بازگشت

مناجات با خداوند


قسم سوم از جملات و كلام هاي صحيفه را جمله هايي تشكيل مي دهد كه به مناجات با خالق بي همتا پرداخته اند. در اين مناجات ها، امام عليه السلام خود را فقيرِ نيازمند و خداوند را غنيِ مطلق معرّفي مي نمايد و به راز و نياز با او مي پردازد.

مثال: «فَأَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِالْمَخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِكَ، وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِكَ، إِلَّا رَحِمْتَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ، وَ هَذِهِ الرِّمَّةَ الْهَلُوعَةَ، الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ حَرَّ شَمْسِكَ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ حَرَّ نَارِكَ، وَ الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ صَوْتَ رَعْدِكَ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ صَوْتَ غَضَبِكَ؟ فَارْحَمْنِي اللَّهُمَّ فَإِنِّي امْرُؤٌ حَقِيرٌ، وَ خَطَرِي يَسِيرٌ، وَ لَيْسَ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ، وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ لَكَ». [1] .


پاورقي

[1] «پس خداوندا، به نام هاي پنهان شده ات و به زيبايي ات كه پرده ها آن را پوشانده، از تو مي خواهم كه بر اين جان بي تاب و اين استخوان پوسيده بيقرار رحم نمايي، كه توانايي گرمي آفتابت را ندارد، پس چگونه گرماي آتشت را توانايي دارد؟ و توانايي صداي غرش ابرت را ندارد، پس چگونه بانگ خشمت را توانايي دارد؟ پس خداوندا، بر من رحم كن. زيرا من فردي حقيرم، و منزلتم اندك است و عذاب من، چيزي نيست كه ذرّه اي بر پادشاهي تو بيفزايد. و اگر عذاب من چيزي بود كه در پادشاهي ات مي افزود، هر آينه شكيبايي بر آن را از تو مي خواستم و دوست داشتم كه آن (فزوني) بر (ملك) تو باشد». (دعاي 50، بندهاي 5 و 6).