بازگشت

صحيفه سجاديه منبعي مطمئن براي معارف اسلام


به عنوان نمونه در صحيفه سجاديه بسياري از مباحث اعتقادي مطرح شده است، و دانشمندان علم كلام و فلسفه اسلامي از اين كتاب استفاده كرده اند و همچنان مي تواند براي محققين و مدققين اين علم يك منبع مطمئن باشد.

مثلا در باب «خداشناسي» امام (ع) در همان دعاي اول پس از حمد و ستايش خداوند ابديت و ازليت خدا و قدرت و اراده او در خلقت و هدايت تكويني پروردگار را مطرح مي فرمايند و با اعتراف به عجز انسان از درك و وصف خدا مي فرمايند:

«الحمد لله الاول بلا اول كان قبله، و الاخر بلا اخر يكون بعده، الذي قصرت عن رؤيته ابصار الناظرين، و عجزت عن نعته اوهام الواصفين. ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا، و اخترعهم علي مشيته اختراعا، ثم سلك بهم طريق ارادته، و بعثهم في سبيل محبته، لا يملكون تأخيرا عما قدمهم اليه، و لا يستطيعون تقدما الي ما اخرهم عنه، و جعل لكل روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه...»

حمد خدائي را كه اول همه آثار هستي اوست و قبل از او اولي نبوده، و آخر است بي آنكه پس از او آخري باشد، خدايي كه ديده بينندگان از ديدنش قاصر و انديشه و فهم وصف كنندگان از وصفش عاجز است. به دست قدرتش آفريدگان را ايجاد كرد و آنان را براساس اراده خود صورت بخشيد. آنگاه همه را در راه اراده خود راهي نمود و در مسير محبت و عشق به خود برانگيخت. موجودات هستي از حدودي كه براي آنان معين فرموده قدمي پيش و پس نتوانند نهاد و براي هر يك از آنان روزي معلوم و قسمت شده اي از باب لطف قرار داد...

و در ادامه به حكمت و علم و حلم خداوند و برخي صفات ديگر اشاره مي فرمايند.

در دعاهاي ديگر نيز خدا را به ساير صفات جلال و جمال مي خوانند و مي فرمايند:

«اللهم يا ذا الملك المتابد بالخلود، و السلطان الممتنع بغير جنود و لا اعوان، و العز الباقي علي مر الدهور و خوالي الاعوام و مواضي الازمان و الايام، عز سلطانك عزا لا حد له باولية، و لا منتهي له باخرية، و استعلي ملكك علوا سقطت الاشيآء دون بلوغ امده، و لا يبلغ ادني ما استأثرت به من ذلك اقصي نعت الناعتين، ضلت فيك الصفات، و تفسخت دونك النعوت، و حارت في كبريآئك لطآئف الاوهام، كذلك انت الله الاول في اوليتك» [1] .

بارالها! اي صاحب پادشاهي ابدي و جاويد، و اي داراي سلطنتي بدون سپاه و دستيار، و اي صاحب عزتي كه با گذشت روزگاران و سال هاي گذشته، و زمان ها و روزهاي سپري شده باقي است، فرمانروايي و حكومتت چنان غالب است كه اول آن را حدي، و آخر آن را نهايتي نيست، و پادشاهيت چنان بلند پايه است كه همه چيز از دسترسي به قله آن فرومانده است، و دورترين توصيف واصفان به پايين ترين مرتبه از بلندي و رفعتي كه به خود اختصاص داده اي نمي رسد، اوصاف در مقام وصفت سرگشته اند و تعريف ها در پاي حضرتت از هم گسيخته اند و در عرصه گاه كبريائيت دقيق ترين تصورات سرگردانند. تو اي خداي ازلي در ازليتت اين چنين بوده اي، و دائم و جاودان بر اين مرحله خواهي بود...

بخش عمده اي از دعاي چهل و هفتم در بيان اسماء و صفات خداوند نظير اله و خالق و رقيب و محيط و فرد و صمد و كريم و كبير و رحمان و رحيم و حكيم و عليم و سميع و بصير و قدير و خبير و دائم و اول و اخر و... است كه مي فرمايد:

«الحمد لله رب العالمين، اللهم لك الحمد بديع السموات و الارض، ذاالجلال و الاكرام، رب الارباب، و اله كل مألوه، و خالق كل مخلوق، و وارث كل شي ء، ليس كمثله شي ء، و لا يعزب عنه علم شي ء، و هو بكل شي ء محيط، و هو علي كل شي ء رقيب، أنت الله لا اله الا انت، الاحد المتوحد، الفرد المتفرد، و انت الله لا اله الا انت، الكريم المتكرم، العظيم المتعظم، الكبير المتكبر، و انت الله لا اله الا انت، العلي المتعال، الشديد المحال، و انت الله لا اله الا انت، الرحمن الرحيم، العليم الحكيم، و انت الله لا اله الا انت، السميع البصير، القديم الخبير، و انت الله لا اله الا انت، الكريم الاكرم، الدآئم الادوم، و انت الله لا اله الا انت، الاول قبل كل احد، و الاخر بعد كل عدد...»

