بازگشت

قلمرو شكوه تعبير


قلمرو شكوه تعبير بسيار گسترده است و تا مرتبه ي سحر بالا مي رود و همه ي ذوق، عواطف و احساسات مخاطب را در مي نوردد و تسليم خود مي سازد، به همين دليل پيامبر اكرم (ص) فرمود: ان من البيان لسحرا و ان من الشعر لحكما (19، ج: 1، ص: 218) يعني: همانا برخي از سخنان سحرگون و بعضي از اشعار حكمت آميز است.

به دليل همين تأثير شگرف و شكوهمند «تعبير» بود كه وليد بن مغيره سخن شناس سرآمد جاهلي پس از شنيدن آيات سوره ي مباركه ي غافر سرگردان و شگفت زده به قوم خويش «بني مخزوم» گفت: ان له لحلاوه و ان عليه لطلاوه و ان اعلاه لمثمر و ان اسفله لمغدق و انه يعلو و مايعلي (4، ج: 1، ص: 302) يعني: بي ترديد (قرآن كريم) سخناني است كه سرشار از شيريني و در اوج شكوه و جلال و زيبايي، فرازش چونان درختي پرثمر و فرودش مانند چشمه اي جوشان و آن سخني است والا و بالا و هيچ سخني بر آن برتري ندارد. قرآن كريم جريان را چنين تصوير مي نمايد: «... كلا انه كان لآياتنا عنيدا سارهقه صعودا - انه فكر و قدر - فقتل كيف قدر - ثم قتل كيف قدر - ثم نظر - ثم عبس و بسر ثم ادبر و استكبر - فقال ان هذا الا سخر يؤثر - (مدثر / 24 - 16). «حاشا كه او به آيات ما ستيزه جست - زودا كه مشقتي سنگين بر او تحميل كنيم - چرا كه او انديشد و سگاليد - پس مرگ بر او باد چگونه سگاليد - باز مرگ بر او باد چگونه سگاليد - سپس بازنگريست - و آن گاه روي در هم كشيد و ترشرويي كرد - سپس روي برتافت و گردن كشيد و گفت اين جز جادويي فراگرفته (از ديگران) نيست».

قرآن كريم موضع وليد بن مغيره را در قبال شكوهمندي قرآن كريم با عنوان «سحر» بيان مي كند و اين اقرار و اعتراف دشمنان عنود قرآن به شكوهمندي كلام خداوند متعال است.