بازگشت

حبل


حبل به معناي ريسمان و رشته محكم (وثيق) است؛ قرآن ريسمان محكم خداست - و يا ريسمان محكمي دارد [1] - كه بايد به آن چنگ زد (ش 59): «واجعلنا ممن يعتصم بحبله»: «خدايا ما را از كساني قرار ده، كه به ريسمان (محكم) قرآن چنگ مي زنند.»

آيه شريفه: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» (آل عمران، 103): «به ريسمان محكم خدا چنگ زنيد و متفرق نشويد.» مؤيد اين بيان است. در روايات تفسيري مصاديقي براي «حبل الله» معرفي كرده اند:

1- قرآن: در تفسير عياشي از اميرالمؤمنين عليه السلام از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آورده است كه درباره قرآن فرموده: «... هو حبل الله المتين و هو الذكر الحليم...» [2] نيز در تفسير امام عسكري عليه السلام به نقل از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است كه گفته:

«ان هذا القرآن هو النور المبين و الجهل المتين و العروة الوثقي...» [3] .

«اين قرآن، نور آشكار، رشته ي محكم و ريسمان مستحكم - و قابل اعتماد خدا - است...».

2- آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم (عترت): همچنين در تفسير عياشي از امام صادق عليه السلام نقل شده كه: «آل محمد عليهم السلام هم حبل الله المتين الذي أمر بالاعتصام به، فقال: «و اعتصموا بحبل الله الآيه». و نيز امام كاظم عليه السلام كه فرمود: «علي بن أبي طالب حبل الله المتين» بنابراين روايات عترت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم -و در رأس آن ها شخص امام علي بن أبي طالب عليه السلام - بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ريسمان محكم خدا هستند. كه قرآن دستور مي دهد به آنان متمسك شويد و از تفرقه بپرهيزيد.

اين دو دسته روايات به روشني و به وجوهي قابل جمع مي باشد:

وجه اول: روايتي است كه در معاني از امام شخص سجاد عليه السلام - صاحب دعاي مورد بحث - نقل شده است كه فرمود (مضمون حديث): امام (از ما) جز شخص معصوم نمي تواند باشد؛ و عصمت در ظاهر خلقت اشخاص آشكار نيست. از ايشان درباره ي معناي عصمت سؤال شد، ايشان در جواب گفتند: معصوم كسي است كه «معتصم بحبل الله» [4] باشد و حبل الله همان قرآن است؛ و قرآن به سوي امام هدايت مي كند؛ و اين است معناي سخن خداي عزوجل كه مي فرمايد: «اين قرآن به آن - طريقه و راهي [5] - رهنمون مي شود كه استوارتر است...» (اسراء، 9) [6] .

بر اساس اين روايت؛ «حبل الله» يعني - نخستين - ريسمان محكم هدايت خدا «قرآن» است.

حجت خدا - كه در علم و عمل معصوم و مورد وثوق است - به قرآن چنگ مي زند؛ آن گاه چنين امامي - كه وجود معصوم و به راستي و درستي معتصم به حبل الله است - خود براي ديگران - كه غير معصوم هستند - حبل الله، يعني ريسمان مستحكم هدايت و تربيت الهي است. و تعارضي در كار نيست.

وجه دوم: آن است كه بر اساس حديث ثقلين بگوئيم: خداوند دو ريسمان محكم دارد؛ كه بايد به هر دو چنگ زد و آن دو نيز به يكديگر پيوسته و جدائي ناپذيرند (چنان كه در وجه نخست اشاره گرديد). و اين وجهي است كه مرحوم فيض كاشاني، نيز به استناد يكي از نقل هاي حديث ثقلين بيان فرموده است: سرانجام همه ي اين اقوال به يك جا ختم مي شود، كه سخن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آن را روشن مي كند؛ آن جا كه مي فرمايد: «دو حبل و دو ريسمان (محكم) است كه يك طرف آن به دست خداست، و طرفي نيز به دست شماست؛ آن دو نيز از هم جدا نمي شوند، شما نيز «همگي» به آن چنگ زنيد و «متفرق نشويد». [7] .

