بازگشت

دعا در قرآن


دعا يعني يك نوع خواستن و خواندن مدعو كه در حال دعا كننده ترحم نمايد. در قرآن شريف آيه اي هست كه مي فرمايد:

«و اذا سئلك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوة الداء اذا دعان فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلهم يرشدون» [1] .

اي پيامبر (ص) هنگامي كه بندگان من ازتو سؤال مي كند پس به آنها بگو كه من به آنها نزديك هستم و هر كس كه مرا بخواند او را اجابت خواهم كرد...

اينجا «عباد» جمع «عبد» است و عبد يعني «بنده» و بنده انساني است كه انسان ديگري او را تحت تملك خود در آورده و او بايد هرچه مالك مي گويد انجام دهد. و اين تملك را تملك اعتباري مي گويند. اما آيا در مورد عبد خدا هم به همين معنا است؟ آيا رابطه انسان با خدا رابطه ي مالك و مملوكي است؟ يعني آيا مملوكيت ما در برابر خدا يك مملوك اعتباري است؟

خير! ما مملوك خدا هستيم ولي نه از نوع اعتباري بلكه از نوع واقعي. يعني خداوند تكوينا ما را در اختيار دارد نه اعتبارا. همه وجود ما، فعل ما، قدرت ما و هرچه داريم جزء ملك خداست. وقتي اين حالت شد، نوع رابطه بسيار متفاوت مي شود.

وقتي مي فرمايد «و اذا سئلك عبادي» اين عبادت يك عبادت تكويني است. يك معبوديت اعتباري نيست كه بتوان آن را در اختيار ديگران قرار داد.

سپس مي فرمايد: «فاني قريب» نمي فرمايد «فقل اني قريب» بلكه از جانب خودش پاسخ مي دهد و مي فرمايد: «فاني قريب».

اينكه خود را نزديك به بندگان معرفي مي كند، نزديكي زماني و مكاني نيست بلكه نزديكي علت و معلول است. رابطه اي است كه بندگان فقيرند و عبد واقعي هستند. مي فرمايد كه وقتي كه آنها بنده من شدند من از همه چيز به آنها نزديك تر هستم.

اين نزديك بودن را براي چه مي فرمايد؟ منظورش اين است كه در اين شرايط همه امور شما را در اختيار دارم.

«يا أيها الناس أنتم الفقراء الي الله و هو الغني الحميد» [2] .

اي مردم! شماييد كه نيازمند به خدا هستيد و اوست كه بي نياز و ستايش شده است.

مي فرمايد: «اجيب دعوة الداء اذا دعان» وقتي مرا بخوانند، من اجابت مي كنم. اين «اذا دعان» چند مطلب را مي رساند.

اول اينكه بايد دعا باشد يعني از صميم قلب بيان شود. ولي دعاهاي ما معمولا دعاهاي صوري است. مطب ديگر در اين قسمت از آيه آن است كه مي فرمايد: «دعان» يعني مرا بخواند. منظورش اين است كه اميد به ديگري نداشته باشد. فكر نكند كه ديگري هم مي تواند خواسته او را بر آورده كند. پس هدف از آن خواستن، بايد خواستن واقعي فعلي باشد، نه اينكه چيزي را به زبان بگويد ولي در قلبش چيز ديگري را بخواهد. مثلا از خدا فرزندي بخواهد ولي اگر به او خبر دهند كه فرزند تو ناصالح خواهد شد، ديگر آن را نمي خواهد. يعني در باطن مصلحت مي خواهد و فرزند را نيز براي مصلحت مي خواهد و اگر به مصلحت او نباشد، آن را نمي خواهد.

لذا هر جا دعا، واقعي باشد، استجابت هم حتمي است. ولي دعاهاي لفظي و صوري دعاي واقعي نيست و نمي توان اشكال كرد كه چرا مستجاب نمي شود.

قال الصادق (ع): «ان الله لا يستجيب دعاء بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبك ثم استيقن الاجابة» [3] .

موسي بن جعفر (ع) قال: «قال قوم للصادق (ع): ندع الله فلا يستجاب لنا، قال (ع): لانكم تدعون من لا تعرفونه» [4] .

شخصي مي گويد كه شنيدم حضرت صادق (ع) مي فرمايد:

«ادع و لا تقل قد فرغ الله من الامر فان الدعاء هو العبادة» [5] .

دعا كن و نگو كار تمام شد و ديگر فايده ندارد همانا دعا كردن عبادت است.

امام سجاد (ع) در دعايي كه در وداع با ماه مبارك رمضان دارد مي فرمايد:

«و قلت ادعوني استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين و سمت دعائك عبادة و تركه استكبارا و توعدت علي تركه دخول جهنم داخرين» [6] .

ما بايد دعاها را براي مردم توضيح بدهيم و مردم را متوجه كنيم كه اين دعاها را نياز دارند و بايد از آنها بهره گيرند.

خداوند متعال توفيق عبادت و دعاي واقعي را به همه عنايت بفرمايد.


پاورقي

[1] سوره مباركه بقره / آيه 186.

[2] سوره مباركه فاطر / آيه 15.

[3] بحارالانوار / ج 90 / ص 323.

[4] مستدرك الوسائل؛ ميرزاي نوري / ج 5 / ص 191.

[5] مجمع الفائدة؛ المحقق الاردبيلي / ج 2 / ص 310.

[6] صحيفه كامله سجاديه / دعاي 45.