بازگشت

اطمينان قلبي


امام سجاد (ع) در دعايي كه به دعاي عرفه شهرت دارد اوج سلامت معنوي كه در پرتو اعتماد و اطمينان به خدا قابل دستيابي بوده و در نتيجه آن ساير مؤلفه هاي بهداشتي اعم از جسماني، رواني و اجتماعي با كليت تمام آن در ساختاري وحداني فراهم مي شود را چنين از درگاه احديت مسألت مي نمايد:

«واجعل قلبي واثقا بما عندك و همي مستفرغا لما هو لك و استعملني بما تستعمل به خالصتك و اشرب قلبي عند دهول العقول طاعتك واجمع لي الغني والعفاف والدعة والمعافاة والصحة والسعة والطمأنينة والعافية» [1] .

(خدايا) دلم را بر آنچه نزد تست مطمئن كن، و همتم را يكسره به كار خود مبذول دار و مرا به كاري بگمار كه هنگام غفلت خردها از تشخيص ارزش ها، خاصان خود را بر آن مي گماري. طاعتت را در دلم بياميز و توانگري و پاكدامني و آسايش و بي نيازي از خلق و تندرستي و وسعت زندگي و آرامش دل و عافيت را برايم فراهم ساز. [2] .

تجلي اوج اين اطمينان قلبي در سحرگاه نوزدهم رمضان چهل هجري قمري پس از ضربت اشقي الاشقياء از زبان اسعد السعداء اميرالمؤمنان (عليه آلاف التحيه والثناء) شنيده شده كه فزت و رب الكعبه «به خداي كعبه رستگار شدم.» از اين روست، كه خود امام زين العابدين (ع) در زيارت امين الله كه از معتبرترين زيارات است مرقد اميرالمؤمنين (ع) را با اين متن زيارت كرده و در همانجا همين اطمينان استوار را از ذات باري طلب مي نمايد:

«اللهم فاجعل نفسي مطمئنة بقدرك راضية بقضائك»

خدايا تو مرا به تقدير خود مطمئن گردان و به قضاي خود راضي و خشنود نما.

تقدير شناسي و قضا شناسي دانش مباركي است كه تفقه در احاديث اهل بيت (ع) ما را بدان هدايت مي كند و آگاهي مي بخشد و مرز بين تقدير الهي و تقصير بشري، كه قابل پيشگيري است، را مشخص مي سازد. در پرتو اين دانش توحيد انسان به خلوص مي گرايد و سستي و تن بارگي از انسان دور مي شود و ديگر قصور و تقصير خود را به ذات باري نسبت نمي دهد و تدبير را به فراموشي نمي سپرد و در عين حال در زير چتر نوراني تقدير از غرور و كبر دوري مي گزيند و قلب او نرم و حقيقت پذير مي گردد، چنانكه سردار اتقياء امام علي (ع) مي فرمايد:

«عرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود» [3] .

خداي را به بر هم زدن اراده هائي كه در آن پايدار بودم و به باز شدن گره ها شناختم.


پاورقي

[1] صحيفه سجاديه / دعاي 47.

[2] ترجمه فقارت ادعيه از ترجمه مرحوم صور بلاغي از صحيفه سجاديه استفاده شده است.

[3] نهج البلاغه/حكمت 250.