بازگشت

سبك شناسي


سبك شناسي علم و يا نظامي است كه از سبك بحث مي كند و سبك وحدتي است كه در آثار كسي به چشم مي خورد. به تعبير ديگر يك روح يا ويژگي و يا ويژگي هاي مشترك و متكرّر در آثار، نوشتار و گفتار را «سبك» گويند. نقاشان، خطاطان و تمامي هنرمندان داراي سبكي خاص در آثار هنري خود هستند. نويسندگان و گويندگان نيز در ارائه مطالب خود، از سبك خاصي تبعيّت مي كنند. حال اين ويژگي هاي مشترك و متكرر كه سبك ساز شده، گاهي آشكار است و گاه پنهان و پوشيده.

برخي سبكِ نوشتاري را فقط محصول گزينش خاصّي از واژه ها و تعابير و عبارات مختلف دانسته اند و مي گويند «سبكِ نوشتاري، دربردارنده ادبيات و طرز بيان جملات است». در اين ميان عدّه اي هر گزينش خاصي از كلمات و واژه ها را سبك نمي دانند بلكه معتقدند سبك حاصل خروج از هنجارهاي عادي زبان است و سبك عبارت است از «انحراف از نُرم». مثلاً به جاي گفتنِ: زماني كه جنگ درگرفت، گفته شود: آنگاه كه شيپور رزم دميده شد.

قرآن كريم داراي چنين سبكي است. مثلاً براي بيانِ عبارتِ آنگاه كه قيامت برپا مي شود، از تعابير مختلفي همچون (فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ) [1] (إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا) [2] بهره مي برد.

با اين تعريف سبك شناسي فقط بيان لفظ و ويژگي هاي به كار رفته در جملات است. ولي برخي از نويسندگان سبك شناسي را از اين والاتر دانسته و گفته اند درست است كه سبك عبارت از وحدتي است كه در آثار شخص به چشم مي خورد، ولي زمينه هاي وحدت و اشتراك در آثار قلمي و نوشتارهاي علمي، فقط لفظي نيست بلكه وحدت در تفكّر و بينش نويسنده نيز سبك است حتي وحدت در الفاظ و ويژگي هاي مشترك و متكرر لفظي برخاسته شده از فكر و انديشه نويسنده است، چرا كه هر يك از جملات و نوشتار، بازگوكننده بينش، تعقّل و نگاهِ خاصِّ صاحب اثر، پيرامون جهان درون و برون است و حتّي مي توان گفت «بين تفكّر و قلم ارتباط مستقيم وجود دارد.» پس بين سبك نوشتار و روحيّات، خلقيّات و افكار صاحب اثر، ارتباط تنگاتنگي وجود دارد.

حال چه سبكِ نوشتاري را ادبي و لفظي بدانيم (بنا بر تعريف اول) و چه برخاسته از فكر، خلقيّات و روحيّات نويسنده (بنا بر تعريف دوّم)، بايستي آن ويژگي هاي سبك ساز متعدّد و متكرّر باشد و با ارائه يك لفظ، جمله، فكر و خروج از نُرم، نمي توان صاحب اثر را داراي آن سبك دانست.


پاورقي

[1] سوره مدثر، آيه 8.

[2] سوره زلزله، آيه 1.