بازگشت

65 : اللهم انت عدتي ان حزنت ، و انت منتجعي ان حرمت ، و بك استغاثتي ان كرثت


حضرت زين العابدين عليه السلام ، در اين قطعه از دعاي شريف مكارم الاخلاق به پيشگاه خداوند عرض مي كند: بارالها! اگر محزون و غمگين گردم ، پناهگاه معنوي و ذخيره روحي من تويي ؛ بارالها! اگر محروم شوم ، اميدواري و اتكايم به ذات اقدس توست ؛ بارالها! اگر به مشقت و سختي شديد گرفتار شوم ، ناصر و فرياد رسم تويي .

معني دو لغت

به خواست خداوند توانا، موضوع بحث و سخنراني امروز، اين سه جمله از دعاي امام سجاد (ع ) است . براي تبيين و تفسير كلام امام (ع )، بايد قبلا معناي بعضي از لغات را كه در آنها آمده است ، بدانيم . علامه سيد علي خان در معناي عده و معناي حزن چنين مي گويد:

اللهم بالضم ما اعددته و هياءته لحوادث الدهر من المال و السلاج ، و الحزن كيفية نفسانية تحصل لوقوع مكروه او فوات محبوب في الماضي . (106)

عده عبارت از چيزي است كه آماده نموده اي براي مقابله با حوادث روزگار از مال و سلاح ، و حزن حالتي است نفساني كه در آدمي پديد مي آيد و منشاء آن حدوث واقعه اي است ناملايم يا از دست رفتن چيزي است محبوب كه در گذشته روي داده است .

منشاء حزن انسانها

حزن و اندوه ، حالتي است كه به طور طبيعي در ضمير انسان ، بر اثر مواجه شدن با مصائب و ناملايمات ، پديد مي آيد و اين رويداد، منحصر به اشخاص عادي نيست ، بلكه افراد بزرگ و با اراده همانند پيمبران و پيشوايان الهي نيز در مواقعي محزون و غمگين مي شوند و اين مطلب ضمن بعضي از آيات و روايات آمده است .

حضرت يعقوب (ع ) در غم فراق يوسف سخت متاءثر و مهموم گرديد:

قال يا اسفي علي يوسف و ابيضت عيناه من الحزن . (107)

گفت : اي افسوس بر يوسف عزيز. در غم فرزند، بسيار گريست تا جايي كه از شدت حزن و اشك ، وضع چشمش دگرگون شد.

پيامبر (ص ) و مرگ فرزند

پيشواي بزرگ اسلام ، حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله در مورد مرگ فرزند خود ابراهيم فرمود:

تحزن النفس و يقزع القلب و انا عليك ، يا ابراهيم لمحزونون و لا نقول ما يسخط الرب . (108)

نفس ، محزون و غمگين است و قلب در جزع و بي قراري . اي ابراهيم ! همه ما در مرگت محزونيم ، ولي سخني كه موجب سخط باري تعالي گردد به زبان نمي آوريم .

حزن علي (ع ) در مرگ فاطمه (س )

امير المؤ منين سلام الله عليه در مرگ حضرت صديقه طاهره ، زهرا عليها السلام ، بسيار متاءثر و متاءلم گرديد. موقع دفن آن حضرت ، رسول اكرم (ص ) را مخاطب ساخت ، خطبه اي خواند و در ضمن فرمود:

اما حزني فسرمد و اما ليلي فمسهد . (109)

غم و اندوهم طولاني خواهد بود و شبم با بيداري خواهد گذشت . مالك اشتر براي علي (ع ) افسري رشيد و صديقي با ايمان بود. بر اثر توطئه خائنانه اي مسموم گرديد و از دنيا رفت . مرگش براي آن حضرت بسيار سنگين و اندوهبار بود.

بكي عليه اياما و حزن عليه حزنا شديدا و قال : لا اري مثله بعده ابدا . (110)

چندين روز در مرگش گريست و حزن و اندوه امام (ع ) در غم مالك ، شديد بود، و فرمود: بعد از او نمي بينم كسي را همانند وي باشد و جايگزينش ‍ گردد.

