بازگشت

ضرورت اخلاق در جامعه


وجود انسان ضعيف و ناقص آفريده شده است. به گونه اي است كه بايد خود، ابعاد هستي خود را شكل دهد و به كمك قدرت انديشه و اراده خويش استعدادهاي مختلفش را شكوفا سازد و به كمال لايق خود برسد. بخشي از استعدادها و ابعاد وجود انسان همان خلقياتي است كه انسان بايد كسب كند.

اخلاق، استعدادي است كه در وجود انسان نهفته است و براي آنكه انسان به كمال لايق خود برسد بايد اين جنبه از وجودش را شكوفا سازد و اين نوع كمال به واسطه يك سيستم اخلاقي ميسور است. [1] .

اخلاق يكي از غايات مهم بعثت است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آن را بيان فرموده است:

«اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» [2] .

همانا من براي تتميم و تكميل خلق هاي فاضل و صفات اخلاقي پسنديده مبعوث شده ام.

ملكات، خلقيات و اعمال ما صورتي ملكي دارد كه فاني و موقت است و آن همان ظاهر اعمال است كه در اين جهان تحقق مي يابد. اما حقيقت و وجهه اي ملكوتي دارد كه پس از صدور از ما هرگز فاني نمي شود و آن از توابع و لوازم و فرزندان جدا ناشدني اعمال و رفتار ماست. ملكات و خلقيات و اعمال ما از وجهه ملكوتي و چهره غيبي باقي است و روزي خواهد رسيد كه ما به آنها واصل خواهيم شد و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهيم كرد و زمينه و موجبات نعيم و لذت يا جحيم و عذاب ما همين امور خواهند بود. [3] .

از آنجا كه ما در روزگار تباهي اخلاق و غلبه شهوات و آفات به سر مي بريم، بيش از هر زماني نيازمند آموزش و پرورش مكارم اخلاقي و انساني هستيم.


پاورقي

[1] فلسفه اخلاق / ص 307 - 306.

[2] بحارالانوار / ج 16 / ص 210.

[3] عدل الهي / ص 247.