بازگشت

73: ولا تفتنّي بالسّعة ، وامنحني حسن الدّعة ،ولاتجعل عيشي كدّا كدّا.


امام سجاد عليه السلام در اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق ، سه درخواست از پيشگاه باري تعالي مي نمايد. اول : بار الها! با سَعه و گشايش مالي مرا امتحان منما. دوم : بار الها! گذراني خالي از رنج به من عطا فرما. سوم : بار الها! زندگيم را آميخته به تعب و مشقّت پي در پي قرار مده .

اراده الهي در آزمايش بندگان

به خواست خداوند توانا، اين سه جمله دعا موضوع بحث و سخنراني امروز است . اراده حكيمانه باري تعالي بر اين تعلّق گرفته است كه به ادّعاي ايمان كساني كه مي گويند ايمان آورده ايم اكتفا نكند، بلكه آنان را آزمايش نمايد تا راستگويان از دروغگويان تميز داده شوند و اين برنامه در اديان قبل از اسلام به موقع اجرا گذارده شده و در دين مقدّس اسلام نيز ادامه يافته و همچنان ادامه خواهد داشت . قرآن شريف در اين باره فرموده :

احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنّا وهم لايفتنون . ولقد فتنّا الّذين من قبلهم فليعلمن اللّه الّذين صدقوا وليعلمنّ الكاذبين . (270)

مردم گمان مي كنند كه تنها به ادّعاي ايمان آوردن واگذارده خواهند شد و آزمايش نمي شوند. چنين نيست . ما كساني را كه قبل از اسلام بودند امتحان نموده ايم تا گروه راستگو از دروغگو جدا شود.

آزمايش طلا با آتش

الفتنة ما يتبين بها حال الانسان من الخير والشر. يقال : فتنت الذهب في النّار اذا جرّبته بها لتعلم انّه خالص او مشوب . (271)

فتنه عملي است كه به وسيله آن حالت آدمي از خير و شرّ آشكار مي گردد، فتنه طلا به آتش وقتي گفته مي شود كه آن را با آتش بيازمايي تا بداني خالص است يا مشوب .

ارزش اطاعت عملي

پيمبران الهي براي انسان سازي مبعوث شده اند و كساني به مقام انسانيّت نايل مي گردند كه به آنان ايمان بياورند و به دستورشان عمل كنند. كسي كه به دستور پيمبر مبعوث عمل نمي كند و فقط به زبان مي گويد: من به او ايمان آورده ام ، همانند بيماري است كه به دستور پزشك متخصّص عمل نمي كند، فقط از مراتب علمي او تمجيد مي نمايد و مي گويد: من به اين طبيب عالي قدر اعتقاد كامل دارم . با اين سخنان ميان تهي و گفته هاي بدون عمل ، نه مرض بيمار درمان مي شود و نه مدّعي ايمان به مقام انسانيّت مي رسد. اظهار ايمان به زبان آسان است و اطاعت عملي از دستور پيمبران مشكل ، زيرا اطاعت عملي از دستور آنان مستلزم اين است كه مدّعي ايمان ، بسياري از تمايلات نفساني خود را واپس زَنَد و از لذايذ متعدّدي كه ناروا و غير مشروع است ، چشم پوشي نمايد و اين كار بسي دشوار و سنگين است . در اسلام فرقه اي به نام مُرجئه به وجود آمد كه مي گفتند:

ايمان فقط اقرار به زبان است و بس و با وجود ايمان ، ترك فرايض و ارتكاب گناهان ، زيان و ضرري نمي رساند.

قيل المرجئة فرقة من المسلمين يقولون الايمان قول بلا عمل ، يريدون انهم لو لم يصلوا ولم يصوموا لنجّاهم ايمانهم . (272)

گفته شده : مرجئه فرقه اي از مسلمين هستند كه مي گويند ايمان ، قول بدون عمل است و اراده آنان از اين سخن آن است كه اگر مؤ منين نماز نخوانند و روزه نگيرند، همان ايمان لفظي موجب نجاتشان خواهد شد.