طبيعي بودن حزن

نتيجه آنكه حزن و اندوه مانند گريستن براي بشر يك امر طبيعي است و در تمام مردم ، حتي انبيا و اولياي الهي وجود دارد، با اين تفاوت كه افراد عادي وقتي با حزن و اندوه مواجه مي شوند، ممكن است سخناني ناروا بگويند، به ذات اقدس الهي و قضاي حكيمانه اش اسائه ادب نمايند، و خود را در معرض خشم خداوند قرار دهند، اما اولياي خدا و مردان با ايمان همواره به قضاي باري تعالي راضي هستند؛ نه تنها كلام ناروا به زبان نمي آورند، بلكه او را عده و ذخيره خود مي دانند، در مصائب و شدايد به وي پناه مي برند، با نيروي ايمان و استمداد از ذات مقدسش خاطر آزرده خويش را آرام مي كنند و از اندوه و غم رهايي مي يابند، و جمله اول دعاي حضرت زين العابدين (ع ) در اين قطعه ناظر به همين امر است :

اللهم انت عدتي ان حزنت .

بارالها! اگر محزون و غمگين گردم ، پناهگاه معنوي و ذخيره روحي من تو هستي .

امام صادق (ع ) و فرزند بيمارش

عن قتيبة بن الاعشي قال : آتيت ابا عبدالله عليه السلام اعود ابنا له فوجدته علي الباب فاذا هو مهتم حزين . فقلت جعلت فداك ، كيف الصبي ؟ فقال : انه لما به . ثم دخل فمكث ساعة ، ثم خرج الينا وقد اسفر وجهه و ذهب التغير و الحزن . فطمعت ان يكون قد صلح الصبي . فقلت : كيف الصبي جعلت فداك ؟ فقال : قد مضي الصبي لسبيله . فقلت جعلت فداك ، لقد كنت و هو حي مغتما حزينا، و قد رايت حالك الساعة و قد مات غير تلك الحال ، فكيف هذا. فقال : انا اهل البيت انما نجزع قبل المصيبة فاذا وقع امرالله رضينا بقضاءه و سلمنا لامره . (111)

قتيبة بن اعشي مي گويد: حضور امام صادق (ع ) شرفياب شدم ، به منظور عيادت از فرزند بيمارش . ديدم حضرت دم در با قيافه اي مهموم و محزون ايستاده ، عرض كردم : حال طفل چطور است ؟ فرمود: همانطور كه بود. سپس داخل اندرون منزل شد. پس از ساعتي برگشت ، اما چهره اش گشاده و آثار اندوه و حزن بر طرف شده بود.

رضا به قضاي خداوند

از مشاهده اين حالت به نظرم آمد كه طفل بيمار از خطر رسته و بهتر شده است . عرض كردم . يابن رسول الله ! حال كودك چگونه است ؟ فرمود: از دنيا رفت . عرض كردم : او وقتي زنده بود، شما محزون و غمگين بوديد و اكنون كه از دنيا رفته ، آن حالت تاءثر نيز از چهره شما برطرف گرديده ، اين چگونه است ؟ فرمود: ناراحتي و جزع ما اهل بيت ، قبل از وقوع مصيبت است ، اما موقعي كه مصيبت آمد و امر الهي تحقق يافت ، راضي به قضاي او و تسليم امر او هستيم .

كساني كه از تعاليم سعادت بخش اسلام به شايستگي بهره مند گرديده و خوب بار آمده اند، به پيروي از اولياي گرامي اسلام ، در رويدادهاي حزن انگيز قوي و مقام اند، به پناه خداوند مي روند و با نيروي ايمان ضمير ناراحت و نگران خويش را آرام مي كنند و ايام عمر را با ياد خداوند به سلامت مي گذرانند.

