بازگشت

اتكاء بر توفيق الهي


دست نصرت الهي، همواره به ياري انسان مي شتابد، تا او را در برابر دشمنان بزرگ - همچون ابليس و سپاهيان و يارانش از بيرون، و تمايلات كشنده و كشنده ي نفس از درون - حمايت كند. بدين سان، نعمت توفيق الهي به انسان مختار مي رسد. اينك انسان است كه مي تواند به اختيار خود، از توفيق خداوندي بهره گيرد و به سوي كمال برود يا آن را ناديده گيرد و به سوي تمايلات نفس اماره پيش تازد. خداوند متعال، همواره به انسان، توفيق مي دهد و برخوردهاي زشت او را ناديده مي گيرد. اما در مواردي نيز اين گونه ياري خاص را از او دريغ مي دارد تا انسان با همان سرمايه اوليه خود، يعني تذكرات عقل دروني و هشدارهاي پيامبران و حجت هاي معصوم خداوند، با دشمنان ياد شده بجنگد، اگر توان چنين جنگي را داشته باشد. در اين حالت - يعني حالت سلب توفيق - انسان گرفتار «خذلان» مي شود، يعني خداوند، او را به همان تذكرات اوليه ارجاع مي دهد، تذكراتي كه از هيچ كس دريغ نداشته است. نكته ي مهم اين كه توفيق، لطفي مضاعف و افزون بر ارسال دو حجت باطني و ظاهري است. اين لطف مضاعف، به دليل شدت نيروي دشمنان، مورد نياز انسان براي پيمودن راه كمال است. از عبارت امام سجاد عليه السلام برمي آيد كه: اگر خداوند، انسان را با خودش و تمايل خودش رها كند، بطور طبيعي، انسان، تمايلات نفس سركش را برمي گزيند، چرا كه نفس سركش همواره انتخاب كننده ي باطل است، مگر آنجا كه خداوند، توفيق دهد. (دعاي 9)

اين بيان، توضيحي است بر آيه ي شريفه «ان النفس بالسوء لأمارة بالسوء الا مارحم ربي» (يوسف، 53). و خود، بابي از تربيت بر روي انسان مي گشايد، كه همواره ديده اميد به آن باب نجات داشته باشد و هيچگاه خود را از خدايش بي نياز نبيند، چرا كه به تصريح قرآن: «ان الانسان ليطغي ان راه استغني» (علق، 6 و 7). طغيان انسان، نتيجه احساس بي نيازي از آفريدگار اوست و اتكاء مطلق بر توفيق الهي، بازدارنده فرد، از سقوط به اين ورطه ي هلاكت.