فرقه گمراه مرجئه

المرجئة يعتقدون انّه لا يضرّ مع الايمان معصية كما انّه لاينفع مع الكفر طاعة . كانت المرجئة يقولون من لم يصلّ ولم يصم و لم يغتسل من جنابة وهدم الكعبة ونكح امّة فهو علي ايمان جبرئيل و ميكائيل . (273)

مرجئه عقيده دارند كه با وجود ايمان ، گناه مضرّ نيست همانطور كه با وجود كفر، طاعت نفعي نداردو مرجئه مي گويند: كسي كه نماز نخواند، روزه نگيرد، از جنابت غسل نكند، كعبه را ويران نمايد، با مادر خود بياميزد، او با ايمان آوردن به زبان ، همانند ايمان جبرئيل و ميكائيل خواهد بود.

آل اميّه كه مي خواستند مستبدّانه بر مردم حكومت كنند، تمام گناهان را بي پروا مرتكب شوند، به همه منويّات ظالمانه خود جامه عمل بپوشانند، با اين همه بر كرسي خلافت تكيه زنند، خويشتن را جانشين پيمبر اسلام (ص ) و فرمانرواي مسلمين بدانند، از وجود فرقه ضالّه مرجئه استفاده نمودند، مورد حمايتشان قرار دادند، و همانند آنان به زبان اظهار ايمان مي نمودند و در عمل از هيچ جنايتي فروگذار نمي كردند. عقيده ضدّ اسلامي مرجئه كه با هواي نفس و شهوات غريزي مرد هماهنگ بود، براي دين مقدّس اسلام خطر بزرگي به حساب مي آمد، زيرا مي توانست مسلمانان ناآگاه از تعاليم الهي يا افراد سست عقيده را به خود جلب كند و رفته رفته تعاليم اسلام در معرض خطر واقع شود. از اين رو ائمّه معصومين عليه السلام براي جلوگيري از آن فكر مسموم ، كوشش بسيار نمودند و پيوسته توصيه مي كردند كه احاديث ما را به فرزندان و نوجوانان خويش ‍ بياموزيد قبل از آنكه فرقه مرجئه در آنان اثر بگذارند و موجبات انحراف و ضلالتشان را فراهم آورند.

خطر عقيده مرجئه در اسلام

عن علي عليه السلام قال : علموا صبيانكم من علمنا. ما ينفعهم اللّه به ، لاتغلب عليهم المرجئة براءيها. (274)

علي (ع ) فرمود: به فرزندان خود از علم ما بياموزيد آن را كه خداوند از ان راه به آنان نفع مي رساند. مبادا كه مرجئه با راءي خود بر آنان پيروز گردد.

عن ابيعبد اللّه عليه السلام قال : بادروا احداثكم بالحديث قبل ان يسبقكم اليه المرجئة . (275)

امام صادق (ع ) فرمود: شما براي آموختن حديث به نوجوانانتان سبقت بگيريد، قبل از آنكه مرجئه بر شما پيشي گيرد و آنان را گمراه نمايد.

به فضل الهي ، سخنان ائمّه معصومين عليه السلام و مجاهدات اصحاب عالي قدر و بزرگوارشان اثر مفيد گذارد و با حمايتهايي كه زمامداران قدرتمند بني اميّه از مرجئه مي نمودند نتوانستند در پيروان قرآن شريف نفوذ كنند و افكار آنان را از مسير حق بگردانند.

هم اكنون پس از گذشت قرون متمادي ، مسلمانان دين شناس مي دانند كه عمل صالح در شرع مقدّس تا چه حد مورد توجّه است ، آگاهند كه خداوند پيوسته مردم را با اعمالشان امتحان مي نمايد و درستكاران را از نادرستان تميز مي دهد. آزمايش و اختيار مردم مجاري متعددي دارد.