ام سليم از جمله زنان با ايمان در عهد رسول اكرم (ص ) است . شوهرش ابي طلحه نيز از مسلمانان واقعي از اصحاب صديق و با ارزش پيشواي اسلام بود و در ركاب آن حضرت صميمانه انجام وظيفه مي كرد. او در اوقاتي كه مسئوليت سربازي به عهده نداشت در مدينه به سر مي برد، قسمتي از وقت خود را در عبادت پروردگار و فرا گرفتن معارف اسلامي و تعاليم ديني صرف مي كرد و قسمتي را به كسب معاش اختصاص مي داد و در قطعه زميني سرگرم كار و فعاليت مي شد.

مادري صابر و بردبار

محصول ازدواج اين زن و شوهر با فضيلت ، فرزند پسري بود كه متاءسفانه در سنين نوجواني بيمار شد و در منزل بستري گرديد. مادر از او پرستاري مي كرد. شب هنگام ، موقعي كه ابي طلحه از كار بر مي گشت و به منزل مي آمد، ابتدا بر بالين فرزند بيمار مي رفت و مورد مهر و عطوفتش قرار مي داد و سپس در اطاق خود به صرف غذا و استراحت مي پرداخت . چندي بر اين منوال گذشت تا روزي طرف عصر، در غياب پدر، نوجوان از دنيا رفت . مادر با ايمان بدون اينكه خود را ببازد و در مرگگگ فرزند بي تابي و جزع كند، جنازه را به كناري كشيد و رويش را پوشاند. شب فرا رسيد. ام سليم براي اينكه خواب و آسايش شوهر خسته اش در آن شب مختل نشود، تصميم گرفت مرگ فرزند را تا صبح از وي پنهان نگاه دارد. ابي طلحه وارد منزل شد و طبق معمول خواست بر بالين فرزند برود. ام سليم منعش نمود و گفت :

سخني آرامش بخش

طفل را به حال خودش بگذار كه امشب با سكون و راحتي آرميده است . اين سخن را به گونه اي ادا كرد كه شوهرش آنرا مژده تخفيف بيماري تلقي نمود و مطمئن شد كه مرض فرزندش كاهش يافته و هم اكنون بدون التهاب خوابيده است . رفتار ام سليم آنقدر جالب و اطمينان بخش بود كه شوهر در آن شب با وي آميخت . صبح شد. ام سليم گفت : ابي طلحه ! اگر كساني به بعضي از همسايگان خود چيزي را به عاريه بدهند و آنان مدتي از آن بهره مند گردند اما موقعي كه صاحبان ، مال عاريه خود را طلب كنند، عاريه داران اشك ببازند كه چرا متاع عاريتي را پس مي گيريد، به نظر تو حال اين قبيل اشخاص چگونه است ؟ ابي طلحه جواب داد: اينان ديوانگان اند؟ ام سليم گفت : پس ما نبايد از ديوانگان باشيم ، خداوند امانت خود را پس ‍ گرفت و فرزندت ديروز عصر از دنيا رفت . در اين مصيبت صبر كن ، تسليم قضاي الهي باش ، و براي تجهيز جنازه فرزندت اقدام نما.

فاتي ابو طلحه النبي صلي الله عليه و آله فاخبره الخبر. فتعجب النبي من امرها و دعا لها و قال : اللهم بارك لهما في ليلتهما . (112)

ابي طلحه حضور رسول اكرم (ص ) شرفياب شد و جريان امر را به عرض ‍ رساند. حضرت از كار زن به شگفت آمد و درباره اش دعا كرد و از پيشگاه الهي براي زن و شوهر در آميزش آن شب درخواست خير و بركت نمود. زن باردار شده بود، فرزند پسري به دنيا آورد و نامش را عبدالله گذاردند.

عبدالله بن ابي طلحه

بر اثر مراقبتهاي والدين با ايمان ، به شايستگي پرورش يافت و از حسن تربيت برخوردار گرديد. پاك زندگي كرد و به پاكي از دنيا رفت . او عبدالله بن ابي طلحه ، از اصحاب حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام بود. ابي طلحه و ام سليم مانندد ساير پدران و مادران ، به نوجوان خود علاثه مند بودند و عادتا انتظار مي رفت كه در چند روز اول مرگ وي بي تابي و جزع كنند، ولي چنين نشد، آنان مصيبت درگذشت او را با نيرومندي تحمل نمودند و در اين حادثه علاج ناپذير، حد اعلاي صبر و شكيبايي را از خود نشان دادند، زيرا به خدا ايمان واقعي داشتند، طفل را از او مي دانستند و مرگش را نيز به فرمان او؛ به رضاي حق راضي و به قضايش تسليم شدند تا مورد عنايت و تفضل او قرار گيرند و رحمت واسعه باري تعالي شامل حالشات گردد.

