بازگشت

صحيفه ثالثه سجاديه، تدوين ميرزا عبدالله أفندي


صاحب رياض العلماء، من أخَصّ تلاميذ علّامه مجلسي

فاضل متبحّر ميرزا عبدالله پسر ميرزا عيسي پسر محمّد صالح تبريزي اصفهاني معروف به افندي از اعلام قرن دوازدهم مي باشد، كه در آن صحيفه بر شيخ محدّث حرّ عاملي، ادّعاي استقصاء أدعيه حضرت سجّاد عليه السلام را در صحيفه ثانيه خود، ردّ نموده است و در طهران طبع گرديده است، و جميع محتوياتش در ضمن أدعيه صحيفه خامسه آمده است، و نامش در «الذّريعة» به عنوان: «الدّرَرُ المنظومة المأثورة» گذشت، و در سنه 1364 هجريّه قمريّه به طبع رسيده است. [1] ، [2] .مرحوم أفَنْدي در صحيفه خود پس از خطبه و بياني مخصوص در أدعيه حضرت سيّد السّاجدين عليه السلام مي فرمايد: و بالجمله عدم تماميّت صحيفه ثانيه به مراد، مرا بر آن داشت كه صحيفه ثالثه اي را گرد آورم كه در آن آنچه را كه از دو «صحيفه كامله» و «صحيفه ثانيه» فوت شده است، انشاء الله تعالي از آنچه بدست ما رسيده است از جمله أدعيه آنحضرت ـ صلوات الله عليه ـ مجتمع گرديده باشد، غير از آنچه كه از ميان رفته است و يا به ما واصل نشده است. زيرا كه اكثر كتب أدعيه و اعمال خصوصاً از روايات قدماء از اصحاب ما تلف گرديده و از بين رفته است و ضايع شده است، و از آنها براي ما اثري و عيني به جاي نمانده است. و بر اين اساس چگونه مي توانيم ادّعاي حصر و احصاء كامل و تمامي را در امثال اين مقام بنمائيم؟!

مگر آنكه من نهايت قدرت و غايت توان و كوشش خود را در اين راه بذل نموده ام، و منتهاي مراد و مقصود و همّ خود را به كار بسته و در فحص علي حَسَب الوُسْع و الطّاقة و گمان، و به اندازه قدرت و امكان دريغ نداشته ام و با اتّكال بر خداوند سبحان بحمدالله تعالي همان طور كه مي خواستم به صفحه وجود و بروز برآمد، و آن طور كه در نيّت داشتم جلوه كرد.

از آن گذشته، من با كمك خداوند در هر دعائي كه آورده ام غالباً در متن، و أحياناً در حاشيه، اشاره به سند آن از كتابي كه نقل نموده ام، و از مكاني كه در آن به آن برخورد نموده ام، كرده ام.

و بر اين اصل اين صحيفه ما بر صحيفه شيخنا المعاصر: «صحيفه ثانيه» تَفوّق پيدا نموده است. زيرا كه شيخ حرّ قدس سره در صحيفه مذكوره خود متعرّض ذكر مأخذ ادعيه اي كه آنها را نقل نموده است نگرديده است، و لهذا أدعيه او از حدّ مَسانيد به حَدّ مراسيل تنزّل يافته است.

بلكه بالاتر از اين، به گمان اهل عصر ما كه اعتماد بر مراسيل امثال ما نمي كنند مگر در هنگامي كه استخوانهايمان پوسيده گردد و زمان خاكستر شدن آنها نيز به طول انجامد، در اين صورت درجه مرتبت آنها از مرتبه اعتماد و كمال به مرتبه تزلزل و احتمال، سقوط مي نمايد و اگر چه شيخ حرّ ـ قدس الله روحه ـ بخودي خود ثقه و امين و مأمون و نقّاد و بصير و مورد اطمينان و سكون نفس در روايت مي باشد، و در حقيقت عادل و صادق در نقل و درايت است.

علاوه بر اين نبايد پوشيده بماند كه: عمده سبب فائق و غرض اعلا كه لايق به شأن وي بود از تأليف اين صحيفه جديده، اوّلاً جمع و تنظيم بيست و يك عدد دعائي بود كه از نسخه صحيفه كامله مشهوره ـ به طوري كه مفصّلاً اشاره خواهيم نمود ـ ساقط گرديده است، و ثانياً ضميمه نمودن بقيّه أدعيه آنحضرت را بدانها.