يكي از آن مجاري ، قدرت است : قدرت مال ، قدرت مقام ، قدرت جاه ، قدرت كلام ، و ديگر قدرتهايي از اين قبيل . به طور كلّي ، به دست آمدن قدرت بيش و كم در مردن مؤ ثّر است و تحوّلي در افكار و اعمالشان به وجود مي آورد، بعضي بر اثر پاكي نفس و كرامت خلق ، افرادي شايسته و لايق اند و بر اثر قدرت پاكتر و بهتر مي شوند و خوب امتحان مي دهند، و بعضي سرافكنده از امتحان بيرون مي آيند. قرآن شريف درباره قدرت مالي فرموده است :

ان الانسان ليطغي . ان راه استغني . (276)

آزمايش صاحبان قدرت

آدمي بر اثر تمكّن مالي از صراط مستقيم منحرف مي گردد و به سركشي و طغيان گرايش مي يابد.

عن عليّ عليه السلام قال : المال مادّة الشّهوات . (277)

علي (ع ) فرموده : مال ، منشاء و مادّه شهوات است ، يعني آدمي با تمكّن مالي در مسير شهوات و لذّت گرايي قدم مي گذارد و در آن راه پيشروي مي كند و ممكن است به گناهاني بسيار بزرگ آلوده گردد.

امتحانات مالي به قدري سنگين است كه امام معصوم ، حضرت عليّ بن الحسين عليه السلام ، در جمله اول دعاي مورد بحث امروز، به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

ولا تفتنّي بالسّعة .

بار الها! با گشايش وسعه مالي ، مرا مورد آزمايش قرار مده .

آزمايش مال

امتحان خداوند در زمينه سعه مال ، حتمي و اجتناب ناپذير است . امام (ع ) براي آنكه در معرض امتحانات سنگين قرار نگيرد، زيرا خداوند مي خواهد كه به او سعه مالي و ثروت زياد ندهد تا با آزمايشهاي سخت باري تعالي مواجه نگردد. اين جمله دعا براي عموم مردم بسيار آموزنده است . آن حضرت با آنكه معصوم است و از خطايا منزّه براي آنكه در مضيقه امتحان واقع نشود، از خداوند مي خواهد به او سعه مالي ندهد، امّا بعضي از افراد عادي در حال تهيدستي مي گويند: اگر خداوند به ما ثروت عنايت كند، چنين و چنان مي نماييم و بخوبي انجام وظيفه مي كنيم . ممكن است در آن موقع از روي خلوص و پاكي سخن بگويند، اما نمي دانند ثروت افكارشان را عوض مي كند، آنان را دگرگون مي سازد و ممكن است بر اثر امتحان مالي سقوط كنند و براي هميشه دچار بدبختي و سيه روزي گردند. به شرحي كه توصيخ داده مي شود، ثعلبة بن حاطب كه از انصار بود، به اين آزمايش ‍ سخت مبتلا گرديد و از عهده امتحان برنيامد، زيرا بر اثر حبّ مال از پرداخت زكات واجب سر باز زد و خداوند درباره تخلّف وي آيه نازل فرمود. او در ايّام تهيدستي شرفياب محضر رسول اكرم (ص ) شد.

فقال للنّبّي صلّي اللّه عليه و آله : ادع اللّه ان يرزقني مالا. فقال يا ثعلبة : قليل تؤ دّي شكره خير من كثير لا تطيقه ، اما لك في رسول اللّه اسوة حسنة ؟ ثم اتاه بعد ذلك . فقال يا رسول اللّه ! ادع اللّه ان يرزقني مالا والّذي بعثك بالحق لئن رزقني اللّه مالا لاعطينّ كلّ ذيحق حقّه . فقال صلّي اللّه عليه وآله : اللهم ارزق ثعلبة مالا. قال فاتّخذ غنما فنمت كما ينمو الدود. فضاقت عليه المدينة فتنحّي عنها. فنزل واديا من اوديتها. ثمّ كثرت نموا حتّي تباعد عن المدينة . فاشتغل بذلك عن الجمعة والجماعة وبعث رسول اللّه (ص ) اليه المصدق لياءخذ الصّدقة فابي وبخل وقال ما هذه الاّ اخت الجزية . فقال رسول اللّه : يا ويح ثعلبة وانزل اللّه تعالي : ومنهم من عاقداللّه لئن آتانا من فضله لنصّدّقنّ ولنكوننّ من الصّالحين . فلمّا آتاهم من فضله بخلوا به وتولّوا وهم معرضون . (278)