تحمل در پرتو ايمان

اگر آن زن و شوهر با ايمان در اين حادثه بي تابي و جزع مي نمودند، به سر و صورت مي كوفتند، و خواب و آرام را از دست مي دادند، نظام خلقت با اعمال آنان دگرگون نمي شد، نوجوان در گذشته به دنيا برنمي گشت ، و فشار مصيبت كاهش نمي يافت ، اما آنان با ايذاء و آزار خود به سلامت خويشتن آسيب مي رساندند و مصيبت تازه اي بر مصيبت مرگ فرزند مي افزودند، بعلاوه از اجري كه خداوند براي افراد صابر مقرر فرموده ، محروم مي گشتند. رضاي به قضاي الهي يكي از بزرگترين نشانه هاي ايمان به خداوند است . انساني كه به مقدرات باري تعالي راضي است ، در فقر و غني ، در سلامت و بيماري ، در حوادث مطلوب و نامطلوب ، و خلاصه در جميع احوال ، قلبي مطمئن و ضميري آرام دارد، در ناملايمات زندگي به طبع بشري ، محزون و غمگين مي گردد، اما رضاي به امر باري تعالي آن غم را بسرعت از صفحه خاطرش مي زدايد و زندگي را بدون تشويش و اضطراب مي گذراند. اما بايد بدانيم كه نيل به اين مقام بسيار رفيع ، نياز به ايمان قوي دارد و قوت ايمان سرمايه گرانقدري است كه به آساني نصيب افراد نمي شود، ممكن است كساني در بدآمدهاي زندگي و حوادث ناگوار ادّعا كنند كه به قضاي الهي كمال رضايت و خشنودي را داريم ، اما در همان موقع خودشان مراتب نارضايي باطني را در ضمير خويش احساس مي نمايند. براي آنكه شنوندگان محترم بدانند كه در نظر اولياي بزرگ اسلام ، رضاي به قضاي خداوند تا چه حد مهم و مشكل است ، در اين روايت كه به عرض مي رسد، دقت كامل را مبذول دارند:

عن علي بن الحسين عليهما السلام قلا: الزهد عشرة اجزاء: اعلي درجة الزهد ادني درجة و اعلي درجة الورع ادني درجة اليقين و اعلي درجة اليقين ادني درجة الرضا. (113)

حضرت علي بن الحسين عليه السلام فرموده : زهد و بي اعتنايي به دنيا ده جزء دارد. بالاترين درجه زهد، پايينترين درجه تقوي است ، و بالاترين درجه تقوي پايينترين درجه يقين است ، و بالاترين درجه يقين پايينترين درجه رضا به قضاي الهي است .

بشر به طور طبيعي داراي حب ذات است ، به خود و به تمام امور مربوط به خويشتن علاقه دارد، مايل است چرخ زمان بر وفق ميل او بگردد و در تمام شئون زندگي كامروا و مقضي المرام باشد، اما اين كار ناشدني است و گردش ‍ زمان به اقتضاي مقررات حكيمانه خلقت و بر اساس نظامي است كه آفريدگار جهان برقرار فرموده است ، نه بر وفق خواسته و ميل اين و آن .

نظام جهان بر وفق مصلحت

عن علي عليه السلام قال : ان الله سبحانه يجري الامور علي ما يقضيه لا علي ما ترتضيه . (114)

علي (ع ) فرموده : خداوند توانا امور جهان را طبق آنچه مقتضي است به جريان مي اندازد، نه بر وفق رضا و خشنودي افراد.

بنابراين ، كسي كه به خداوند ايمان حقيقي دارد، در تمام پيشامدهاي مسرت بخش يا اندوهبار، راضي به قضاي اوست و با تمام وجود در مقابل امرش سر تسليم فرود مي آورد، و اين حالت رواني گرانقدر، نشانه ايمان راستين است .

