بازگشت

اهميت انسان شناسي عرفاني


در عرفان اسلامي انسان به عنوان جلوه اي از «هستي مطلق» و موجي از «درياي جان»

تلقي مي شود. معرفت و انسان شناسي عرفاني بر آن است تا انسان را به خود آورد و او را از اوهام و پندارها دور نمايد و وي را به حقيقت مطلق متصل كند. انسان شناسي و تربيت عرفاني نه تنها در پي بيرون آوردن انسان از غفلت است، بلكه خود عين «بيرون آمدن» است. يعني انسان بايد خود دروغين را ويران كند و خويشتن را تسليم خدا كند تا به هستي واقعي خويش نائل گردد.

مسير سلوك عرفاني توجه به گوهر خويش و نگريستن به آيينه معرفت خدابين «دل» است. در انسان شناسي و تربيت عرفاني سخن بر سر «حال» و «مقام معنوي» انسان است و آدمي سرانجام بايد به نوعي «پرستش عاشقانه» كه مبتني بر نوع «تربيت حال معنوي» است، دست يابد.

شناخت عرفاني بيشتر نه از راه استدلال و سنجش منطقي، بلكه از راه «دريافت» و نوعي اشراق و روشن شدگي درون حاصل مي گردد كه بيش از هر چيز نتيجه «عنايت الاهي» و «تزكيه درون» است و اوج اين دريافت، «محو شدن» انسان عارف است. محو شدني مانند پيوستن قطره به دريا و بسان موجي كه در دريا فرومي نشيند (10، صص: 88 - 81).

لذا تأكيد و تكيه بر اين گونه دريافت ها كه از طريق «دل» حاصل مي شود از جمله محورهاي اساسي انسان شناسي عرفاني اسلام است. در اين رابطه گفته مي شود كه «دل» آفريده شده است تا مملكت جسم و وجود آدمي به وي سپرده شود و آدمي به واسطه آن از عالم خاكي به اعلي عليين سير نمايد. از اين منظر محور انسان شناسي و تربيت اسلامي، سير روح، باطن و دل انسان به سوي حق و هدف نهايي تعليم و تربيت اسلامي نيز وصول به «قرب الاهي» است (9، صص: 303 - 300).

البته بايد اذعان نمود كه مقوله «دل» و دريافت هاي معنوي دروني كمتر مورد توجه مربيان و روان شناسان قرار گرفته است. اگر چه در روان شناسي امروزي مفاهيمي چون «احساس، هيجان و عاطفه» مطرح اند، اما به طور كلي اين گونه مفاهيم ارتباط چنداني با مقوله «دل» در مفهوم «عرفاني و الاهي» آن ندارد و حتي در مواردي وجود چنين چيزي به وسيله برخي از روان شناسان مورد نفي و انكار قرار گرفته است (3، ص: 147).

به علاوه، از منظر متون اسلامي، «دل» را نبايد تنها به عنوان يك مقوله «احساسي و عاطفي» و يا تنها مركز عواطف حتي از نوع معنوي و ماوراء الطبيعي آن مد نظر قرار داد. در قرآن مجيد سه معنا براي «دل» در نظر گرفته شده است كه نگاهي جامع به اين موضوع مستلزم توجه به هر سه معناي ياد شده است.

نخست آن كه «دل» به عنوان مقوله «ادراك و شناخت» در نظر گرفته شده است، چنان كه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: «اي پيامبر برخي از افراد به سخنان تو گوش فرامي دهند ولي بر قلوب آن ها مهر نهاده ايم و چيزي ادراك نمي كنند» (انعام / 25). دوم آن كه دل محل «احساس و عواطف» است، چنان كه در قرآن آمده است كه «مؤمنان كساني هستند كه چون خداوند را ياد مي كنند دل هاي آنان خاشع و مالامال از احساسات پاك و الاهي مي گردد» (انفال / 2). هم چنين از دل به عنوان مقوله «فعل و عمل» نيز ياد شده است. در اين باره قرآن مي فرمايد: «روزي فرامي رسد كه نه مال و نه فرزندان هيچ كدام نفعي و سودي براي انسان ندارد، جز آن كه «قلب سليمي» وجود داشته باشد» (شعراء / 89 - 88). واضح است كه در نگرش و بررسي جامع مقوله «دل» بايستي تمامي ابعاد مزبور مورد توجه قرار گيرد.

اين تفكر در باورهاي اسلامي وجود دارد كه در آدمي «حس پرستش» به عنوان حقيقتي معنوي و ماورايي وجود دارد و بر اساس معرفت و حال ناشي از آن، آدمي تمايل دارد تا در مقابل خداوند خضوع و خشوع كند و او را تقديس نمايد. از اين نظر گفته مي شود كه انسان داراي فطرت و استعداد ديني ذاتي است (16، ص: 69). استعدادي كه به ويژه از طريق دل و عواطف آدمي قابل كشف است و تعليم و تربيت نيز با پرورش آن ها مي تواند رهنمودهاي فراواني براي كمال و تعالي انسان داشته باشد.

اجمالا بايد گفت كه انسان شناسي عرفاني با تكيه بر دل و تزكيه درون به دنبال تحكيم و سبط جايگاه و «مقام معنوي» و «منزلت الاهي» انسان است. اين نگاه به انسان و تربيت، به گونه اي بارز و شايد منحصر به فرد در كتاب صحيفه سجاديه مورد بررسي قرار گرفته است كه در ادامه پس از معرفي اجمالي اهميت اين كتاب، به آن پرداخته خواهد شد.