ثعلبه و سوء امتحان

به حضرت عرض كرد: از خداوند بخواهيد كه به من ثروت بدهد. حضرت فرمود: اي ثعلبه ! مال قليلي كه بتواني شكرش را ادا كني بهتر از مال زياد است كه طاقت و تحمّلش را نداشته باشي . دفعه ديگر باز شرفياب محضر آن حضرت شد و درخواست خويش را تكرار نمود و عرص كرد: به خدايي كه شما را براستي مبعوث نموده است ، من قسم ياد مي كنم كه اگر خداوند به من مالي بدهد، حقّ هر صاحب حقّي را عطا خواهم نمود. در آن موقع پيمبر گرامي اسلام (ص ) در پيشگاه الهي براي او دعا كرد و درخواست مال نمود. خداوند دعاي حضرت را مستجاب كرد. ثعلبه گوسفندان افزايش ‍ يافت تا جايي كه ديگر نمي توانست در شهر مدينه بماند. از مدينه دور شد و در يكي از وادي هاي اطراف مدينه مسكن گزيد و گوسفندان را نگاهداري مي كرد.

طولي نكشيد كه در آنجا نيز دچار مضيقه شد. ناچار به نقطه دوردستي رفت تا در آنجا بتواند گوسفندان را نگاهداري كند. از طرف باري تعالي امر گرفتن زكات صادر شد. پيمبر اكرم (ص ) ماءموريني به اطراف فرستاد، من جمله ماءمور پيغمبر نزد ثعلبه آمد. او از اداي زكات ابا كرد و بُخل نمود، گفت : زكات چيزي جز خواهر جزيه نيست و من جزيه نمي دهم . وقتي خبر اين كلام به پيمبر اكرم (ص ) رسيد، فرمود: واي بر ثعلبه . سپس وحي آسماني آمد: كساني از مسلمانان با خداوند عهد و پيمان مي بندند كه اگر باري تعالي از فضل خود به ما عطا نمود، صدقه مي دهيم و از بندگان صالح خواهيم بود و چون فضل الهي به آنان رسيد، بخل نمودند و از اداي وظيفه رويگردان شدند.

خودداري ثعلبه از پرداخت زكات

پس از نزول آيه ، بعضي از دوستان ثعلبه نزد وي رفتند، او را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند كه چرا زكات واجب را كه امر الهي بود پرداخت ننمودي ؟ درباره تو و عمل ناروايت آيه نازل گرديد. ثعلبه سخت مضطرب شد، مقداري از گوسفندان را با خود برداشت و به مدينه آمد و حضور رسول اكرم (ص ) رسيد. حضرت تا او را ديد فرمود: يا ويل ثعلبة ، واي بر او! ثعلبه با شرمساري گفت : يا رسول اللّه ! زكات آورده ام ، بفرماييد از من تحويل بگيرند. حضرت فرمود: درباره ات آيه آمده ، آيه را كه نمي توان از قرآن شريف حذف نمود. به اين جهت زكات تو پذيرفته نمي شود و او را رد كرد. بعد از آنكه رسول اكرم (ص ) از دنيا رفت ، زكات را نزد ابي بكر بُرد، و بعد نزد عمر، هيچ يك از آن دو صدقه او را قبول نكردند. و سرانجام با همان وزر و و بال و آلودگي به گناه از دار دنيا رفت . (279)

امام سجاد(ع ) در جمله دوم دعاي مورد بحث امروز، به پيشگاه الهي عرض ‍ مي كند:

وامنحني حسن الدعة .

الدعة السّكينة ، الرّاحة وخفض العيش . (280)

دعة به معناي وقار، به معناي راحت ، و به معناي سهولت زندگي است ، و ترجمه عبارت امام (ع ) چنين مي شود:

بار الها! مرا در امرار حيات ، از گذراني سهل و معاشي راحت برخوردار فرما.

