بازگشت

معرفي امام و خليفه الهي


امام عليه السلام در آن زمان كه بسياري از مسلمانان، يزيد و يزيديان را خليفه گان الهي مي پنداشتند، به معرفي خليفه و امام واقعي مي پردازد و مي فرمايد:

«رَبِّ صَلِّ عَلَي أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ، وَ حُجَجَكَ عَلَي عِبَادِكَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيرًا بِإِرَادَتِكَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَي جَنَّتِكَ». [1] .

سپس به معرفي بيشتر آنان پرداخته تا مردم ائمّه واقعي را بشناسند و بدانند در تمام زمان ها امام، وجود دارد:

«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَمًا لِعِبَادِكَ، وَ مَنَارًا فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَي رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ». [2] .

امام معتقد است كه امامت حتّي امامت نماز عيدين از آن ائمّه اطهار عليهم السلام و خلفاءِ الهي است كه اين جايگاه توسّط نابخردان و ستم پيشگان ربوده شده است.

«اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ مَوَاضِعَ أُمَنَائِكَ فِي الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَةِ الَّتِي اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدِ ابْتَزُّوهَا». [3] .

از اين قبيل اعلام مواضع سياسي و اجتماعي در جمله هاي امام سجّاد عليه السلام فراوان است.


پاورقي

[1] «پروردگار من، بر پاكيزه تران خانواده اش درود فرست، آنان كه براي فرمان خود برگزيدي و آنان را گنجينه داران علمت و نگهبانان دينت و جانشينان خود در زمينت و حجّت هاي خويش بر بندگانت قرار دادي. و به خواست خويش، آنان را از پليدي و آلودگي پاك نمودي و آنها را وسيله اي به سوي خود و راهي به سوي بهشتت قرار دادي». (دعاي 47، بند 56).

[2] «خداوندا، همانا تو دين خود را در هر زماني به امامي تأييد كرده اي، كه او را نشانه اي براي بندگانت و علامتي در شهرهايت به پا داشتي، پس از آنكه ريسمان او را به ريسمان خود پيوستي و او را سبب رسيدن به خوشنودي ات قرار دادي و فرمانبري او را واجب گرداندي و از نافرماني اش برحذر داشتي و فرمان دادي كه به امرهاي او امتثال كنند و از نهي هاي او بازايستند و هيچ پيشي گيرنده اي از او پيشي نگيرد و هيچ بازمانده اي از أؤ او بازنماند. پس او نگهدارنده پناهندگان و پناهگاه مؤمنان و دستاويزچنگ زنندگان و ارجمنديِ جهانيان است». (دعاي 47، بند 60).

[3] «خداوندا، به درستي كه اين مقام، براي جانشينان و برگزيدگانت و جايگاهِ امانت دارانت است، در درجه والايي كه به ايشان اختصاص دادي، (و دشمنان آن را) ربودند». (دعاي 48، بند 9).