بازگشت

تعريف دعا


قبل از گفتگو درباره موقعيت دعا بايد آن را به نحوي تعريف كرد. دعا را مي توان به صورت زير معرفي نمود:

«الدعاء توجيه نظر المدعو نحو الداعي»

دعا، عبارت است از جلب توجه كسي كه مورد خطاب دعا است، توسط دعا كننده.

البته اين تعريف به اصطلاح منطقي ها، تعريف لفظي است، نه تعريف به رسم و يا حد، زيرا همان طور كه بر اهل نظر، واضح است، معرف در ضمن تعريف وارد شده آمده، و آن را از حالت تعريف حقيقي خارج ساخته است.

ابن فهد حلي دعا را چنين تعريف مي كند:

«طلب الأدني من الأعلي علي جهة الخضوع و الاستكانة» [1] .

نكاتي در آيه:

آيه ياد شده نكاتي در بر دارد كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- خدا در اين آيه از دريچه محبت و مهر سخن مي گويد به گواه اين كه واژه «عبادي» را به كار برده، يعني لفظ «عباد» را به «ياء» متكلم اضافه كرده است و فرموده: «عبادي»، يعني «بندگان من»، و از نظر قواعد ادبي، اين نوع اضافه، از لطف و مهر گوينده حكايت مي كند، در حالي كه مي توانست بگويد: اگر مردم درباره من از تو سؤال بكنند»، ولي مي گويد: هرگاه بندگان من از تو بپرسند.

2- خدا در اين آيه خود را قريب و نزديك مي خواند مي فرمايد: «اني قريب»، يعني فاصله زماني و مكاني ميان من و بندگانم نيست. خدا با احاطه قيومي خود بر جهان، در همه جا حاضر است و همه بندگان در محضر او قرار دارند، بنابراين دعاي بندگان خود را مي شنود و پاسخ مي گويد.

3- نكته جالب تر اين كه در اين آيه «ياء» متكلم كه مقصود از آن خداست، شش بار تكرار شده و خدا از اين طريق مهر و مودت خود را به بندگان ابراز كرده است. اين ضماير عبارتند از:

«عبادي، عني، فاني، دعاني، لي، بي»

4- اين آيه به روشني دلالت دارد كه دعا پيوسته با اجابت همراه است، و قضيه شرطيه «أجيب دعوة الداع اذا دعان» بر آن گواهي مي دهد و همچنين است آيه مباركه «وقال ربكم ادعوني استجب لكم» [2] و هر دو آيه گواهي مي دهند كه دعوت پيوسته با اجابت همراه است، در حالي كه در موارد بي شماري دعاي ما مقرون به استجابت نيست. اكنون سؤال مي شود، چگونه مي توان اين تخلف ها را با آن ضابطه كلي كه در دو آيه آمده است، توجيه كرد؟

در اين جا به دو توجيه اشاره مي كنيم:

الف) علماي اخلاق براي استجابت دعا شرايطي بيان كرده اند و عدم اجابت دعا را معلول فقدان برخي از آنها مي دانند، مثلا يكي از شرايط اين است كه خواسته انسان برخلاف قوانين آفرينش نبوده، و نيز برخلاف تقدير تخلف ناپذير الهي نباشد، مثلا اگر كسي از خدا بخواهد كه به او عمر جاودان بدهد، اين نوع دعا با تقدير كلي كه در آيه «كل نفس ذائقة الموت» [3] است سازگار نيست و همچنين است ديگر شراطي كه در كتاب هاي اخلاق بيان شده است.

ب) قرآن شناس معروف عصر، استاد بزرگوار، مرحوم علامه طباطبائي در اين مورد بيان ديگري دارند كه خلاصه آن اين است:

«دعا در صورتي ملازم با استجابت است كه مفهوم آيه در آنجا تحقق پذيرد، و آن در گرو دو شرط است:

الف) نخست بايد دعاكننده، درخواست خود را به صورت جدي و همه جانبه از خدا بخواهد.

ب) در مقام دعا فقط ذات اقدس او را در نظر بگيرد، نه اسباب و افراد را و از او بخواهد، نه از اسباب.»

سپس اضافه مي كند:

«آنجا كه دعا، بي پاسخ مي ماند، يا واقعيت دعا تحقق نپذيرفته، يا شخص دعا كننده خواست خود را جدي مطرح نكرده و يا به اسباب و شرايط توجه نموده و از مسبب الاسباب غفلت نموده است.» [4] .

5- در آيه مباركه، به يك نوع معادله نيز اشاره مي كند و آن اين كه: همان گونه كه خدا به دعاي ما پاسخ مي دهد از ما مي خواهد ما نيز به خواسته او پاسخ بگوييم، چنان كه مي فرمايد: «فليستجيبوا لي» و در آيه ديگر مي فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه و انه اليه تحشرون» [5] .