ممكن بود جمله اول حضرت سجاد(ع ) در ذهن بعضي اثر نامطلوب به جاي بگذارد و تصوّر كنند كه حضرت زين العابدين (ع ) از پيشگاه الهي درخواست مضيقه مالي و سختي معاش دارد و با گذران راحت و زندگي تواءم با آسايش مخالف است . از اين رو حضرت زين العابدين (ع ) به منظور پيشگيري از چنين برداشت ناصحيح ، بلافاصله پس از ذكر جمله اول ، جمله دوم را به پيشگاه خداوند عرض نموده و از ذات مقدّسش زندگي راحت و گذران خالي از محنت و مشقت را درخواست كرده است . در واقع امام (ع ) در دعاي اول از خداوند خواسته كه او را به امتحان خطير ثروتمندي و مالداري مبتلا نكند و در دعاي دوم تمنّا نموده است كه او را از زندگي راحت به قدر كفاف معاش برخوردار سازد و اين مطلب را رسول اكرم (ص ) مكرّر براي خود و اهل بيت معظّم خود و دوستانشان از پيشگاه خداوند درخواست نموده است .

عن النّبي صلّي عليه وآله قال : اللهمّ ارزق محمدا وآل محمد عليهم السّلام ومن احبهم العفاف والكفاف . (281)

بار الها! به محمد و آل محمد و همچنين دوستداران و محبينشان قدرت كفّ نفس و معاش به قدر كفاف روزي فرما.

در مجلّد اول ، سخنراني هشتم ، به مناسبت موضوع كفاف و عفاف ، ترجمه حديثي از رسول اكرم (ص ) نقل شده كه تمام متن عربي آن ذكر نشده است . چون آقايان روحانيون به متن عربي حديث و حفظ آنها علاقه مندند و اين حديث به نوبه خود آموزنده و جالب است ، در اينجا متن تمام حديث با ترجمه آن ذكر مي شود:

دعاي پيامبر(ص ) در مقدار مال

مرّ رسول اللّه براعي ابل فبعث يستسقيه . فقال : امّا ما في ضروعها فصبوح الحيّ، وامّا ما في آنيتنا فغبوقهم . فقال رسول اللّه (ص ) اللهم اكثر ماله و ولده . ثم مرّ براعي غنم ، فبعث اليه يستسقيه . فحلب له ما في ضروعها و اكفاء ما في اناءه في اناء رسول اللّه و بعث اليه بشاة . قال : هذا ما عندنا و انّ احببت ان نزيدك زدناك . قال فقال رسول اللّه ! دعوت للّذي ردّك بدعاء عامّتنا نحبه و دعوت للّذي اسعفك بحاجتم بدعاء كلنا نكرهه . فقال رسول اللّه (ص ): انّ ما قلّ وكفي خير ممّا كثر والهي . اللهم ارزق محمدا وآل محمد الكفاف . (282)

رسول اكرم (ص ) از بياباني گذر كرد، شتراني را ديد كه مشغول چرا هستند و شتر چران مراقب آنهاست . حضرت كسي را نزد او فرستاد تا قدري شير براي رفع عطش از وي بخواهد. شتربان گفت : شيري كه در پستان شترهاست غذاي صبح عشيره است و شيري كه در ظروفمان هم اكنون موجود است ، غذاي شب آنهاست و چيزي به فرستاده رسول اكرم (ص ) نداد. پيغمبر اسلام (ص ) درباره اش دعا كرد و گفت : بار الها! مال و اولادش را زياد كن . از آنجا گذشتند، به چوپاني رسيدند كه گوسفند مي چراند. براي گرفتن شير، نزد وي فرستاد. او گوسفند را دوشيد و در ظرف پيمبر (ص ) ريخت ، به علاوه شيري را كه در ظرف خود قبلا دوشيده بود، در ظرف شير آن حضرت اضافه كرد و گوسفندي را نيز فرستاد و پيام داد: اين چيزي بود كه نزد ما وجود داشت و اگر دوست داريد بر آن بيفزاييم . رسول اكرم (ص ) درباره او دعا كرد و گفت : بار الها! به وي كفاف زندگي عطا فرما.