سپاس خداي را كه پروردگار جهانيان است، بارخدايا تو را سپاس اي پديد آورنده آسمان ها و زمين، اي صاحب جلال و بزرگواري، اي رب ارباب و معبود هر معبود و آفريننده هر آفريده، و وارث هر چيز، اي كه چيزي شبيه تو نيست و علم چيزي از تو پنهان نمي باشد. بلكه بر هر چيز احاطه داري، و نسبت به هر چيز نگهباني. تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، كه يكتاي بي همتايي، و فرد بي مانندي، تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، كه بزرگوار و بخشنده، و بزرگ در نهايت بزرگي، و كبير و متكبري، و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، بلند مرتبه و بلند پايه و شديد الانتقامي و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، كه بخشنده و مهربان و دانا و حكيمي، و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، كه شنوا و بينا و قديم و خبيري، و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، كه كريمي و از همه كريم تري، و هميشگي و جاويدي، و تويي خدايي كه جز تو خدايي نيست، كه پيش از هر كس و هر چيزي، و بعد از هر شمار و هر چيزي...

و در باب «نبوت» در دعاي دوم به طور مشروح و زيبايي از نعمت بعثت و خاتميت و ويژگي هاي اخلاقي پيامبر اعظم (ص) و رنج ها و مشكلاتي كه آن حضرت متحمل شدند و مقام شفاعت آن بزرگوار ياد مي كنند و در دعاي چهارم به تشريح فلسفه ي ارسال رسل و هدايت تشريعي پرداخته، ويژگي هاي مشترك اديان الهي را بيان مي فرمايند و در دعاهاي ديگر نيز مقامات انبياء بخصوص پيامبر اعظم سخن به ميان آمده است.

و در باب «امامت» با صلوات هاي مكرر و پي درپي در هر يك از دعاها بر پيامبر و اهل بيت طاهرينش جايگاه اهل بيت را در رديف نبوت ارج مي نهند و با صراحت مقام امامت را از آن اهل بيت مي داند و از دشمنان و غاصبين خلافت و امامت بيزاري مي جويد و به درگاه خدا عرضه مي دارد:

«اللهم ان هذا المقام لخلفائك و أصفيائك و مواضع أمنائك في الدرجة الرفيعة التي اختصصتهم بها قد ابتزوها، و أنت المقدر لذلك، لا يغالب أمرك، و لا يجاوز المحتوم من تدبيرك كيف شئت و أني شئت، و لما أنت أعلم به غير متهم علي خلقك و لا لارادتك حتي عاد صفوتك و خلفاؤك مغلوبين مقهورين مبتزين، يرون حكمك مبدلا، و كتابك منبوذا، و فرائضك محرفة عن جهات أشراعك، و سنن نبيك متروكة. اللهم العن أعداءهم من الأولين و الآخرين، و من رضي بفعالهم و أشياعهم و أتباعهم.» [2] .

خدايا اين مقام ]خلافت و القاء خطبه و اقامه نماز عيد[ مخصوص خلفاي تو و برگزيدگان تو است. ولي اين پايگاه هاي مخصوص امناء تو - در درجه رفيعي كه ايشان را بدان اختصاص داده اي - از طرف غاصبين دستخوش سلب و نهب گشته است. تقدير كننده آن تويي و فرمان تو مغلوب نمي گردد و از تدبير قطعيت هر طور بخواهي و هر زمان كه بخواهي تجاوز نمي شود. و به سبب امري كه تو آن را بهتر مي داني چنين تقدير فرموده اي، و تو در آفرينش و اراده خود متهم نيستي و كار اين سلب و نهب تا آنجا گسترش يافته كه برگزيدگان و خلفاي تو مغلوب و مقهور و مسلوب الحق شده اند، در حالتي كه حكم ترا تبديل يافته و كتاب ترا دور افتاده و واجباتت را از طريقه هاي تو، تحريف شده و سنتهاي پيغمبرت را متروك مي بينند.

