بازگشت

62 : و من ادله الرشاد، و من صالحي العباد.


به خواست خداوند توانا، اين دو جمله از دعاي شريف مكارم الاخلاق موضوع بحث و سخنراني امروز است . امام سجاد عليه السلام در جمله اول دعا عرض مي كند: بارالها! مرا از دلايل رشاد و هدايت قرار ده . در جمله دوم درخواست مي كند: بارالها! مرا از بندگان صالح و شايسته قرار ده .

يكي از اسماء الهي

رشيد يكي از اسماء حضرت باري تعالي است ؛ آن اسم در بعضي دعاها، از آن جمله دعاي جوشن كبير، در رديف ساير اسماء الهي ذكر شده است .

اللهم اني اساءلك باسمك يا معين يا آمين يا مبين يا متين يا مكين يا رشيد يا حميد يا مجيد يا شديد يا شهيد. (28)

في اسماء الله تعالي الرشيد. هو الذي ارشد الخلق الي مصالحهم اي هداهم و دلهم عليها . (29)

الرشيد در اسماء حضرت باري تعالي است . او خداوند است كه ارشاد مي كند مردم را به آنچه مصلحت آنهاست ، يعني هدايت كننده و دلالت كننده آنان است به خير و صلاحشان .

دعوت مردم به خداوند و ارشاد و هدايت آنان به صراط مستقيم ، امري است بس گرانقدر و مهم . قرآن شريف در اين باره فرموده :

و من احسن قولا ممن دعا الي الله . (30)

بهترين سخن

سخن كدام انسان بهتر و نيكوتر از كلام كسي است كه خلق را به خالق دعوت مي كند و با گفته هاي خود، بذر ايمان در قلوبشان مي افشاند.

اين وظيفه مقدس در درجه اول به عهده رسول اكرم (ص ) و جانشينان بر حق او محول است . كسي كه در اين راه قدم بر مي دارد، در واقع ، خط مشي رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام را مي پيمايد و اين كار بزرگ ، هدايت نامه را از گمراهي و ضلالت مي رهاند، مايه نجات و سعادتش مي گردد، و هدايت كننده را نيز در پيشگاه الهي سربلند مي كند و از پاداش او برخورداريش مي سازد، به شرط آنكه هدايت و ارشاد واجد تمام شرايط لازم باشد، و براي روشن شدن مطلب ، قسمتي از آن شرايط در اينجا با استفاده از آيات و روايات ، به عرض شنوندگان محترم مي رسد:

شرايط هدايت و ارشاد

اولين شرط راهنمايي و هدايت مردم اين است كه ارشاد كننده بايد به موضوع دعوت خود عالم و آگاه باشد و از روي بينش سخن بگويد. خداوند در قرآن شريف اين مطلب را درباره پيشواي بزرگ اسلام و پيروان شايسته آن حضرت خاطرنشان ساخته و فرموده است :

قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيرة انا و من اتبعني . (31)

پيامبر (ص ) و دعوت آگاهانه

پيمبر گرامي ! بگو اين است راه من : مردم را به سوي خدا مي خوانم ، با بينش ‍ و بصيرت ، و پيروان من نيز دعوتشان به سوي خداوند، آگاهانه و بصيرت است .

از جمله حقوقي كه خداوند بر مردم دارد، اين است كه از روي علم و آگاهي سخن بگويند و آنجا كه علم ندارند، لب فرو بندند و از سخن گفتن باز ايستند.

عن زرارة بن اعين قال : ساءلت ابا جعفر عليه السلام ما حق الله علي العباد: قال ان يقولوا ما يعلمون و يقفوا عند ما لا يعلمون . (32)

زراره مي گويد: از امام باقر (ع ) پرسيدم ، حق خداوند بر بندگان چيست ؟ در جواب فرمود: آن را كه مي دانند بگويند و در چيزي كه اطلاع ندارند و نمي دانند، توقف نمايند.

اين وظيفه مهم و حق بزرگ الهي ضمن يكي از آيات قرآن شريف با تعبير خاصي بيان شده است :

و لا تقف ما ليس لك به علم ، ان السمع و البصر و الفؤ اد كل اولئك كان عنه مسؤ ولا . (33)

مسئوليت چشم و گوش

هرگز از پي آنچه علم و اطمينان نداري مرو و نا آگاه قدم بر ندار كه گوش و چشم و دل آدمي در پيشگاه الهي مؤ اخذ و مسئول اند.