بعضي از اصحاب عرض كردند: شما درباره كسي كه ردّتان نمود دعايي كرديد كه همه ما دوستدار آن هستيم ، و درباره كسي كه حاجت شما را برآورده ساخت ، دعايي نموديد كه همه ما نسبت به آن كراهت داريم و بي ميليم . فرمود: مال كم كه براي زندگي كفايت مي كند، بهتر از مال بسياري است كه موجب غفلت آدمي از خداوند مي شود. آنگاه درباره محمد و آل محمد دعاي كفاف فرمود.

رفاه عائله با وجود تمكّن

در روايات اولياي گرامي اسلام تاءكيد شده است كه مردان تا جايي كه قدرت دارند به زندگي زن و فرزند خويش توسعه دهند و هر چه بيشتر موجبات آسايش و رفاهشان را فراهم آورند و در اينجا به ذكر دو حديث اكتفا مي شود:

عن النّبّي صلّي اللّه عليه وآله قال : ليس منّا من وسّع عليه ثمّ قتر علي عياله . (283)

رسول اكرم (ص ) فرموده : از ما نيست كسي كه به وي توسعه مالي داده شده ، امّا او به خانواده خود سختگيري است و آنان را در مضيقه و تنگي مي گذارد.

عن الرضا عليه السلام قال : صاحب النعمة يجب عليه التوسعة علي عياله . (284)

حضرت رضا(ع ) فرموده : بر صاحبان نعمت واجب است كه در خانواده توسعه دهند و بر آنان سختگيري ننمايند.

امام سجاد (ع ) در جمله اول دعاي مورد بحث امروز، درخواست منفي نموده ، عرض كرد:

و لا تفتنّي بالسّعة .

بار الها! با مالداري و ثروت زياد مرا در معرض آزمايش و اختبار قرار مده .

امام (ع ) با آنكه معصوم و مصون از لغزش و خطاست ، معذلك دعا مي كند كه خداوند به وي ثروت بسيار ندهد و به امتحان سخت مبتلا نگردد. امام در جمله دوم كلام خود دعاي مثبت مي نمايد، عرض مي كند:

وامنحني حسن الدّعة .

بار الها! به من زندگي راحت و گذراني خالي از رنج و مشقّت عطا فرما.

درآمد به قدر كفاف

به شرحي كه توضيح داده شد، اين درخواست مثبت از حضرت زين العابدين (ع ) ناظر به دعايي است كه رسول اكرم (ص ) مكرّر درباره خود و اهل بيت و همچنين دوستدارانشان به پيشگاه باري تعالي عرض كرده و درخواست كفاف و عفاف نموده است . زندگي آسوده و راحت ، ثروت اندوزي و گردآوري مال زياد لازم ندارد، بلكه مال بسيار، آرامش فكر و آسايش خاطر را از ميان مي برد و گاهي زندگي را تلخ و ناراحت مي سازد. امّا درآمد به قدر كفاف ، مايه آرامش ضمير و گذران مرفّه است ، خصوصا اگر كفاف به قدري باشد كه مسؤ ل خانواده بتواند از هر جهت آسايش اهل بيت را فراهم آورد و بر اثر نداشتن مال در سختي و مضيقه قرارشان ندهد. امام سجّاد(ع ) اين طور زندگي تواءم با آسايش و آرامش را در دعاي خود به حسن دعّة تعبير فرموده است . در روايتي امام صادق (ع ) كلمه دعة را حاوي تمام صفاتي معرّفي نموده كه وجود همه آنها شرط معيشت كامل است . اگر كسي در گذران حيات واجد همه آنها باشد، از زندگي بسيار خوب و مطبوع برخوردار است و اگر فاقد يكي از آنها باشد، به نسبت ، فاقد يكي از جهات كمال زندگي خواهد بود.