خدايا دشمنان ايشان را از اولين و آخرين و هر كه را به اعمال ايشان خشنود شده و شيعيان و پيروانشان را بدست عذاب بسپار، و از رحمت خود محروم بدار.

در باب «معاد» هم در بخشي از دعاي چهاردهم آمده است:

«اللهم و ان كانت الخيرة لي عندك في تأخير الأخذ لي و ترك الانتقام ممن ظلمني الي يوم الفصل و مجمع الخصم فصل علي محمد و آله، و أيدني منك بنية صادقة و صبر دائم»

خدايا! اگر نيكي من نزد تو در تأخير گرفتن حق من و به كيفر نرساندن ستم كننده بر من تا روز رستاخيز است، پس بر محمد و آل او درود بفرست و مرا به نيت درست و صبر پايدار تأييد فرما.

و درباره ي «اوصاف قيامت» مي خوانيم:

«اللهم صل علي محمد و آله، و بارك لنا في حلول دار البلي، و طول المقامة بين أطباق الثري، و اجعل القبور بعد فراق الدنيا خير منازلنا، و افسح لنا برحمتك في ضيق ملاحدنا، و لا تفضحنا في حاضري القيامة بموبقات آثامنا. و ارحم بالقرآن في موقف العرض عليك ذل مقامنا، و ثبت به عند اضطراب جسر جهنم يوم المجاز عليها زلل أقدامنا، و نور به قبل البعث سدف قبورنا، و نجنا به من كل كرب يوم القيامة و شدائد أهوال يوم الطامة و بيض وجوهنا يوم تسود وجوه الظلمة في يوم الحسرة و الندامة، و اجعل لنا في صدور المؤمنين ودا، و لا تجعل الحياة علينا نكدا». [3] .

خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و از بركت قرآن به هنگام مرگ اندوه جان دادن و مشقت ناله كردن و به شمار افتادن نفس هاي آخرين را بر ما آسان ساز، زماني كه جان ها به چنبرهاي گردن رسد و به علت درماندگي از افسونگران براي چاره جوئي سراغ گرفته شود و فرشته مرگ براي گرفتن جان از پرده هاي غيب پديد آيد. و تيرهاي وحشت فراق را از كمان هاي مرگ پرتاب كند و از مرگ سريع جامي زهر مذاق، براي كام جان ها آماده سازد و رخت بستن و روان شدن ما به جهان ديگر نزديك شود و اعمال در گردن ها به صورت طوق ها درآيد، و تا موعد روز ديدار در قيامت آرامگاه گورها باشد.

خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و وارد شدن ما را به خانه فرسودگي، و طول زيستن ما را در ميان طبقات خاك بر ما مبارك ساز و پس از مفارقت دنيا قبرهامان را بهترين منازل ما قرار ده، و به رحمت خود تنگي لحدهامان را گشاده ساز، و در ميان حاضران رستاخيز به گناه هاي هلاك كننده مان رسوا منماي، و به بركت قرآن در مقام صف بستن در پيشگاهت بر ذلت و خواري وضع ما رحمت آور و هنگام لرزيدن جسر دوزخ در روز عبور از آن گام هاي ما را از لغزش استوار بدار و به بركت قرآن از هر اندوه روز رستاخيز و هولهاي سخت روز «طامه» نجات بخش، و در آن روز كه روي ستمگران سياه شود، در روز پشيماني و حسرت چهره هاي ما را سفيد گردان، و براي ما در دلهاي مؤمنان مودتي بيفكن، و زندگي را براي ما دشوار مساز.

علاوه بر اصول اعتقادات برخي از فروع دين نيز به شيوه اي معصومانه و عالمانه و عارفانه در جاي جاي اين صحيفه گران قيمت آمده است كه به فرازهايي از آن اشاره مي شود:

امام سجاد (ع) در باب «نماز» در دعاي چهل و چهارم مي فرمايد:

«اللهم صل علي محمد و آله، و قفنا فيه علي مواقيت الصلوات الخمس بحدودها التي حددت، و فروضها التي فرضت، و وظائفها التي وظفت، و أوقاتها التي وقت و انزلنا فيها منزلة المصيبين لمنازلها، الحافظين لأركانها، المؤدين لها في أوقاتها علي ما سنه عبدك و رسولك صلواتك عليه و آله في ركوعها و سجودها و جميع فواضلها علي أتم الطهور و أسبغه و أبين الخشوع و أبلغه»

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را در اين ماه بر اوقات نمازهاي پنجگانه - با آن حدودش كه تحديد كرده اي و واجباتش كه مقرر داشته اي و شروطش كه تعيين نموده اي و اوقاتش كه معين فرموده اي - واقف ساز، و ما را در نماز با كساني برابر نما كه به مراتب شايسته آن بالغ، و اركانش را حافظند، و آن را در اوقات خود همانطور كه پيغمبرت (ص) در ركوع و سجود و همه فضيلت هايش تشريع فرموده، با كامل ترين طهارت و بليغ ترين خشوع بجا آورنده اند.