في العلل عن السجاد عليه السلام قال : ليس لك ان تتكلم بما شئت لان رسول الله صلي الله عليه و آله قال : رحم الله عبدا قال خيرا فغنم او صمت فسلم . (34)

امام سجاد (ع ) فرموده است : مجاز نيستي هر چه را كه بخواهي بگويي ، چه رسول گرامي اسلام فرموده است : مشمول رحمت الهي باد آن كس كه سخن خوب بگويد و سود برد يا سكوت كند و سالم بماند.

توجه به ابعاد ارشاد

بجاست اين نكته تذكر داده شود كه موضوع ارشاد مي تواند از نظر علمي داراي ابعاد متعدد باشد. علم و آگاهي ارشاد كننده در بعدي لازم است كه مي خواهد درباره آن سخن بگويد و طالب هدايت را ارشاد نمايد؛ مثلا در موردي كه شنونده فرد با ايماني است و مي خواهد دعا را از نظر كتاب و سنت بفهمد و به مشروعيت آن مطمئن گردد و بداند كه اگر در موردي براي قضاي حوايج مشروع خود به دعا متوسل شود و استجابت آن را از خداوند بخواهد، مرتكب بدعتي نشده و عمل خلافي انجام نداده است ؟ كسي كه مي خواهد او را در اين باره ارشاد كند كافي است تا حدودي از آيات و اخبار مربوط به دعا و شرايط آن آگاه باشد و با بصيرت به سؤ الات وي پاسخ گويد: اما اگر سؤ ال كننده از مشروعيت دعا آگاه است ولي مي خواهد بداند با آنكه جهان ما به قضاي الهي ، عالم علل و اسباب است و در حديث امام صادق (ع ) آمده :

ابي الله ان يجري الاشياء الا باسباب . (35)

خداوند ابا دارد از اينكه اشياء را در اين عالم به جريان اندازد، مگر از راه وسايل و اسباب .

توضيحي درباره دعا

براي طالب ارشاد اين سؤ ال پيش آمده كه در نظام اسباب و علل ، دعا چه نقشي دارد و جمع بين ادله دعا و اين قبيل روايات كه سخن از اسباب و علل مي گويد، چگونه است ؟ البته اهل تحقيق بدين پرسش پاسخ داده و گفته اند: دعا خود از قدر الهي است و استجابت دعا گاهي به نحو سبب سازي و تسبيب اسباب است و گاهي بر سبيل سبب سوزي و فوق مجاري عادي است . خداوند حكيم جهان را بر اساس علل و اسباب نيان نهاده ، نه آنكه خود را در اسباب و وسايل آفريده خودش زنداني نموده باشد. از اين رو، در روايت امام صادق (ع ) آمده است كه خداوند ابا دارد و نگفته است خداوند قدرت ندارد و ناتوان است ، و كلمه ابا در موردي به كار برده مي شود كه ابا كننده به انجام آن عمل قادر باشد؛ مثلا اگر گفته شود: فلان تاجر از خريد اين كالا ابا دارد، معناي اين كلام ، عجز و ناتواني تاجر نيست ، بلكه حاكي از بي ميلي تاجر است ؛ يعني اگر بخواهد مي تواند اين معامله را انجام دهد، اما ميل و رغبت به انجام آن ندارد. خلاصه ، كسي كه بصيرت و آگاهيش در حدود پاسخ گفتن به سؤ ال اول است ، نبايد به سؤ ال دوم پاسخ دهد، چه آنكه در آن پاسخ بصير نيست و ممكن است با جواب نارساي خود، سائل را دچار تزلزل و ترديد كند و به جاي ارشاد، مايه گمراهي او شود.

ايمان داشتن به گفته خود

يكي ديگر از شرايط ارشاد كننده اين است كه خود به گفته هاي هدايت بخش و سعادت آفرين خويش مؤ من و معتقد باشد و از عمق دل سخن بگويد. در قرآن شريف ، اين مهم در مورد رسول اكرم صلي الله عليه و آله خاطرنشان گرديده است :

آمن الرسول بما انزل اليه من ربه . (36)

پيمبر گرامي ايمان دارد به تمام آنچه از طرف خداوند بر وي نازل شده است .

