بازگشت

زبان دعاها و ذكرها


به طور كلي زبان پيام رساني از دو شكل خارج نيست، زبان عادي (زبان خبر) و زبان ادبي. نظريه پردازان صورتگرا نيز همواره بر ساز و كار زبان توجهي خاص دارند و تحليل و بررسي شاعرانه در نظر آنان جايگاهي ويژه دارد. آنان هم چنين به تمايز ميان زبان عادي (زبان خبر) و زبان ادبي (زبان شاعرانه) مي پردازند و دو گونه زبان را از يكديگر متمايز مي دانند.

1- زبان عادي، خبري يا روزمره

2- زبان ادبي، عاطفي، دروني يا شاعرانه

زبان عادي و زبان ادبي از جهاتي با يكديگر اشتراك دارند. واژه در هر دو شيوه ي بياني، عنصر اساسي و بنيادين است. اصولا زبان عادي و ادبي از همنشيني و تركيب واژه ها در زنجيره ي گفتار و در ساختاري منظم به وجود مي آيد. ما در زبان عادي و ادبي با دو شيوه ي بياني روبروييم و آن چه اين دو شيوه ي بياني را از يكديگر متمايز مي كند نحوه ي استفاده ي گوينده، شاعر و نويسنده از عناصر زباني، واژه ها، شگردهاي بيان و غيره است. وظيفه اصلي و اوليه ي زبان عادي و روزمره تفهيم و تفاهم و اطلاع رساني است. گوينده زبان عادي را به كار مي گيرد تا با ديگران ارتباط برقرار كند و به موضوع و امري در جهان بيرون اشاره كند و ارجاع دهد. كاركرد اوليه ي زبان عادي «خبر» است از اين رو پيام در در اين زبان به صورت مستقيم و عادي است و دريافت پيام نيز به آساني صورت مي گيرد.

«در زبان عادي پيام به كمك زباني روشن و ساده و به دور از هرگونه پيچيدگي لفظي و بياني ارائه مي شود و در آن، زبان شفاف است و خواننده و شنونده صرفا متوجه معناي پيام هستند و به خود زبان توجهي نمي كنند. در اين زبان حتي مي توان به راحتي از سلطه ي زبان آزاد شد. اصولا افرادي كه زبان را به قصد اطلاع رساني به كار مي گيرند به آوا و صداي واژه ها بي اعتنا هستند و كمتر به معناي ضمني و چندگانه واژه ها توجه دارند. دانشمندي كه از زبان علمي بهره مي گيرد به زباني نيازمند است كه اطلاعات و آگاهي هاي علمي مورد نظرش را به دقت و بر اساس اصول علمي و فني به ديگران منتقل كند. نويسندگان متن هاي عادي علمي مي كوشند از ايهام و چند معنايي پرهيز كنند و اصولا معاني مستقيم در زبان آنان مانع بروز معاني ضمني و ابهام آميز و دلالت هاي ثانويه است. حال آن كه ايهام و چند معنايي واژگان سرچشمه اي غني براي شاعر و نويسنده ادبي است. زيرا كه اينان با كاركرد اوليه ي زبان يعني تفهيم و تفهم سر و كار ندارند و انتقال پيام نيز در زبان ادبي غير مستقيم و غير عادي است و در نتيجه، دريافت پيام به آساني صورت نمي گيرد، آفريننده ي زبان ادبي اسلوبي را برمي گزيند كه آكنده از ايهام، چند معنايي، مجاز و سايه روشن هاي معنايي است (14، ص: 69).

بنابراين مي توان گفت كه گوينده و به كار گيرنده ي زبان عادي به معناي اوليه ي واژگان نيازمند است ولي شاعر و اديب به زباني چند بعدي نياز دارد و به معناي قاموسي هر واژه اي، معناي ضمني و آوايي را نيز مي افزايد تا به زباني اديبانه و شاعرانه دست يابد. در زبان ادبي ساختارهاي غير متعارف وجود دارد و معمولا هنجارهاي عادي و معمولي زبان رعايت نمي شود به عنوان مثال خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: «و ضرب الله مثلا قريه كانت آمنه مطمئنه يأتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما كانوا يصنعون». (نحل / 112). در اين آيه خداوند متعال «لباس الجوع» كه از مقوله ي پوشيدني ها است را به عنوان مفعول به فعل «اذاق» بر خلاف استعمال متعارف در رديف امور چشيدني قرار مي دهد.

هم چنين وقتي مولانا مي گويد: «گوشم شنيد قصه ي ايمان و مست شد» و يا حافظ مي سرايد: «شعر خونبار من اي دوست بدان يار رسان»، ما با ساختارهاي غير معمول و غير متعارف زبان مواجهيم. اصولا زبان ادبي و شاعرانه معاني خاص را در هم مي نوردد تا از مستقيم گويي بگريزد. زبان ادبي بستر و گستره ي صور خيال است. زيرا اگر تعابير محدود به حقيقت باشد زبان خشك و بي روح مي گردد» (10، ص: 192).

زبان دعاها و ذكرها از نوع زبان ادبي است و تنها اين زبان است كه محتواي دعاها را برمي تابد زيرا معصومان (ع) در دعاها و ذكرها با جمال و جلال مطلق و محبوب و معشوق به راز و نياز مشغول بوده اند. لذا مقام خطاب و خطيب و مخاطب اقتضا مي نمود كه آن چه در نهان خانه ي سر و نگارخانه ي عشق و بيت المعمور ادب داشتند را به زبان آورند.

دعاها و ذكرها كه بخش قابل توجهي از ادبيات ديني ما را تشكيل مي دهد سرشار از صور خيال و آرايه هاي ادبي و معاني ثانويه است و هيأت ظاهري عبارات دعاها، موسيقي واژه ها، حروف و نحوه ي تلفيق آن ها و معاني حقيقي و مجازي آن ها كاملا متفاوت با زبان احاديث است.