادي و دنيوي است كه از پي آنها رفتن مباح است ، ولي انسان زاهد نمي خواهد وقت گرانقدرش در ساعات فراغت حتي براي نيل به آن مباحات صرف گردد.در اوقات فراغت ، اسب سواري ، تيراندازي ، شنا، پياده روي ، كوهنوردي ، تماشاي گلها و زيبايي هاي طبيعت ، مجالست با افراد پاك و با ارزش ، مطالعه كتب مفيد، و ديگر كارهايي از قبيل ممّد سلامت تن و كمال روح است و با زهد منافات ندارد.

اسلام و معني زهد

در پايان بحث ، يك روايت آموزنده را در تبيين معناي زهد به عرض ‍ شنوندگان محترم ميرساند:

في الحديث سئل عن لزهدفي الدنيافقال هوان لايغلب الحلال شكره ولاالحرام صبره .

در حديث آمده ، از زهد سئوال شد كه چيست ؟ فرمود: زهد آن است كه حلال بر شكر زاهد غلبه نكند و محرمات بر صبرش پيروز نگردد.

يعني زاهد كسي است كه شكرش در حلالهاي الهي كه به وي عطا نمود دچار عجز نشود و صبرش در ترك محرمات الهي ناتوان نگردد.