و در گرامي داشت «روزه» در بخشي از همان دعا مي فرمايند:

«و الحمد لله الذي جعل من تلك السبل شهره شهر رمضان، شهر الصيام، و شهر الأسلام، و شهر الطهور، و شهر التمحيص، و شهر القيام الذي أنزل فيه القرآن، هدي للناس، و بينات من الهدي و الفرقان فأبان فضيلته علي سائر الشهور بما جعل له من الحرمات الموفورة، و الفضائل المشهورة، فحرم فيه ما أحل في غيره اعظاما، و حجر فيه المطاعم و المشارب اكراما، و جعل له وقتا بينا لا يجيز جل و عز أن يقدم قبله، و لا يقبل أن يؤخر عنه»

سپاس خدائي را كه ماه خود يعني ماه رمضان، ماه روزه، و ماه اسلام، و ماه پاكيزگي، و ماه آزمايش و تصفيه و ماه بپاخاستن براي نماز را يكي از اين راه هاي احسان قرار داد. چنان ماهي كه قرآن در آن نازل شده، در حالي كه براي مردم چراغ رهبري به حق و نشانه هاي آشكاري از هدايت و تفريق ميان حق و باطل است. پس برتري آن را بر ساير ماهها - به سبب احترام هاي فراوان و فضايل نمايان كه برايش قرار داد - آشكار ساخت. از اين رو در آن ماه، براي بزرگ داشتن آن، چيزي را كه در ماه هاي ديگر حلال كرده، حرام كرد و براي گرامي داشتن آن، خوردني ها و آشاميدني ها را در آن منع فرمود و براي آن، وقت آشكاري قرار داد كه خداي بزرگ و ارجمند اجازه نمي دهد كه پيش انداخته شود، و نمي پذيرد كه از آن وقت به تأخير افتد.

همچنين جملات زيبايي در باب «زكات» [4] ، «حج» [5] ، «جهاد» [6] ، «امر به معروف و نهي از منكر» [7] «تولي و تبري» [8] دارند.

در بخشي از دعاي بيست و پنجم آمده است: «و مرا در حالي كه دوستدار دوستانت و دشمن دشمنانت هستم، بميران.»

علاوه بر اصول اعتقادي و فروع دين در صحيفه يك سلسله حقايق علمي وجود دارد كه در عصر امام شناخته شده نبود. در بخشي از سخنان آن حضرت در مورد نفرين بر دشمنان اسلام چنين آمده است: «خداوندا آبهاي ايشان را به وبا و خوراكي هاي ايشان را به بيماري درآميز.»

يا در جايي ديگر از دعاي اول مي فرمايد: «سپاس خداوند را كه ابزار بسط و گسترش قبض و درهم كشيدن را در بدن ما قرار داده است.»

امام ده ها قرن قبل از جاذبه ي نيوتن، از وزن نور و هوا سخن به ميان مي آورد و به آن توجه مي كند در جايي مي فرمايد: «پروردگارا! وزن زمين و آسمان وزن خورشيد و ماه، وزن ظلمت و نور، وزن سايه و هوا را مي داني، از هر چيز از هر نوع شرك منزه و پاك هستي.»

بنابراين وقتي مي بينيم صحيفه سجاديه به منزله يك دائرةالمعارف علوم بشري است كه آنچه انسان براي سعادت خويش به آن نيازمند است در آن بيان شده و شامل حقايق بسياري از تمامي اصول اعتقادات و فروع دين و معارف والاي توحيدي و عرفاني و تا اخلاقيات و مسائل علمي است، بايد هم خود سعي كنيم از اين اقيانوس بي كران جرعه هايي بنوشيم و هم اين آب حيات را به فطرت هاي تشنه بشري برسانيم.


پاورقي

[1] صحيفه سجاديه / دعاي 32 / فراز اول.

[2] صحيفه سجاديه / دعاي 48.

[3] صحيفه سجاديه دعاي 42.

[4] صحيفه سجاديه / دعاي 42.

[5] صحيفه سجاديه / دعاي 23.

[6] صحيفه سجاديه / دعاي 27.

[7] صحيفه سجاديه / دعاي 6.

[8] همان.