ريا كاري در اظهار علم

از اين رو براي ايمان آوردن مردم ، علاقه بسيار شديد داشت و تمام همتش ‍ در اين راه مصروف مي گرديد و مي خواست جامعه را به خداوند، مؤ من و متوجه نمايد. بعضي افراد از نظر علمي و استعداد فطري لايق و قوي هستند. مسائل مشكل ديني را با منطقي مستدل حل مي كنند و طالبان ارشاد را آنطور كه بايد قانع مي نمايند، ولي انگيزه آنان در اين بحثها اعلاي حق و دعوت به خداي يگانه نيست ، بلكه مي خواهد خود را بنمايانند، ريا كاري كنند، معلومات خويش را به رخ اين و آن بكشند، به هوي و تمنيات نفساني جامه تحقق بپوشانند و غريزه تفوق طلبي و برتري جويي خويش را اقناع نمايند. اينان مصداق حديثي هستند كه از حضرت مسيح (ع ) نقل شده است :

بحق اقول لكم ، لا تكونوا كالمنخل يخرج الدقيق الطيب و يمسك النخالة . كذلك انتم ، تخرجون الحكمة من افواهكم و يبقي الغل في صدوركم . (37)

از روي حق به شما مي گويم ، همانند آلك آردبيز نباشد كه آرد خوب و خالص را از خود بيرون مي دهد و سبوس را نگاه مي دارد. شما نيز مطالب حكيمانه را از دهان بيرون مي دهيد و در دلتان انديشه هاي مضر باقي مي ماند.

خطر اين قبيل افراد موقعي آشكار مي گردد كه ناباوري درونشان به طور ناآگاه و به صورت سخن بيخودي ، همانند جرقه اي از زير خاكستر بيرون جهد و ارشاد شدگان به ناباوري و بي ايماني آنان واقف گردند.

يكي ديگر از شرايط ارشاد كننده اين است كه خود عمل كند آنچه را كه به طالبان هدايت و ارشاد دستور عمل مي دهد. زيرا عمل كردن ارشاد كننده مايه اطمينان دروني كساني است كه مي خواهند راه هدايت و سعادت را بيابند و ارشاد شوند.

عن علي عليه السلام قال : علموا الناس الخير بغير السنتكم و كونوا دعاة القوم بفعلكم و الزموا الصدق و الورع . (38)

هدايت مردم از راه عمل

علي (ع ) فرموده : خير و خوبي را به مردم بياموزيد با غير زبان ، و دعوتتان به وسيله عمل باشد و هرگز از راستي و تقوي جدا نشويد.

كبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون . (39)

كسي كه چيزي بگويد و بر طبق آن عمل نكند با اين كار ناروا بشدت خويشتن را مورد بغض الهي قرار مي دهد.

يكي از علل تاءثير و نفوذ عميق اولياي گرامي اسلام در قلوب مؤ منين واقعي اين بود كه خودشان در انجام وظايف ديني پيشقدم بودند و به همه دستورهايي كه به مردم مي دادند، عمل مي نمودند.

عن علي عليه السلام قال : ايها الناس ! و الله ما احثكم علي طاعة الا و اسبقكم اليها و لا انهاكم عن معصية الا و اتناهي قلبكم عنها . (40)

علي (ع ) فرمود: قسم به خدا كه هيچ وقت شما را به طاعتي ترغيب ننمودم ، مگر آنكه پيش از شما به آن سبقت جستم ، و از هيچ گناهي نهيتان ننمودم ، جز آنكه خود قبل از شما، از آن اجتناب داشتم .