وليكن شيخنا المعاصر قدس سره أدعيه را مستقيماً از اصول آنها نقل كرده، و يا تغافل عمدي نموده است، چرا كه در طي صحيفه ثانيه خود، متعرّض هيچ يك از آنها نشده است، بلكه شايد او ـ كه خداوند تربتش پاك نمايد ـ به طور كلّي بر اين امور واقف نشده و خودش را در مقام اين امر نمي ديده است.

و امّا ما بحمد الله تعالي و به عون او و منّت او واقف شده ايم بر جلّ آنها بلكه بر كلّ آنها در مدّت سياحتمان در شهرها، در خرابه ها و در آباديها، و در أثناء طول سفر و جولانمان در درياها و خشكيها و زمينهاي بي آب و علف و شهرها.

تا آنكه مي گويد: در آنچه از نسخه هاي صحيفه كامله، ما در اين سفرها يافته ايم، ميان اكثر آنها و ميان اين نسخه صحيفه كامله سجّاديّه، اختلافات بسياري چه در ديباچه، و چه در عدد أدعيه و الفاظ آنها و عبارات آنها و در بسياري از فقرات آنها نيز از جهت زيادي و نقصان و تقديم و تأخير، موجود مي باشد.

و همچنين در مطاوي كتب اصحاب خودمان بسياري از دعاهاي منقوله از صحيفه سجّاديّه مشهوره را يافته ايم كه از انواع تفاوت و اختلاف در عبارات و فقرات، بلكه در تعداد أدعيه أيضاً برخوردار مي باشند، و ما از تعرّض به شرح و تحقيق آن، و وجوه ايراد و اختلافات آنها، در اينجا به طور مشروح و مفصّل خودداري نموديم، چون ذكرشان موجب مزيد تطويل مي شد. علاوه بر آنكه استقصاء كلام در اين مرام بدون شكّ موجب ملالت و ملامت مي شود، و همچنين مُورِث خروج در اين مقام از مقصود اهمّ و منظور أتمّ در اصل اقدام ما بر اين امر مهم در اين شأن و مقام خواهد شد. وَ اللهُ الْمُسْتَعَانُ وَ عَلَيْهِ التّكلاَنُ.

و ما در اين صحيفه ثالثه اقتصار مي نمائيم أوّلاً بر مجرّد وارد ساختن جميع آن دعاهاي شريفه اي كه از اصل صحيفه سجّاديّه مشهوره ساقط شده است. و ثانياً بر ذكر بعضي از دعاهائي كه به حضرت علي بن الحسين عليهما السلام انتساب دارد: آن أدعيه اي كه از آن دو صحيفه شريفه خارج مي باشند؛ و ضمّ كردن آنها را به صحيفه. بر حسب امكان وَ اللهُ الْمُسْتَعَانُ.

و امّا تعرّض به آن اختلافات را موكول داشتيم به تعليقاتمان بر هامشهاي «صحيفه ثانيه» مذكوره انشاءالله تعالي. وَ اللهُ الْمُوفّقُ.

بدانكه: تعداد دعاهاي صحيفه سجّاديّه مباركه متداوله، طبق آنچه كه الآن موجود است در آن صحيفه به روايت محمّد بن احمد بن مسلم مُطَهّري، معروفه به روايت مطهّري غير از آنچه كه در اكثر از نسخ ملحقات صحيفه كامله سجّاديّه يافت شده است، عبارت است از پنجاه و چهار دعا. با وجود آنكه آنچه را كه مذكور مي باشد أوّلاً در ديباچه نسخه هاي اين صحيفه سجّاديّه متداوله، هفتاد و پنج دعا است.

و از اين گذشته، پس از اين متوكّل به هارون راوي صحيفه سجّاديّه مشهوره دوباره مي گويد ـ همان طور كه در اول آن مذكور است ـ: از او مقدار ده دعا ساقط شده است، و از آن أدعيه شصت و أندي دعا را حفظ داشته است. و عليهذا از دعاهاي باقيه نيز مقدار ده دعاي ديگر ساقط گرديده است.