قلت لايبعبداللّه عليه السلام : باي شي ء يعلم المؤ من بانه مؤ من ؟ قال : بالتسليم للّه و الرضا فيما ورد عليه من سرور او سخط. (115)

علامت ايمان واقعي

راوي حديث مي گويد: از امام صادق (ع ) سؤ ال كردم : به چه چيز شناخته مي شود كه مؤ من داراي ايمان واقعي است ؟ فرمود: به تسليم در مقابل خداوند و راضي بودن به تمام آنچه بر وي وارد مي شود از خشنودي ها و خشمها.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم اين قطعه از دعاي مكارم الاخلاق به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و انت منتجعي ان حرمت

اسلام و تعاون

بار الها! اگر محروم شوم ، اميدواري و اتكايم به ذات اقدس توست .

در آيين مقدس اسلام ، مسئله مواسات و تعاون مسلمانان با يكديگر از جمله تعاليم بسيار مهم اجتماعي و اخلاقي است ؛ هر مسلماني در هر مرتبه و مقامي كه باشد، موظف است به حاجات برادران ديني خود توجه نمايد، آنان را مورد حمايت قرار دهد و نيازهايي را كه دارند با قلم و قدم ، با مال و جاه ، برآورده سازد و بداند كه اين خود عبادتي است بزرگ و آن كس كه در انجام اين وظيفه مقدس همّت گمارد و به حلّ مشكلات مسلمانان بپردازد، در پيشگاه الهي از اجر بزرگ برخوردار خواهد بود. اگر با داشتن قدرت به درخواست برادر خويش ترتيب اثر ندهد و بي تفاوت از كنارش بگذرد، نه تنها روايات زيادي كه از اولياي گرامي اسلام رسيده ، با اين عمل به شاءن معنوي و ايمان خويش آسيب رسانده و زمينه طرد و محروميت خود را فراهم آورده است . براي مزيد اطلاع شنوندگان محترم ، در اينجا به ذكر چند حديث اكتفا مي شود:

مجازات رد نيازمند

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : ايما رجل من شيعتنا اتي رجلا من اخوانه فاستعان به في حاجته فلم يعنه و هو يقدر الا ابتلاه الله بان يقضي حوائج غيره من اعدائنا يعذبه اللّه عليها يوم القيامة . (116)

امام صادق (ع ) فرمود: هر يك از شيعيان ما نزد يكي از برادران خود برود و از وي براي حاجت خويش كمك بخواهد و كمك نكند با آنكه قادر بوده است ، خداوند او را مبتلا مي كند به اينكه حوايج دشمنان ما را برآورده سازد و در قيامت در مقابل اين عمل عذابش نمايد.

عن النبي صلي الله و آله قال : من احتاج اليه اخوه المسلم في قرض و هو يقدر عليه يفعل حرم الله عليه ريح الجنة . (117)

رسول اكرم (ص ) فرمود: كسي كه براي گرفتن وام ، نزد برادر ديني خود برود و او بتواند خواسته اش را انجام دهد و ندهد، خداوند نسيم بهشت را بر وي حرام خواهد نمود.

عن الصادق عليه السلام قال : ما من يمتنع من معونة اخيه المسلم و السعي له في حوائجه قضيت او لم تقض الا ابتلاه الله بالسعي في حاجة من ياءثم عليه ولا يوجر. (118)

صبر فاقد اجر

حضرت جعفربن محمد عليه السلام فرمود: هيچ بنده اي نيست كه از ياري برادر مؤ من خود در حاجتش امتناع كند، خواه آن حاجت برآورده مي شد يا نمي شد، مگر آنكه خداوند او را گرفتار سعي در حاجت كسي مي نمايد كه به وي ستم خواهد كرد واو در مقابل صبري كه مي نمايد، در پيشگاه خداوند ماءجور نخواهد بود.