ارشاد و هدايت چنين انساني بزرگ كه مجري اوامر و نواهي باري تعالي است ، در قلوب شنوندگان جاي مي گيرد، در ضميرشان اثر مي گذارد و آنان را به راه سعادت سوق مي دهد. اما اگر عالم ديني به وظايف خويش عمل نكند و دانسته هاي خود را به كار نبندد، سخن او در ضمير مردم نفوذ نمي كند و اثر ارشادي به جاي نمي گذارد.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : ان العالم اذا لم يعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب كما يزل المطرعن الصفاة . (41)

ارزش عالم عامل

امام صادق (ع ) فرمود: وقتي عالم به علم خود عمل نكند، موعظه او از دلها مي لغزد و نفوذ نمي نمايد، همانطور كه باران از روي سنگهاي سخت نمي لغزد و فرو نمي رود.

عن المسيح عليه السلام قال : بحق اقول لكم ان الناس في الحكمة رجلان : فرجل اتقنها بقوله وضيعها بسوء فعله ، و رجل اتقنها بقوله و صدقها بفعله و شتان بينهما. فطوبي للعلماء بالفعل و ويل للعلماء بالقول . (42)

حضرت مسيح (ع ) فرمود: از روي حق به شما مي گويم ، مردم در امر حكمت و علم دو گروه اند، يك گروه حكمت را با زبان تحكيم مي كنند و با عمل بد خويش تضييع مي نمايند، و گروه دگر حكمت را با زبان تحكيم مي كنند و با عمل آن را تصديق مي نمايند، و بين اين دو گروه فاصله بسيار است . خوشا به حال علماي با عمل ، واي بر علماي با زبان .

عالمي كه حكمت را به زبان مي گويد ولي عملش بر خلاف گفته اوست ، در صورتي كه رفتارش در دنيا آشكار گردد و مردم به كارهاي غير مشروعي كه مرتكب مي شود واقف گردند، اگر تمام ارزش اجتماعي خود را از دست ندهد، لااقل به نسبت آشكار شدن رفتار گناه آلودي كه دارد، قدر و منزلتش ‍ كاهش مي يابد، و اگر در دنيا گناهانش آنقدر پنهاني انجام شود كه دگران آگاه نگردند، در روز حساب كه روز آشكار شدن پنهانهاست ، رسوا مي شود و گرفتار عذاب روحي و جسمي خواهد شد.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله صلي الله عليه و آله : ان اشد الناس ندامة و حسرة رجل دعا عبدا الي الله تبارك و تعالي فاستجاب له و اطاع الله فادخله الله الجنة و ادخل الداعي النار بترك عمله و اتباعه هواه . (43)

شديدترين افسوس در قيامت

حضرت صادق (ع ) از رسول اكرم (ص ) حديث نموده كه فرموده است : شديدترين پشيماني و افسوس براي كسي است كه بنده اي را به خداوند دعوت نموده و او دعوت را پذيرا شده و اوامر الهي را به كار بسته و خداوند او را در بهشت جاي داده و دعوت كننده را جهنمي نموده ، براي آنكه اوامر خداوند را در مقام عمل ترك گفته و از هواي نفس خويش پيروي نموده است .

از آنچه مذكور افتاد، اين نتيجه به دست آمد كه ارشاد و هدايت مردم به خداوند عبادتي است بسيار بزرگ و پر ارج ؛ كسي كه به اين عمل گرانقدر مبادرت مي نمايد، قدم به جاي قدم انبيا مي گذارد و از رفتار آنان تبعيت مي نمايد. با اين عمل ، مشمول رحمت الهي مي شود و از پاداش او برخوردار مي گردد. ارشاد كنندگان به طور عادي با زبان و عمل و گاه با قلم ، افراد را هدايت و ارشاد مي نمايند و حضرت علي بن الحسين عليهما السلام نيز مانند آباء گراميش ، همواره اين وظيفه مقدس را انجام داده است . اما امام سجاد (ع ) در جمله اين قطعه از دعا كه موضوع سخنراني امروز است ، توفيق ارشاد را به وسيعترين معني از پيشگاه خداوند خواسته ، عرض ‍ مي كند:

و من ادلة الرشاد.

بارالها! مرا از دلايل رشاد قرار ده .