روايتي جامع

عن ابيعبد اللّه عليه السلام قال : خمس خصال من فقد منهن واحدة لم برل ناقص العيش : زائل العقل ، مشغول القلب . فاوّلها صحّة البدن ، والثانية الامن ، والثالثة السعة من الرّزق ، والرّابعة الانيس الموافق ، قلت : ومن انيس ‍ الموافق ؟ قال : الزوجة الصّالحة والولد الصالح والخليط الصّالح ، والخامسة وهي تجمع هذه الخصال الدعة . (285)

امام صادق (ع ) فرمود: پنج خصلت است كه اگر كسي فاقد يكي از آنها باشد، گذران و معيشتش ناقص ، غقلش نارسا، و قلبش مشغول خواهد بود. اول سلامت بدن ، دوم امنيّت ، سوم گشايش رزق ، چهارم انيس موافق . راوي عرض كرد: انيس موافق كيست ؟ فرمود: زن صالحه ، فرزند صالح ، و همنشين و جليس صالح . بعد فرمود: پنجم كه تمام اين خصال را در بر دارد دعة است ، يعني آسايش زندگي و سهولت معاش .

امام سجاد(ع ) در جمله سوم دعاي مورد بحث امروز همانند جمله اول ، از پيشگاه الهي درخواست منفي نموده ، عرض مي كند:

ولا تجعل عيشي كدّا كدّا.

بار الها! زندگي مرا در رنج و تعب پي در پي قرار مده .

مضيقه ممتد مالي

مشقّت و سختي پي در پي مي تواند ناامني ممند، يا مرض مزمن ، يا فقر و تهيدستي متوالي ، يا ديگر سختي ها و شدايدي از اين قبيل باشد. با توجه به اينكه جمله اول و جمله دوم ناظر به امر مالي بوده ، علي القاعده مي توان گفت كه در جمله سوم نيز امام (ع ) به تنگدستي و سختي معاش از جهت مالي نظر دارد. محتواي جمله اول دعاي امام (ع )، طرد سرمايه داري است ، يعني افراط در گردآوري مال . محتواي جمله سوم امام (ع )، طرد فقر و تهيدستي متوالي است ، يعني تفريط در امر مال . امام (ع ) هر دو را به صورت منفي در پيشگاه الهي عرض كرده است . محتواي جمله دوم كه حدّ وسط بين افراط و تفريط است و امام (ع ) آن را به صورت مثبت ذكر كرده و از پيشگاه خداوند درخواست نموده ، ميانه روي و اعتدال در امر مال است ، يعني درآمدي به قدر كفاف كه شخص عزيزالنّفس بتواند زندگي خود و عائله خويش را به طور متوسط با شرافت و سربلندي اداره نمايد. فقر و تهيدستي به معناي فاقد بودن حدّاقلّ زندگي از مسائل بسيار سنگين است و اولياي گرامي اسلام درباره فقري اينچنين ، سخن بسيار گفته و روايات زيادي درباره آن رسيده است .

فقر يا مرگ بزرگ

عن علي عليه السلام قال : الفقر الموت الاكبر. (286)

علي (ع ) فرمود: فقر و بي چيزي مرگ بزرگ است .

مرگ كوچك پذيرد، اما فقر مرگي است بزرگ ، زيرا حيات انساني و ارزش ‍ اجتماعي فقير را در جامعه مي ميراند و شخصيّت او را نابود مي كند با آنكه حيات مادّيش باقي است و به ظاهر زنده است .

وعنه عليه السلام قال : ان الفقر مذلّة للنّفس ، مدهشة للعقل ، جالب للهموم . (287)

و نيز فرموده است : فقر و تهيدستي ، نفس آدمي را خوار و زبون مي نمايد، عقل را حيرتزده و مبهوت مي سازد و غمها و تاءثّرات را جلب مي كند.

اسلام و تعاونهاي قانوني

در مقررّات و قوانين ديني و همچنين در تعاليم اخلاقي و اجتماعي اسلام ، فقرا و مستمندان از جهت اقتصادي و مالي و همچنين در ساير روابط عمومي مورد كمال حمايت و تكريم اند و اولياي گرامي اسلام عملا اين وظيفه مقدّس را به بهترين وجه نسبت به آنان رعايت مي نمودند. توضيح درباره تمام ابعاد اين موضوع نياز به كتاب مستقلّي دارد و در اينجا به مناسبت بحث ، چند جمله كوتاهي درباره بعضي از جهات به عرض ‍ شنوندگان محترم مي رسد. اول : زكات از جمله درآمدهاي مهم بيت المال مسلمين است و اولين مورد مصرف آن ، به صريح قرآن شريف ، فقرا هستند.