عن ابي الحسن عليه السلام قال : من قصد اليه رجل من اخوانهمستجيرا بهع في بعض احواله فلم يجره بعد ان يقدر عليه فقد قطع ولاية اللّه عز و جل . (119)

حضرت موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: آن كسي كه يكي از برادران دينيش به درخواست پناهندگي نزد وي برود و او با داشتن قدرت ، پناهش ‍ ندهد، با اين عمل ، پيوند ولايت خود را با خداوند قطع نموده است .

امام سجاد (ع ) در زمينه محروميت از ياري برادران مسلمان به پيشگاه اليه عرض مي كند:

و انت منتجعي ان حرمت .

بار الها! اگر از مواسات برادران محروم شوم به تو روي مي آورم و اميد و اتكايم به ذات اقدس توست .

افراد با ايمان در مواقع حرمان ، دست تمني به سوي خداوند بر مي دارند و از صميم قلب و عمق ضمير، حل مشكل خود را از وي طلب مي كنند و پروردگار مهربان دعاهاي خالصانه آنان را در كمال عطوفت و بدون منت اجابت مي نمايد، ولي اين اجابت بدان معني نيست كه هر چه بخواهند بي قيد و شرط اجابت گردد، بلكه به موجب پاره اي از روايات ، اجابت دعوت آنان به قدر مصلحت و در حدودي است كه به صلاح و سعادتشان آسيب نرساند و آنان را از صراط مستقيم منحرف ننمايد.

روايت از رسول اكرم (ص )

عن ابيجعفر عليه السلام قال : قلا رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله قال اللّه عزوجل : ان من عبادي المؤ منين عبادا لا يصلح لهم امر دينهم الا بالغني والسعة والصحة في البدن فابلوهم بالغني والسعة وصحة البدن فيصلح عليهم امر دينهم ، وان من عبادي المؤ منين لعبادا لايصلح لهم امر دينهم الا بالفاقة والمسكنة والسقم في ابدانهم فابلوهم بالفاقة والمسكنة والسقم فيصلح عليهم امر دينهم وانا اعلم بما يصلح عليه امر دين عبادي المؤ منين . وانّ من عبادي المؤ منين لمن يجتهد في عبادتي فيقوم من رقاده او لذيذ و ساده فيتهجد لي الليالي فيتعب نفسه في عبادتي فاضربه بالتعاس الليلة والليلتين نظرا مني له وابقاء عليه فينام حتي يصبح فيقوم وهو ماقت لنفسه عليها ولو اخلّي بينه و بين ما يريد من عبادتي لدخله العجب من ذلك فيصيره العجب الي الفتنة باعماله فياءتيه من ذلك ما فيه هلاكه لعجبه باعماله و رضاه عن نفسه . (120)

خداوند و مصلحت مؤ من

امام باقر (ع ) از رسول اكرم (ص ) حديث نموده كه خداوند فرمود: بعضي از بندگان مؤ من هستند كه دينشان از صلاح و درستي بهره مند نمي شود، مگر به غني و توسعه زندگي و صحت بدن . به آنان اعطا مي كنم تا دينشان صالح و سالم بماند. بعضي از بندگان مؤ من هستند كه از صلاح دين بهره مند نمي شوند مگر به فقر و تنگدستي و بيماري ، آنان را به اين امور مبتلا مي كنم و بر اثر آنها دينشان سالم مي ماند و من به صلاح دين بندگان با ايمان واقف و آگاهم . همچنين از بندگان مؤ من كسي است كه به امر عبادت سعي بسيار دارد، از خواب برمي خيزد، بستر مطبوع خود را ترك مي گويد، خويشتن را در عبادت به تعب مي اندازد. من به لطف خود چرت را يكي دو شب بر وي مسلط مي كنم و به خواب مي رود، صبح كه بر مي خيزد از اينكه خواب مانده است به نفس خود بغض دارد و بر آن عيب مي گيرد. اگر او را به حال خودش وا مي گذاردم ، دچار عُجب مي شد و حالت رواني عجب ، او را به راه هلاك و تباهي سوق مي داد.

