اين روايت را شيخ محمد بن شيخ شهاب الدين احمد بن نعمت الله بن خاتون العاملي، (كه از بيوت علم و فقاهت در جبل عامل بوده و معاصر با محقّق حلي مي باشد،) در اجازه نقل صحيفه اي كه به عالم خبير، سيد ابراهيم بن الحسين الحسيني الهمداني اعطا كرده، ذكر نموده است.

آيةاللّه حاج شيخ آقابزرگ تهراني در جلد اول «الذريعة» صفحه 231، به اين اجازه اشاره كرده است. و در «بحارالانوار» جلد 109 صفحه هاي 101 الي 107، اين اجازه به صورت كامل به چاپ رسيده است. شيخ محمد بن احمد، صحيفه شريفه را اين گونه روايت مي كند:

«و بهذا الاسناد الي ورام بن ابي فراس يروي الصحيفة الكاملة من كلام الامام المعصوم ذي الثفنات سيّد الاوتاد زين العابدين علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب عليهم السلام بحقّ قرائتي لها علي الامام الاجل عبداللّه بن جعفر بن محمّد الدوريستي، عن السيّد الامام ضياءالدين أبي الرضا فضل اللّه بن علي الحسني الراوندي، عن مكّي بن احمد المخلطي، عن أبي نصر محمّد بن علي بن الحسين بن شجيل بن الصفار، عن ابي الحسن مهلهل بن عبدالعزيز بن عبدالعزيز بن عبداللّه الخوارزمي، عن ابيه، عن ابي جعفر احمد بن الفياض بن منصور بن زياد البابي، عن علي بن حماد بن العلاء، عن عمر ابن المتوكّل البلخي، عن ابيه المتوكّل بن مروان، عن الامام المعصوم الصادق جعفر ابن محمّد، عن ابيه محمّد بن علي، عن ابيه زين العابدين علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام.»

در نقل اسناد دو سهوالقلم صورت گرفته است. اوّل آن كه نام عمير بن متوكّل، عمر بن متوكّل ذكر شده [1] و دوّم اين كه پدر عمير، متوكّل بن مروان ذكر شده و حال آن كه متوكّل بن هارون صحيح است و هيچ يك از علماي رجال، شخصي به نام متوكّل بن مروان را نمي شناسند. گويا اين از آنجا ناشي شده كه هارون را در اصل به شكل هرون مي نوشتند.

اين روايت را كه عالمي از شهر جبل عامل نقل مي كند، هيچ يك از مشايخ حديث روايت نكرده و نامي از آن به ميان نياورده اند. مع الوصف بعيد نيست، همان گونه كه علما، نامي از روايت ابن مالك نبرده بودند، (و حتّي سخن شيخ طوسي را به تأويل مي بردند) و همچنين نامي نيز از روايت ابن فضل در هيچ كتابي نبرده اند (در حالي كه اين روايت وجود داشت و در كتابخانه اياصوفيا نسخه اي از آن يافت شده است)، اين روايت نيز وجود داشته باشد و اين سطور نگاشته شده توسّط شيخ محمد بن احمد وجود يك روايت ديگر را بيانگر باشد، نه اجازه نقل صحيفه را. همان گونه كه استاد معظّم آيةاللّه حاج سيّد محمدباقر موحّد ابطحي در مقدّمه كتاب «الصحيفة السجّادية الجامعة»، روايت ابن حماد و راويان بعد از او را جزء روايات صحيفه برشمرده اند. [2] .