بازگشت

التفات از تكلم به خطاب


مثال: «وَ قُلْتَ: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ. فَسَمَّيْتَ دُعَاءَكَ عِبَادَةً، وَ تَرْكَهُ اسْتِكْبَارًا، وَ تَوَعَّدْتَ عَلَي تَرْكِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ». [1] .

ضميرها در «ادْعُونِي» و «عِبَادَتِي» تكلّم و در «سَمَّيْتَ»، «دُعَاءَكَ» و «تَوَعَّدْتَ» خطاب است.


پاورقي

[1] و فرمودي: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. همانا كساني كه از عبادت من كبر مي ورزند، به زودي با خواري داخل جهنّم خواهند شد.» پس دعا كردن را عبادت و ترك آن را استكبار ناميدي و بر ترك آن، داخل شدن در جهنّم با خواري را هشدار دادي. (دعاي 45، بند 15).