خلاصه ، افراد با ايمان در موقعي كه از مواسات برادران ديني محروم مي شوند، به ذات اقدس الهي روي مي آورند و تمنيات خود را به او عرضه مي كنند و از وي خواستار مي شوند. خداوند دعاي آنان را با رعايت صلاح و سلامت دينشان اجابت مي نمايد و به گونه اي عمل مي كند كه ايمانشان مصون و محفوظ بماند و اين به مصلحت آنان است .

امام سجاد (ع ) در جمله سوم اين قطعه دعا كه موضوع آخرين قسمت سخنراني امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

وبك استغاثتي ان كرثت .

بار الها! اگر به مشقت و سختي شديد گرفتار شوم ، از تو ياري مي طلبم كه معين و دادرسم در مواقع طاقتفرسا تو هستي .



علل مشقتها در زندگي

علل و عوامل متعددي مي تواند آدمي را به مصائب سخت و جانكاه مبتلا نمايد و زندگي را بر وي تلخ و ناگوار سازد. يكي از آنها اخلاق فاسدي است كه شخص مبتلا خويشتن را به آنها متخلق ساخته و پيوسته از ناحيه آن خلقيات مذموم رنج مي برد. يكي ديگر از عواملي كه مي تواند مصيبتهاي سنگين و طاقتفرسا به بار آورد، وجود حكام مستبد و خودكامه است كه مي خواهند بي قيد و شرط بر مردم حكومت نمايند و منويات ظالمانه خويش را بر آنان تحميل كنند و اگر كسي طبق وظيفه انساني و اسلامي خواست اعتراض كند، به اشد بلايا مبتلايش مي سازند. البته علل و عوامل ديگري نيز مي تواند موجب مصائب سنگين شود و افراد را به بلاياي سخت مبتلا نمايد و در اينجا براي توضيح كلام امام سجاد (ع ) فقط به تبيين دو عاملي كه مذكور افتاد، اكتفا مي شود.

كار و كوشش اگر به منظور تهيه مال براي امرار معاش و تاءمين مايحتاج زندگي خود و عائله خويشتن باشد، بسيار شريف و محترم است و در شرع مقدس ، عمل چنين انساني اجر مجاهد راه خدا را دارد. اين قبيل افراد به درآمد محدود خود اكتفا مي كنند و احساس بي نيازي مي نمايند. بعضي از افراد بيش از نياز زندگي خود و عائله خويش كار مي كنند، ولي هدفشان بسيار مقدس و مشروع است ؛ اينان مي خواهند با احياي اراضي موات و عمران و آبادي ، از ذخاير اعطايي خداوند بهره برداري نمايند، مي خواهند با ايجاد مزارع و باغها و همچنين با تاءسيس مؤ سسات فني براي افراد جوان و فعال ايجاد كار نمايند و موجبات آبادي كشور را فراهم آورند. اين گروه با طبع بلندي كه دارند، از مازاد درآمد خويشتن به نفع طبقات مختلف محروم استفاده مي كنند و زمينه رفاه و آسايش خانواده هاي كم بضاعت را فراهم مي آورند.

قال علي بن شعيب دخلت علي ابي الحسن الرضا عليه السلام فقال لي يا علي ! من احسن الناس معاشا؟ قلت : انت يا سيدي اعلم به مني . فقال عليه السلام يا علي ! من حسن معاش غيره في معاشه . (121)

بهترين معاش

علي بن شعيب مي گويد: به محضر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام شرفياب شدم . به من فرمود: زندگي و معاش كدام انسان بهترين معاش است ؟ عرض كردم : مولاي من ! شما آگاهتر از مني . فرمود: بهترين معاش براي كسي است كه در پرتو نعاش او ديگران نيز خوب و مرفه زندگي كنند.

بعضي از افراد در زمينه مال گرفتار بيماري حرص اند، شب و روز مي دوند كه بر ثروت خود بيفزايند و مال بيشتري گرد آورند، اينان هر قدر متمكن تر مي شوند، عتطش ثروت اندوزي در ضميرشان تشديد مي گردد و بر رنج و تبعشان مي افزايد و اين بدبختي تا پايان عمرشان ادامه دارد.