هدايت مردم در جميع ابعاد

گويي مي خواهد بگويد: نه فقط زبانم در گفتار و اعمالم در رفتار و قلمم در كتابت از ادله رشاد باشد، بلكه با لطف و رحمت خويش مرا به گونه اي قرار ده كه تمام وجودم در همه احوال ، راهنماي حق و فضيلت و از دلايل رشاد باشد. اين توفيق از طرف حضرت باري تعالي نصيب امام سجاد (ع ) گرديد و آنچنان شد كه تمام حركات علي بن الحسين عليهما السلام در ساكت ماندن و سخن گفتن ، توجه نمودن و بي اعتنايي كردن ، شناخته شدن يا ناشناخته ماندن ، و ديگر احوالي از اين قبيل ، وسيله راهنمايي و هدايت طالبان ارشاد بود و در اينجا به طور نمونه دو مورد ذكر مي شود:

كان بالمدينة رجل بطال يضحك الناس منه . فقال قد اعياني هذا الرجل ان اضحكه ، يعني علي بن الحسين عليهما السلام . قال فمر علي و خلفه موليان له . قال : فجاء الرجل حتي انتزع رداءه من رقبته صلوات الله و سلامه عليه ، ثم مضي . فلم يلتقت اليه علي عليه السلام ، فاتبعوه و اخذوا الرداء منه فجاءوا به فطر حوه عليه . فقال لهم : من هذا؟ قالوا: هذا رجل بطال يضحك اهل المدينة . قال قولوا له : ان الله يوما يخسر فيه المبطلون . (44)



زيانكاري اهل بطالت

در مدينه مردي بود كه بطالش مي خواندند و مردم از حركات وي مي خنديدند. موقعي گفت : اين مرد يعني امام سجاد (ع )، از اينكه او را بخندانم ، عاجزم نموده است . روزي امام در رهگذر عبور مي نمود و دو نفر از مواليش همراه حضرت بودند. مرد بطال رسيد عبا را از دوش حضرت برداشت و برد. امام عليه السلام كمترين اعتنايي نفرمود و همچنان به راه رفتن ادامه داد. آن دو نفر كه با حضرت بودند رفتند و عبا را گرفتند، برگشتند و به دوش حضرت افكندند. در اين موقع امام (ع ) پرسيد: اين كه بود؟ گفتند مردي است بطال كه مردم از حركاتش مي خندند. فرمود به او بگوييد: براي خداوند روزي است كه اهل باطل در آن روز زيانكار خواهند بود.

عن ابيعبدالله عليه السلام قال : كان علي بن الحسين عليهما السلام لا يسافر الا مع رفقة لا يعرفونه و يشترط عليهم ان يكون من خدم الرفقة فيما يحتاجون اليه . فسافر مرة مع قوم فرآه رجل فعرفه . فقال لهم : اتدرون من هذا؟ قالوا لا. قال هذا علي بن الحسين عليهما السلام . فوثبوا فقبلوا يده و رجله و قالوا يابن رسول الله ! اردت ان تصلينا نار جهنم ، لو بدرت منا اليك يد او لسان اما كنا قد هلكنا آخر الدهر، فما الذي يحملك علي هذا. فقال : اني كنت قد سافرت مرة مع قوم يعرفونني فاعطوني برسول الله صلي الله عليه و آله ما لا استحق به ، فاني اخاف ان تعطوني مثل ذلك فصار كتمان امري احب الي . (45)

تواضع امام سجاد (ع )

امام صادق (ع ) فرمود: روش حضرت زين العابدين (ع ) اين بود كه مسافرت نمي نمود، مگر با همسفرهايي كه او را نشناسند و شرط مي نمود كه در احتياجاتشان خدمتگزار آنان باشد. در يكي از مواقع ، با جمعي سفر نمود. مردي حضرت را ديد و شناخت . به همسفرهاي امام (ع ) گفت : آيا اين آقا را مي شناسيد؟ گفتند: نه . گفت : اين علي بن الحسين (ع ) است . به پا خاستند و دست و زانوي آن حضرت را بوسيدند. عرض كردند: يابن رسول الله ! آيا مي خواستي ما جهنمي شويم ؟ اگر از ناحيه ما با دست و زبان اساعه ادبي به شما مي شد، مگر نه اين بود كه تا آخر عمر هلاك بوديم . در اين كار چه انگيزه اي داشتيد. حضرت فرمود: يك بار مسافرت نمودم با كساني كه مرا مي شناختند، به احترام رسول اكرم (ص ) بيش از استحقاقم مورد عنايت قرارم دادند. خائف بودم شما و هم آنچنان عمل كنيد.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم اين قطعه از دعاي مكارم الاخلاق كه موضوع نيمه آخر سخنراني امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مي كند:

و من صالحي العباد: بارالها! مرا از بندگان صالح قرار ده .

