بازگشت

التفات از غيب به تكلم و از تكلم به غيب


مثال: «أَنَا الَّذِي أَوْقَرَتِ الْخَطَايَا ظَهْرَهُ، وَ أَنَا الَّذِي أَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ، وَ أَنَا الَّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ». [1] .

ضمير «أَنَا» (كه ضمير تكلّم است) و ضماير متّصل مجروري در «ظَهْرَهُ»، «عُمُرَهُ» و «جَهْلِهِ» (كه ضمير غائب است) به يك نفر بازگشت دارد. در اينجا، هم التفات از تكلّم به غيبت است و هم از غيب به تكلّم.


پاورقي

[1] «من همانم كه خطاها پشتش را سنگين كرده و منم آنكه گناهان عمرش را به فنا داده و منم آن كسي كه از روي ناداني تو را نافرماني كرده». (دعاي 16، بند 14).