اي افراد با ايمان آنگاه كه خدا و پيامبر، شما را به سوي چيزي مي خوانند كه حيات و زندگي (واقعي) شما بدان بستگي دارند، به آنان پاسخ بگوييد و بدانيد كه خدا ميان انسان و دل او حائل مي شود، و همگان به سوي او برانگيخته مي شوند.

6- گاهي گفته مي شود: در جهان طبيعت كه با علل و اسباب طبيعي سر و كار دارد، دعا چه نقش كليدي مي تواند داشته باشد؟ مثلا در مورد طلب باران، اگر مقدمات ريزش رحمت فراهم شده باشد، باران خواهد آمد، خواه دعا بكنيم و يا نكنيم، و اگر فضا فاقد عوامل طبيعي نزول باران است، در اين صورت دعاي ما چه تأثيري مي تواند داشته باشد؟

پاسخ: دعا خود يكي از علل غيبي نزول رحمت است، زيرا درخواست رحمت، نشانه لياقت و شايستگي انسان براي دريافت فيض مي شود. در اين صورت دعا، در عوالم غيبي - كه اين جهان تحت پوشش تدبير آن عوالم قرار دارد - تأثير مي گذارد. خرده گيران، دعا از سلسله علل بيرون دانسته و تنها چشم به علل مادي و طبيعي مي دوزند، ولي غافل از آن كه درخواست رحمت جزء اسباب و تحرك بخش سبب هاي ديگرست تا سرانجام علت تامه يك پديده فراهم آيد.

از تأثير دعا درباره سرنوشت غفلت نورزيم زيرا تقدير الهي بر دو نوع است. اگر مثلا مرگ فردي به وسيله بيماري، قضاي قطعي الهي باشد، مسلما دعا در رفع بيماري مؤثر نخواهد بود، ولي اگر تقدير الهي مقيد به اين است كه درباره او درخواست شفا نشود، در اين صورت دعا مؤثر بود زيرا مرگ او جزء قضاي قطعي نبوده است و در اصطلاح علما، به اين دو تقدير، تقدير قطعي و تقدير معلق مي گويند.

7- دعا علاوه بر اين كه اسباب الهي را به سوي مطلوب سوق مي دهد، خود، مايه رجاء و اميد است. چه بسا انسان موحد، پس از نااميدي از اسباب طبيعي، روزنه اميدي براي خود باز مي بيند و چراغ اميد در دل او روشن مي شود، و در نتيجه مايه آرامش او مي گردد، ولي انسان هاي مادي و يا به ظاهر الهي مأيوس، به هنگام قطع اميد از اسباب ظاهري، دچار يأس و نوميدي شده، و به خاطر افسردگي شديد، گاهي سرنوشت بدي پيدا مي كنند.

از اين گذشته، دعا نوعي پيوند با كمال مطلق است، و ارتباط با كمال مطلق، مايه ترقي و تعالي انسان است.

از اين بيان روشن مي شود كه چرا رسول گرامي (ص) به امر الهي مؤمنان را به مودت و دوستي خاندان خود دعوت مي نمايد و آن را اجر رسالت معرفي مي كند، و مي فرمايد:

«قل لا أسألكم عليه أجرا الا المودة في القربي»

بگو من پاداشي از شما جز مهرورزي به نزديكانم نمي خواهم.

اين درخواست نه به خاطر اين است كه خاندان رسالت از اين مودت طرفي ببندند، بلكه براي اين است كه مسلمانان با انسان هاي كامل در ارتباط باشند، و در پرتو پيوند با آنان در برخي از مراحل با آنان همگون شوند، و همگوني با معصومان و پاكدلان گامي به سوي كمال است.

اصولا نمي توان تصديق كرد كه فردي خاندان رسالت را دوست بدارد، ولي عملا با آنها مخالفت ورزد. عين اين مطلب درباره مهروزي با خدا نيز حاكم است. چنان كه در دو بيت زير آمده است:



تعصي الاله و انت تظهر حبه

هذا لعمري في الفعال بديع



لو كان حبك صادقا لاطعته

ان المحب لمن يحب مطيع



- آيا خدا را نافرماني مي كني و باز هم ادعاي دوستي او را داري؟ به جانم سوگند كه اين، كاري شگفت است.

- اگر در مهرورزي خود راستگو بودي از او فرمان مي بردي، زيرا كه عاشق فرمانبردار معشوق است.

8- محدثان سني و شيعه، از رسول گرامي (ص)، نقل مي كنند كه آن حضرت فرمود: «الدعاء مخ العبادة» [6] (دعا روح عبادت است).

افراد دور از معارف، اين حديث را دستاويز قرار داده، هر نوع توسل به رسولان و صالحان را پرستش آنها انگاشته و مي گويند كسي كه بگويد: «يا رسول الله اشفع لنا عندالله» او را خوانده و در نتيجه او را پرستش نموده است.