معني صالح

صالح در لغت به معناي شايسته در زبان فارسي است .

هو صالح لكذا، اي فيه اهلية للقيام به . (46)

او براي انجام فلان كار صالح است ، يعني در وي اهليت قيام به آن عمل وجود دارد. مثلا براي تهيه يك ساختمان مهم ، گفته مي شود: فلان مهندس ‍ براي اين كار صالح و شايسته است ، يا براي انجام يك عمل جراحي دقيق مي گويند: فلان دكتر جراح براي انجام اين عمل صلاحيت و شايستگي دارد. كسي كه از مهندس ساختمان يا دكتر جراح نام مي برد، آن دو فقط از بعد معلومات و اطلاعاتي كه دارند مي نگرد و صلاحيتشان را از جهت تحصيلات علمي و تخصصي اعلام مي نمايد. اما حضرت سجاد (ع ) در اين جمله دعا و همچنين ديگر اولياي گرامي اسلام در ساير ادعيه و روايات كه از عباد صالح نام مي برند، صلاحيت آنان را از بعد عبوديت و بندگي خداوند، يعني از جنبه انساني آنها مي نگرند.

الصالح القائم بما عليه من حقوق الله و حقوق العباد و الكمال في الصلاح منتهي درجات المؤ منين و متمني الانبياء و المرسلين . (47)

اداي حق خالق و خلق

صالح كسي است كه با اراده جدي قيام نمايد تا حقوق خداوند و حقوق بندگان خدا را ادا كند و صلاح كامل ، درجه نهايي اهل ايمان و خواسته انسان سازي هاي اليه ، يعني انبياء و مرسلين ، است .

قرآن شريف در موارد متعدد، بعد از ذكر ايمان ، از اعمال صالحه نام برده است .

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات ، (48)

و بشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات ، (49)

و العصر ان الانسان لفي خسر. الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات . (50)

ارزش ايمان و عمل صالح

ذكر اين دو از پي هم ، روشنگر اين حقيقت است كه سعادت انسانها وابسته به داشتن ايمان و عمل صالح است . اگر كسي واجد اين دو سرمايه گرانقدر باشد، به كمال واقعي و حسن ختام دست مي يابد، و اگر فاقد اين دو يا فاقد يكي از اين دو بود، به سعادت شايسته مقام انسان نايل نمي گردد. مقام بندگان صالح در پيشگاه خداوند آنقدر رفيع است كه در قرآن شريف نام آنان در كنار نام انبيا و صديقين و شهدا آمده است :

و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا . (51)

مقام رفيع صالحين

آنان كه خداوند و رسول خدا را اطاعت مي نمايند، با كساني هستند كه خداوند آنان را به نعمتهاي خود متنعمشان ساخته ، از پيمبران و صديقين و شهدا و صالحين و اينان چه رفقاي نيكو و دلپذيري هستند.

در اين آيه تصريح شده است كه خداوند، نعمت خود را به اين چهار گروه اعطا نموده است ، و در سوره حمد، نمازگزاران سراسر جهان روزي چند بار مي گويند:

اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم . (52)

بارالها! ما را به راه راست هدايت كن . راه كساني كه تو به آنان نعمت داده اي .

دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم ، از نظر معنوي بازاري است كه پيوسته معاملاتي در آن انجام مي شود، بعضي از آن معاملات سودآور است و برخي زيان بخش . سرمايه نقدي كه تمام مردم دنيا براي معامله عرضه مي شود، توحيد و شرك ، كفر و ايمان ، فضيلت و رذيلت ، پاكي و ناپاكي ، و از اين قبيل . هر كسي از پي كالايي مي رود كه طالب آن است .

متاع كفر و دين بي مشتري نيست

گروهي اين ، گروهي آن پسندند .

سود و زياني كه در اين بازار عايد مردم مي گردد، تابع معاملات خوب و بدي است كه انجام مي دهند.