انّما الصّدقات للفقراء. (288)

دوم ، زكات فطر از جمله فرايض ديني است و در سراسر جهان تمام مسلمانان واجد شرايط موظّف اند به عدد همه اعضاي خانواده خويش ، از صغير و كبير، به فقرايي كه استحقاق دارند بپردازند.

سوم ، كفّارت و جرايم كه يكي از اقلام مهم پرداختهاي اسلامي است و در تمام دوره سال جريان دارد، از جمله مصارف قابل ملاحظه آنها پرداختن به فقيران و سير كردن گرسنگان است . كمكهاي مردمي به عنوان صله رحم ، همسايه فقير، عمل معروف ، صدقات مستحب ، و ديگر خدماتي از اين قبيل بسيار است و درباره هر يك از آنها رواياتي رسيده كه فقط به ذكر يك روايت درباره همسايه اكتفا مي شود:

عن النّبي صلّي اللّه عليه وآله : بمؤ من من بات شعبان ريّان وجاره جائع ظمان . (289)

رسول اكرم (ص ) فرمود: مؤ من نيست كسي كه شب كند در حالي كه از غذا و آب سير و سيراب است و همسايه اش گرسنه و تشنه .

رعايت احترام فقرا در جامعه

رعايت احترام فقرا از جهت اخلاقي و اجتماعي نيز مورد كمال توجّه پيشوايان ديني است .

عن الرّضا عليه السلام قال : من لقي فقيرا مسلما فسلّم عليه خلاف سلامه علي الاغنياء لقي اللّه عزوجل يوم القيامة وهو عليه غصبان . (290)

حضرت رضا(ع ) فرمود: كسي كه فقير مسلماني را ملاقات نمايد، بر او سلام كند غير از سلامي كه به اغنيا مي نمايد، در قيامت خداوند را ملاقات مي كند در حالي كه به وي خشمگين است .

از جمله توصيه هاي اسلام به مسلمانان اين است كه در مقابل چشم فقرا و كودكانشان به داشتن نعمت تظاهر ننماييد و بر رنج و ناراحتي آنان نيفزاييد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله ضمن حديثي وظايف اخلاقي همسايه اي را كه در گشايش است نسبت به همسايه بي بضاعت بيان نموده ، از آن جمله فرموده است :

اذا اشتهي فاكهة فليهد له فان لم يهد له فليدخلها سرّا ولايعطي صبيانه منها شيئا يغايظون صبيانه . (291)

لزوم رعايت همسايگان

اگر به ميوه تمايل يافت ، موقع خريدن براي خود قدري هم براي همسايه فقير بخرد و به او اهدا نمايد، و اگر براي همسايه نخريد، ميوه اي را كه براي خود و خانواده خويش خريداري نموده ، به طور پنهان داخل منزل ببرد و از آن ميوه چيزي به طور آشكار به دست بچه هاي خود ندهد تا بچه هاي همسايه از ديدن ميوه در دست آنان به غيظ نيايند و ناراحت نشوند.

فريضه زمامداران عادل

اسلام به افراد عادي كه در گشايش اند توصيه نموده تا در مقابل فقرا و تهيدستان ، تظاهر به داشتن نعمت ننمايند و از اين شديدتر تكليفي است كه به رعايت فقرا به عهده پيشوايان عادل و درستكار قرار داده و علي (ع ) در اين باره چنين فرموده است :

ان اللّه تعالي فرض علي ائمّة العدل ان يقدروا انفسهم بضعفة النّاس كيلا يتبيغ بالفقير فقره . (292)

خداوند به عهده ائمّه عدل و پيشوايان حق مقرّر داشته كه زندگي خود را با تنگي بگذرانند و خويشتن را با ضعفاي جامعه تطبيق دهند تا فقرا دچار هيجان نشوند و فقرشان مايه هلاكشان نگردد