و اين امري است شگفت انگيز. وليكن گاهي به گمان مي رسد كه: اين دعاهاي معروفه مذكوره در مطاوي ملحقات نسخه هاي صحيفه كامله شايعه، از جمله همان أدعيه ساقطه از اصل صحيفه متداوله مشهوره بوده باشد. وَ اللهُ يَعْلَمُ.

و ما اين صحيفه كامله را به صحيفه ثالثه نامگذاري نموديم. و اگر مي خواهي آن را به «الدّرَرُ الْمَنْظُومَةُ الْمَأثُورَةُ فِي جَمْعِ لَئالِي الأدْعِيَةِ السّجّادِيّةِ الْمَشْهُورَة» نام بگذار!

تا آنكه مي گويد: و اينك اوّلاً ما به ذكر آن بيست و يك دعاي ساقطه مي پردازيم، و پس از آن سائر أدعيه سجّاديّه را انشاء الله تعالي مي آوريم. [3] .


پاورقي

[1] «الذّريعة» ج 15، ص 20 تحت شماره (97).

[2] در رساله «زهرالرّياض في ترجمة صاحب الرياض» تأليف آية الله مرعشي رحمه الله كه در مقدّمه جلد اوّل «رياض العلماء» طبع شده است از جمله گويند: أفندي لفظ تركي جغتائي يا مغولي مي باشد و معني آن شخص با تشخّص و مرد عظيم الشأن است و سبب اشتهار مؤلّف بدان لفظ اين بوده است كه: وي در نزد سلطان عثماني جليل القدر و رفيع المنزله بوده است به طوري كه از براي او كرسي مخصوص بوده است در اسلامبول كه نزد وي بر روي آن مي نشسته است و منزلت او نزد سلطان به گونه اي بوده است كه چون از سلطان درخواست عزل شريف مكّه را نمود سلطان او را اجابت كرد و شريف را عزل كرد و سلطان به جهت تعظيم و تكريم شأن او، وي را به أفَنْدي خطاب مي كرد و از اينجا بود كه بدين لقب مشهور شد. و از جمله گويد: كلمات مورّخين در تعيين مدّت اسفار و سياحتهايش در أقطار جهان مختلف است: بعضي سي سال، و بعضي بيست سال، و بعضي نصف عمرش را معيّن نموده اند. ممالك و أقطاعي كه مسلّماً در آنها وارد شده است: مصر، و حجاز، و يمن، و عراق، و لبنان، و سوريا، و ايران، و افغان، و تركستان، و هند، و سِند، و حضرموت، و اندونزيا، و تركيه، و گرجستان، و ارمنستان، و تاشكند، و كشمير و غيرها مي باشد. در اين بلاد با علماي ايشان با اختلاف مذاهب و تشتّت آرائشان اجتماع مي نمود و افاده مي كرد، و استفاده مي برد. و از جمله گويد: «الصحيفة الثانية العلوية» از مصنّفات اوست. و از جمله گويد: وفاتش در سنه 1130 بنابر تعليقه «اجازه كبيره جزائري» و «تذكرة القبور» علاّمه معاصر مهدوي اصفهاني، واقع شده است. و در تخت فولاد اصفهان و بنا بر خبر بعضي از موثّقين در حوالاي قبر فاضل هندي مي باشد. و از جمله گويد: و از آنچه كه دلالت بر تبحّر و احاطه او به علوم دارد آن است كه: استادش علاّمه مجلسي در آخر «بحار» مكتوبي را ذكر مي كند كه محصّل آن اين است: اين نامه اي است كه بعضي از افاضل تلاميذ ما به ما نوشته اند و مضمونش آن است كه: مناسب تر آن است كه اين حديث در باب فلان از «بحار»، و آن حديث در باب فلان قرار گيرد و هكذا. و من نسخه اي از بعضي مجلّدات «بحارالانوار» را ديده ام كه از آن اين طور ظاهر بود كه: تأليف آن تحت نظر اين عالم جليل و سيد نبيل بوده است، و از جمله گويد: از اجازه كبيره علامه سيد عبدالله جزائري پيداست كه: او اصل كتاب «بحار» و مجلّداتي را كه به خطّ علامه مجلسي است در نزد افندي در وقتي كه به عنوان ميهمان به خانه اش در شوشتر وارد شده بود مشاهده كرده است.

[3] «صحيفه ثالثه» طبع مكتبة الثقلين قم، سنه 1400، ص 8 تا ص 17.