عن ابي الحسن الثالث عليه السلام قال : الدنيا سوق ، ربح فيها قوم و خسر آخرون . (53)

بازار دنيا و نقد عمر

امام هادي (ع ) فرموده : دنيا بازاري است كه بعضي در آن سود مي برند و بعضي زيان مي بينند.

پيمبران از طرف باري تعالي مبعوث شده اند كه در اين بازار آشفته ، مردم را از ضلالت برهانند، كالاهاي سالم و سودبخش را معرفي كنند و آنان را از معاملات زيانبار مصون دارند.

يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم علي تجارة تنجيكم من عذاب اليم . تؤ منون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون . (54)

تجارت نجات بخش

اي كساني كه ايمان آورده ايد! آيا شما را دلالت نمايم به تجارتي كه از عذاب دردناك نجاتتان مي بخشد؟ آن تجارت اين است كه ايمان مي آوريد به خدا و رسولش و با مال و جانتان در راه او جهاد مي نماييد و اگر بدانيد انجام اين وظايف براي شما از هر تجارتي سودبخش تر است .

علي (ع )، جانشين بر حق رسول اكرم (ص )، نيز در مقام راهنمايي مردم به تجارت نافع ، فرموده است :

لاتجارة كالعمل الصالح و لا ربح كالثواب . (55)

نه هيچ تجارتي مثل عمل صالح است و نه هيچ سودي همانند اجر الهي است .

خلاصه اگر كسي بتواند سرمايه گرانبهاي عمر را در بازار دنيا صرف معاملات سودبخش ، يعني اعمال صالحه ، نمايد و بدين وسيله خويشتن را در صف عباد صالح قرار دهد، به مقام شامخ انسانيت نايل گرديده و روز جزا از اجر نامحدود حضرت باري تعالي برخوردار مي گردد. قدر و منزلت عباد صالح نزد خداوند آنقدر بلند پايه و رفيع است كه امام معصوم ، حضرت زين العابدين (ع )، در جمله دوم دعاي خود، از پيشگاه او در خواست مي نمايد:

و من صالحي العباد.

بارالها! مرا از عباد صالح قرار ده .

پيوستن به صالحين

بموقع است در پايان بحث تذكر داده شود كه خويشتن را عبد صالح خواستن و به گروه عباد صالح پيوستن ، از نظر علمي و عمل كاري است بس ‍ مشكل و دشوار؛ مثلا امر به معروف و نهي از منكر يكي از فرايض مهم اسلامي و از جمله اعمال صالحه است . مشكل اول اين دستور ديني ، وقوف علمي به ابعاد مختلف عمل و شناخت معروف و منكر است ، و مشكل دوم ، عوارض ناشي از امر و نهي و تشخيص موارد روا از ناروا است . گاهي اين فرد مسلمان عملي را منكر تصور مي كند و مي خواهد عاملش را نهي نمايد، با اينكه آن عمل گناه نيست و نهي از آن اگر موجب شرمندگي و ايذاء عامل عمل شود، نهي كننده نه تنها عمل صالحي انجام نداده ، بلكه با ايذاء يك مسلمان مرتكب گناه شده است . در جايي كه عمل ، منكر واقعي است و نهي از آن لازم باشد، نهي كننده بايد تكاليف ديني خود را بداند و به گونه اي عمل كند كه از مرز شرع مقدس تجاوز ننمايد.

چه بسا افرادي در گذشته و حال كارهايي را انجام داده و مي دهند به تصور عمل صالح ، در حالي كه عملشان غير صالح و نشي از جهل و بي اطلاعي از مقررات اسلام است .

نا آگاهي يك مسلمان

امام صادق (ع ) در روايت مفصلي كه اختلاف درجات مردم را در شناختهاي معنوي بيان نموده ، قضيه اي را شرح داده كه خلاصه اش اين است : مرد مسلماني همسايه اي داشت نصراني ، با او از اسلام سخن گفت و مزاياي اين دين مقدس را براي او بيان نمود.