اما وجوه ديگري كه درباره ي «حبل الله» گفته شده؛ مانند: «دين» يا «توحيد» و امثال آن، چون كلي تر و - به اصطلاح - اعم از مصاديقي است كه بيان شد، منافاتي با دو وجه ذكر شده ندارند ولي تعيين كننده نهايي نيستند و خود نيازمند سخن فصل هستند بتا اختلاف برطرف شود. و فصل الخطاب همان است كه بيان شد و مؤيد و مستند به ادله عقلي و نقلي است. وجه ديگري كه بيان شده [8] تعبير «ولايت» است؛ كه همان وجه دوم مي باشد.

اما آنچه زمخشري، درباره ي تعبير «اعتصمت بحبله» - از نظر ادبي و بلاغي - به دو وجه بيان كرده مؤيد دو وجه ياد شده (و جمع بين آن دو) مي باشد، كه خلاصه بيان او در اين زمينه اين آيه چنين است:

1- قرآن را، از باب تشبيه و تمثيل، ريسمان محكم خدا تعبير فرموده؛ چنان كه ريسمان و طناب را از مكان بلند، آويخته و به واسطه ي آن بالا مي روند. [9] گفته اند كه در اين وجه از مفردات آيه (حبل و اعتصام) معاني حقيقي (نه مجازي) اراده شده است.

2- در اين وجه حبل استعاره ي از عهد و ميثاق آن است. براساس اين وجه؛ قرآن حبلي؛ يعني عهد و ميثاقي دارد كه بايد بر آن پايدار و وفادار بود و نقض نكرد [10] .

در وجه اخير اشاره اي به عهد و ميثاق خدا در قرآن شده است، كه با توجه به حديث متفق عليه ثقلين و روايات ديگري كه ذكر شد، حبل الله همان عهد ولايت الله و ميثاق قرآن است؛ كه در وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و سنت ايشان متجلي است و بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در عترت ايشان سريان يافته و همه ي ملت مأمورند كه به آن معتصم و متمسك باشند و راه تفرقه نپيمايند كه تفرقه - از ريسمان قديم و صراط مستقيم خدا - به معناي هلاكت و گمراهي است.


پاورقي

[1] اين به معناي آن است كه بگوئيم قرآن حبلي، يعني عهد و ميثاقي دارد كه بايد به آن عهد پايدار باشيم، توضيح در دنباله مطلب خواهد آمد.

[2] تفسير الصافي، ج 1، مقدمة الأولي (ص 17)، نيز ر. ك. نهج البلاغه (صبحي صالح) ص، 254، ط 176.

[3] تفسير الصافي، ج 1، مقدمة الأولي (ص 17).

[4] نكته ي بديعي كه از اين روايت استفاده مي شود آن است كه: به جز شخص معصوم (نگه داشته شده در علم و عمل) به عصمة الله نمي تواند معتصم واقعي به قرآن باشد. زيرا غير معصوم يا از روي عمد و عصيان، از هواي نفس پيروي مي كند و به حبل الله، چنگ نمي زند و يا فرضا اگر هم بخواهد متمسك به حبل الله بشود، ممكن است در زمينه علم و معنا به اشتباه بيافتد. و در هر صورت اعتصام صورت نمي گيرد، چرا كه اگر هم اتفاقا - نه از روي علم - به معناي درست رسيده باشد، موثوق به و مورد اعتماد نيست و به آن «اعتصام» گفته نمي شود (معناي اعتصام با وثوق و اعتماد ملازم است).

[5] تفسير شبر، ص 280.

[6] معاني الأخبار، ص 132، حديث 1.

[7] تفسير الصافي، ج 1، ص 237.

[8] همان.

[9] اين مطلب از مضمون روايات ذكر شده (1 و 2) نيز استفاده مي شود.

[10] ر. ك. رياض السالكين، ج 5، ص 448، به نقل از تفسير الكشاف، ج 1، ص 394.