بازگشت

تعريف بهداشت


بهداشت در مفهوم علمي خود معنائي جامع تر و گسترده تر از نبود بيماري جسمي دارد. سازمان بهداشت جهاني در اساسنامه خود در سال 1946 سه بعد را در بهداشت شناسائي مي كند و در تعريف آن مي گنجاند و آن را بدين گونه مشخص مي سازد:

«بهداشت عبارت است از حالت آسايش (صحت) كامل جسمي، رواني و اجتماعي و نه صرفا نبود بيماري و ناتواني.» [1] .

بدين ترتيب شخص سالم كسي است كه نه تنها از نظر جسمي سالم باشد بلكه از سلامت روان نيز برخودار بوده و از نظر اجتماعي هم در آسايش به سر برد. پژوهش هاي علمي نشان مي دهد كه نابساماني هاي فكري و عاطفي و احساسي مي تواند ريشه و علت بسياري از ناتواني هاي جسمي باشد و سلامت جسماني تا حد زيادي با سلامت فكري و شرايط فرهنگي و اجتماعي كه فرد در آن زندگي مي كند مربوط مي شود.

به عبارت ديگر تندرستي يا سلامت سه بعد دارد:

1- جسماني 2- رواني 3- اجتماعي

اين سه بعد در يكديگر تأثير مي گذارند. گاه يك بعد، تسلط و نفوذ بيشتري در ابعاد ديگر دارد و گاه نيز امكان دارد دو بعد يا هر سه بعد در يكديگر تأثير متقابل يا چند جانبه داشته باشند.

واقعيت بهداشت رواني را بيشتر و بهتر از بهداشت اجتماعي مي توان درك كرد. شخصي كه از افسردگي شديد رنج مي برد، از كيفيت بهداشت رواني برخوردار نيست، حتي اگر از نظر جسماني سالم باشد، بيمار تلقي مي گردد.

اين بعد با تعريف روانشناختانه كه روانشناسي را دانش رفتار شناسي مي داند سنجش پذير است و هنجارهاي رواني وضعيت سالم و بيمار را مشخص مي سازد. در عين حال، چون شخصيت انساني رشد مي كند، تغذيه مي شود و در متن اجتماعي حمايت مي گردد، زمينه اجتماعي بيشتر از آنكه شاخص بهداشتي باشد تعيين كننده بهداشتي است.

مي توان استدلال كرد كه ناسازگاري اجتماعي يا محروميت اجتماعي، مثلا مشكلي را پديد مي آورد كه بازتاب آن در كاهش سلامت رواني ظاهر مي گردد. از اين رو، تعامل اجتماعي خوب در سلامت انسان مشاركت خوبي دارد همان گونه كه تغذيه سالم در سلامت جسماني عمل مي كند. در عين حال، با اين ديدگاه تعامل اجتماعي ابزاري براي دستيابي به بهداشت است نه جزئي از خود بهداشت.

در نگاهي ديگر به بهداشت اجتماعي بايد شخص مشاركت مثبتي را در خانواده يا جامعه ايفا نمايد. والديني كه مسئوليت پدري و مادري را نسبت به فرزندان خود به خوبي انجام مي دهند، از نظر اجتماعي سالم تلقي مي گردند، در مقابل پدر و مادري كه وظيفه خود را در اين زمينه معطل مي گذارند و نااهلند از نظر اجتماعي بيمار محسوب مي شوند.

كارمندي كه شرافت شغلي خود را پاس مي دارد و مسئوليت هاي ناشي از آن را به خوبي عمل مي كند از بهداشت اجتماعي برخوردار است و در مقابل كارمندي كه شرافت شغلي خود را خدشه دار نموده و مثلا سهل انگاري را پيشه خود مي سازد و يا به ارتشاء رو مي آورد، از نظر اجتماعي بيمار تلقي مي گردد؛ هر چند از سلامت جسماني و رواني برخوردار باشد.

بر پايه اين طرح، وضعيت بهداشت اجتماعي نه تنها بر حسب احساسات شخصي اندازه گيري مي شود، بلكه بر پايه تأثيرات فرد بر آسايش ديگران نيز سنجيده مي گردد. در عين حال، وقتي بعد جسماني را به عنوان عامل عليتي علائم بيماري دخالت دهيم مسائل رواني يا عاطفي را مشخص تر مي توان پذيرفت. [2] .

در هر سه بعد بهداشت اعم از جساني، اجتماعي و رواني پديده بهداشت را به صورت مادي نگريسته اند. تغييراتي كه در طي سال ها در شرايط و ديدگاه هاي فردي و اجتماعي و امور پزشكي روي داده ناچار منتهي به ارزشيابي دوباره معني و مقصود سلامت گرديده است.

تا به حال اكثر مردم سلامت را به عنوان هدف نهائي دنبال مي كردند. اكنون به طور فزاينده اي به سلامت، تنها هنگامي ارزش داده مي شود كه كارآئي را افزايش داده و تجربه زندگي را به سوي كمال ميسر سازد. از اين گذشته آنچه كه داراي معني است كيفيت زندگي است نه كميت آن. سلامت خود به خود ثمري نداشته و ارزش حقيقي آن در فعاليت هاي باارزش نهفته است كه به وسيله ي وجود آن ميسر مي گردد. از سوئي نبايد هرگز در دام اين توهم افتاد كه سلامت كامل و پاينده قابل دستيابي است. [3] .


پاورقي

[1] Green WH , Simon Morton BG 1989: Introduction to Health Education New York: Macmillan Publishing Company. pp 7-9.

[2] . 9-7 pp. ynapmoC gnihsilbup nallimcaM: kroY weN noitacudE htlaeH ot noitcudortnI:(9891) GB notroM nomiS , HW ENEERG.

[3] اصدقي حسن آبادي، علي (1365)؛ كليات بهداشت عمومي / ص 33 - چاپ سوم، شيراز، انتشارات دانشگاه شيراز.