مرد نصراني دعوت او را اجابت كرد و اسلام را پذيرفت . نيمه شب فرا رسيد. مرد مسلمان در خانه تازه مسلمان را كوبيد. صاحب خانه گفت : كيستي ؟ گفت : من فلاني هستم . پرسيد: كاري داري ؟ پاسخ داد: برخيز، وضو بگير، لباس در بر كن ، و با هم براي نماز برويم . مرد تازه مسلمان وضو گرفت ، لباس پوشيد، با او به مسجد رفت . دو نفري نماز خواندند تا سپيده صبح دميد. آنگاه نماز صبح خواندند، آنقدر ماندند تا هوا كاملا روشن شد. تازه مسلمان به پا خاست كه به منزل برود. مرد مسلمان گفت : كجا مي روي ؟ روز كوتاه است و فاصله تا ظهر كم است . او را نشاند تا نماز ظهر را خواند، باز گفت : فاصله تا نماز عصر كم است . او را نگاه داشت تا نماز عصر را هم در وقت فضيلت خواند. تازه مسلمان به پا خاست كه به منزل برود. به او گفت : الآن اواخر روز است . او را نگاه داشت تا نماز مغرب را خواند. باز تازه مسلمان برخاست به منزل برود، به وي گفت : فقط يك نماز باقي مانده و آن نماز عشاء است ، او را نگاه داشت تا وقت فضيلت عشاء رسيد، نماز عشاء را هم خواند و سپس از هم جدا شدند. نيمه شب فرا رسيد، مجددا مسلمان در خانه تازه مسلمان را كوبيد. صاحبخانه گفت : كيست ؟ جواب داد: فلاني هستم . پرسيد: چه كار داري ؟ گفت : برخيز وضو بگير، لباس بپوش ، با من بيا براي نماز. تازه مسلمان گفت : برو براي اين دين كسي را پيدا كن كه از من فارغ البال تر باشد، من كم بضاعتم و عائله دار. امام (ع ) فرمود: ادخله في شي ء اخرجه منه . (56)

شناخت راه سعادت

اين مرد مسلمان زحمت كشيد، او را از نصرانيت و ضلالت به اسلام آورد و دوباره با اعمال نادرست خود به نصرانيتش برگرداند.

مسلماناني ككه علاقه دارند راه عباد صالح را بپيمايند و تمام اعمالشان صحيح و طبق دستور شرع مقدس انجام شود، بايد در شناخت تعاليم الهي كوشا و جدي باشند و از راهنمايي و ارشاد دين شناسان ، آنطور كه بايد استفاده نمايند و تا در اداي فرايض و سنن ، صراط مستقيم را بپيمايند و در بيراهه هر قدر هم خفيف باشد، قدم نگذارند. اولياي گرامي اسلام ، همواره مراقب دوستان و پيروان خود بودند و به صور مختلف آنان را متوجه وظايفشان مي نمودند و اگر در موردي غفلتي را مشاهده مي كردند، همانند پدري مهربان تذكر مي دادند و مسير صحيح را ارائه مي نمودند.

روي ان النبي صلي الله عليه و آله دخل علي مريض فقال : ما شاءنك ؟ قال صليت بنا صلاة المغرب فقراءت القارعة . فقلت : اللهم ان كان لي عندك ذنب تريد ان تعذبني به في الاخرة فعجل ذلك في الدنيا، فصرت كما تري . فقال (ص ): بئس ما قلت ، الا قلت : ربنا آتنا في الدنيا حسنة و في الاخرة حسنة و قنا عذاب النار، فدعا له حتي افاق . (57)

درخواست نابجا

رسول اكرم (ص ) بر مريضي وارد شد. پرسيد: شما را چه شده است ؟ عرض كرد: نماز مغرب را با به جماعت برگزار فرموديد، سوره قارعه را تلاوت نموديد. عرض كردم : بارالها! اگر از من نزد تو گناهي است كه اراده داراي مرا در قيامت به كيفر آن عذاب نمايي ، در آن عذاب تعجيل كن و در دنيا معذبم نما. بر اثر آن دعا، چنين شدم كه ملاحظه مي فرمايي .

فرمود: بد سخني به زبان آوردي . چرا نگفتي بارالها! در دنيا به ما حسنه اعطا كن و در آخرت حسنه اعطا فرما و ما را از عذاب آخرت مصون و محفوظ بدار. سپس رسول اكرم (ص ) درباره عارضه اش دعا نمود و بهبودي يافت .