ولي غافل از آن كه «ال» در «الدعاء» جانشين مضاف اليه است، و مفاد واقعي حديث اين است: «دعاء الله مخ العبادة»، نه هر دعا در هر شرايطي، زيرا در غير اين صورت، در روي زمين، موحدي پيدا نمي شود، زيرا رسولان و صالحان، پيوسته ديگران را براي كمك به دين و كارهاي خير، دعوت مي كنند. ذوالقرنين كه يكي از بندگان صالح خداست و چه بسا قلب او مركز الهام هاي الهي بود، مردم را به ياري خود دعوت مي كند، و مي گويد «آتوني زبر الحديد» [7] .

رسول گرامي (ص) در جنگ احد، يارانش را دعوت مي كرد، چنان كه مي فرمايد:

«والرسول يدعوكم في اخريكم» [8] .

پيامبر از پشت سر شما را صدا مي زد و ياري مي طلبيد.

اصولا زندگي بشر بر پايه تعاون و كمك متقابل استوار است، و زندگي دسته جمعي بدون كمك يكديگر امكان پذير نيست.

دعا در صورتي رنگ عبادت مي گيرد كه انسان در مدعو، به نوعي از ربوبيت قائل شود، و تصور كند كه سرنوشت جهان و يا انسان و يا برخي از سرنوشت وي به دست مدعو است، البته در اين هنگام، اين نوع دعوت، رنگ عبادت و پرستش به خود گرفته، و دعوت كننده در عداد مشركان قرار مي گيرد.

ولي اين مطلب ارتباطي به مسأله توسل و درخواست دعا از رسولان و صالحان ندارد، آنان كه بندگان صالح خدا هستند اگر دعا كنند، دعاي آنان مستجاب مي شود، و ما از آنان درخواست دعا و شفاعت مي كنيم.

از آنجا كه خواندن دعا واقعيت عبادت را تشكيل مي دهد، قرآن يادآور مي شود كه توجه خدا به انسان، فقط و فقط مرهون دعا، يعني عبادت او است. چنان كه مي فرمايد:

«قل ما يعبؤا بكم ربي لولا دعاؤكم فقد كذبتم فسوف يكون لزاما» [9] .

بگو پروردگارم براي شما ارجي قائل نيست اگر دعاي شما نباشد، شما او را انكار كرده ايد، و پيامد آن دامانتان را خواهد گرفت.

9- دعا در همه حالات پسنديده است، ولي در دل شب، استجابت آن، اميدوار كننده تر است، چنان كه خداوند در حديث قدسي مي فرمايد:

«ادعني في ظلم الليل فانك تجدني قريبا مجيبا» [10] .

و اين به خار آن است كه در دل شب كه همه چشم ها خواب است و تمام درهاي فرمانروايان و قدرتمندان بر روي مردم بسته است، تنها باب ربوبي است كه به روي بندگانش باز است و او حالات بنده خود را دل شب مي بيند و نياز او را رفع مي كند.

10- بخشي از آيات قرآني را، دعا تشكيل مي دهد، و آياتي كه با «ربنا» آغاز شده، ناظر به آموزش دعا به مردم است، چنان كه مي فرمايد:

«ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا ربنا و لا تحمل علينا اصرا كما حملته علي الذين من قبلنا ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا بن وأعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولينا فانصرنا علي القوم الكافرين» [11] .

پروردگارا اگر ما فراموش كرديم و يا خطا نموديم ما را مؤاخذه مكن.

پروردگارا تكليف سنگيني بر ما قرار مده آنچنان كه بر كساني كه پيش از ما بودند قرار دادي.

پروردگارا مجازات هايي كه توان تحمل آن را نداريم بر ما مقرر مفرما.

آثار گناه را از ما بشوي و ما را ببخش و در رحمت خود قرار بده. تو مولا و سرپرست مايي پس ما را بر گروه كافران پيروز گردان.

البته دعاهاي قرآن منحصر به اين چند آيه نيست و اگر مجموع ادعيه قرآن در جايي گردآوري گردد و به صورت موضوعي تفسير شود، رساله اي را تشكيل مي دهد.

تا اينجا، اين نكات دهگانه را درباره آيه و حقيقت دعا يادآور شديم، اكنون وقت آن رسيده است كه درباره صحيفه سجاديه، به صورت موجز سخن بگوييم:


پاورقي

[1] عدة الداعي / ص 20 - مؤسسه المعارف الاسلامية.

[2] سوره مباركه غافر/ آيه 60.

[3] سوره مباركه آل عمران / آيه 185.

[4] الميزان / جلد نخست / تفسير سوره بقره آيه: (و اذا سألك عبادي).

[5] سوره مباركه انفال / آيه 24.

[6] سفينة البحار / ج 1 / ماده دعا.

[7] سوره مباركه كهف / آيه 97.

[8] سوره مباركه آل عمران/ آيه 152.

[9] سوره مباركه فرقان / آيه 77.

[10] وسائل الشيعة / ج 4 / باب 3 از ابواب استعانت و دعا در شب / حديث 2.

[11] سوره مباركه بقره / آيه 286.