عن علي عليه السلام قال : الحرص عناء مويد. (122)

علي (ع ) فرموده : بيماري حرص ، رنجي است دائمي و پايدار. بيماري حسد يا رياست طلبي همانند حرص موجب سختي ها و شدايد است . دعاي امام سجاد (ع ) شامل حال اين قبيل افراد نمي شود، اينان كه با اراده و عمد، خويشتن را به حرص و حسد يا رياست طلبي و ديگر خلقيات رنج آور مبتلا مي كنند، نمي توانند سخن امام را براي خود به زبان آورند و بگويند:

بك استغاثتي ان كرثت .

بار الها! اگر به مشقت و سختي شديد مبتلا شوم ، به تو روي مي آورم و از ذات اقدست نصرت مي خواهم .

پناه مظلومان

علاج مبتلايان به اخلاق بد اين است كه انديشه و فكر خود را تغيير دهند، حرص و حسد و ديگر صفات مذمومي را كه دارند از صفحه خاطر بزدايند و اگر به اصلاح خويش جدا تصميم گرفتند، مي توانند از خداوند براي خود درخواست توفيق و توجيه وسايل نمايند. دعاي حضرت علي بن الحسين عليه السلام بحق شايسته كساني است كه گرفتار ظلم افراد متجاوز مي شوند. آنانكه مي خواهند نيت ظالمانه خود را عملي كنند و به آن جامه تحقق بپوشانند و چون قدرتمندند، افراد مظلوم نمي توانند در مقابلشان بايستند و ظلم آنان را از خود بگردانند.

اين بي پناهان راهي ندارند جز اينكه دست استغاثه و استنصار به سوي خداوند بردارند و براي نجات از بلايي كه در معرض آن قرار گرفته اند، از ذات اقدسش ياري بخواهند. در اين قبيل مواقع ، خداوند دعاي آن دلسوختگان را اجابت مي نمايد و به گونه اي آنان را از خطر مي رهاند و اين امر در تاريخ زندگي ائمه معصومين عليهم السلام در حكومتهاي بني اميه و بني عبّاس مكررّ واقع شده و در اينجا براي شاهد، به ذكر يك مورد اكتفا مي شود: داودبن علي در حكومت بني عباس فرماندار قدرتمند شهر مدينه بود. او معلي بن خنيس را كه از موالي امام صادق (ع ) بود كشت و وجوهي كه از آن حضرت نزد وي بود گرفت و به طوري كه از روايات استفاده مي شود، فكر قتل امام صادق (ع ) را نيز در سر مي پروراند. امام (ع ) با حالت هيجان نزد فرماندار آمد و به وي گفت :

معلي را كشتي و مال مرا از وي گرفتي ،

دعاي امام صادق (ع )

اما واللّه لا دعون اللّه عليك . فقال له داود: اتهددنا بدعائك كاالمستهزء بقوله . فرجع ابو عبداللّه 7 الي داره . فلم يزل ليله كله قائما و قاعدا حتي اذا كان السحر سمع و هو يقول في مناجاته : يا ذالقوة القوية و يا ذالمحال الشديد و يا ذالعزة التي كل خلقك لها ذليل ، اكفني هذه الطاغية و انتقم لي منه فما كان الا ساعة حتي ارتفعت الاصوات بالصياح و قيل قدمات داود بن علي الساعة . (123)

امام (ع ) قسم ياد كرد كه شكايت تو را به عرض باري تعالي مي رسانم . فرماندار به طور تمسخر گفت : ما را به دعاي خود تهديد مي كني ؟

امام عليه السلام به منزل برگشت و تمام شب را در قيام و قعود گذراند تا موقع سحر رسيد. شنيده شد كه در مناجات خود مي گويد: اي خدايي كه داراي نيروي قوي هستي ، اي خدايي كه داراي قدرت شديدي ، اي خداوند عزيزي كه همه آفريده هايت در مقابل آن ذليل اند، شرّ اين عنصر طاغي را از من بگردان و انتقام مرا از او بگير.

ساعتي نگذشت كه صداها و صيحه ها برخاست و گفته مي شد كه داود بن علي در همين ساعت مرد.